سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 25
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
قدما راست گفته اند که سفر انسان را پخته میکند ( بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ).چون سرشار از تجربه ،عشق و شادی هاست . ناخودآگاه ،کوله بارت را از زیبایی ها ، لذت ها و آرامش پرمیکند .سبکباری میآورد در زمانه ای که کوله بارآدمیان پر است از تلخی ها ،منفی ها ،بی صبری ها و…
سپاس گذار حضرت دوستم که مرا با خانواده بزرگ عباس منش آشنا کرد .سپاس ویژه دارم از خانم شایسته که کاری کرد کارستون ، و ما را در شادیها و لذتها و تجربیات ناب سفرشان شریک کرد .
کدام فایل ازهمه تاثیر گذارتر بود؟ قابل تفکیک نیست چون تک تکشون منو با خود میبرد به لحظات نابی که در ذهنم آرزوشونو داشتم و میتونستم حسش کنم ،انگار منم اونجام ،تو همون جنگل قدم زدم که خانم شایسته،مایک و استاد گرامی زد.از قطرات باران لذت بردم زیر آبهای نقره ای رنگ آبشار با عظمت نیاگارا ( فتبارک الله احسن الخالقین)خیس شدم با کشتی دور زدم، هوای پاک و خنک استیت پارک را استشمام کردم و….
با دیدن سفرنامه خیلی از چارچوب های خشک و محدود در ذهنم شکست .احساس آزادی و رهایی درمن شکل گرفت که میشود .برای تو میشود و برای همه، که این نوع زندگی را تجربه کرد.از اینکه استاد و مایک و خانم شایسته خودشونند و با خودشون در صلحند .کسی بند پای کسی نیست و خود را بر او تحمیل نمیکنند.استقلال واقعی .در عین حال ،عشق و محبت بی نظیر بین اعضائ یک خانواده رانشان میدهند..و هدایت الهی که همیشه به بهترین ها آنها را هدایت میکند .بهترین مکانها،آدمها،موقعیت ها.
از بین فایل ها خانه آبشار در دل طبیعت برایم خیلی جالب و زیبا بود .که چه فکر و فرکانس بالاو قدرتمندی آنرا به ظهور رسانده آن هم حدود یک قرن پیش .که مطمئنا ساختنش در آن مکان بکر ،خیلی سخت و پر هزینه بوده اما عشق و خلاقیت این شگفتی را بوجود آورده و از سخاوت پسر آن مرد میلیاردر ،که آنرا به مردم بخشیده در دل سپاسگذار شدم .اصلا من در جا جای این سفر مردمانی پر از عشق و افکار متعالی دیدم که با زندگی ،در صلح و آرامشند .آرام ،مهربان و خود ساخته .بقول خانم شایسته که گفتند:چیزهایی را که تحسین کنیم وارد زندگیمون میشه دقیقا همین کارو میکنند .تصمیمم جدی تر شده که تمرکزم رو مثل این عزیزان ،بر روی زیبایی هایی که در زندگی دارم ومیخوام داشته باشم بذارم ، تا هر روز زیبایی های بیشتری خداوند و کائنات برام بفرسته.جمله زیبای استاد که فرمودند :
زندگی خیلی تغییر میکنه و خیلی آسون میشه ،وقتیکه آدم رها کنه ،آسون بگیره، سخت نگیره و تمرکز کنه بر نکات مثبت و از قوانین الهی استفاده میکنه . پایان بخش نوشته ام ، یه شعر زیبا از فریدون مشیری برای شما عزیزان وهمراهان صمیمی است . شاد و موفق باشید .
زندگی به همین آسانیست
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار همواره باران با دشت
برف با قله کوه
رود با ریشه بید
ابرعابر، با ماه
چشمه ای با آهو
برکه ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
شب و روز وطبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانیست
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حراج کنی
رنج ها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریراحساس
گره عشق برآنها بزنی
(جای کلمه عشقبازی ، زندگی گذاشتم .هرچند که زندگی خودش بزرگترین عشقبازیست با یکتای عالم ،خدای مهربان )
سلام به استاد جانم و دوستان مهربانم
به عنوان عضو تقریبا جدید و با دانایی های تازه به دست آورده ام همیشه سعی میکنم پیامی بگذارم و شور و شوق و هیجانم را وصف کنم .
من سفرنامه را معمولا صبح ها هنگام صرف صبحانه نگاه میکنم و حقیقتا زیباترین و احساساتی ترین قسمت آبشار نیاگارا بود.(هرچند همه سفرنامه ها زیبا بودند ولی آبشار نیاگار بی نهایت آرامش بخش و در عین حال هیجان آور بود )
استاد عزیزم بعد از شما در بقیه سایت ها هم چرخیدم تا به اطلاعاتم اضافه کنم . در یوتیوب و … . اما حسی که از شما گرفتم و میگیرم و پاکی و صداقتی که در کلامتان حس میکنم بی تملق در هیچ جا ندیدم .
دقیقا زمانی آشنا شدم با شما که بیش از همیشه نیاز داشتم . دست من را از سیاهچاله هایی که خودم کنده بودم گرفتید . آن روزها از خدا کمک خواستم . نور خواستم و هدایت . به خدا گفتم حس میکنم توی تاریکی مطلق و بدون راهنما هستم کمکم کن . در اوج بی پناهی هایم هنگامی که ترسیده بودم نوری درخشید و دستی دراز شد .
الان سرکارم هستم و پشت میزم و درحال تایپ برای شما . در همین لحظه از شدت مهربانی خدا گریه ام گرفته . نمیدانم کسی هست که حس مرا بفهمد ؟
در گذشته حتی با خدا هم سرجنگ داشتم . از او می نالیدم . با این حال خیلی جاها دستم را گرفت و کمکم کرد و من باز هم ناشکری کردم و سپاسگزار نبود . خدایم آنقدر دلسوزم بود که تنهایم نگذاشت و رهایم نکرد . من آدمی که از قرآن متنفر بودم به لطف استاد عزیزم هرشب ده صفحه ای میخوانم و به آیاتش فکر میکنم. من از طبیعت بیزار بودم اما فایل های شما روح و روان مرا تغییر داد . مرا دگرگون کرد . من عاشق آبشار و جنگل و آسمان و دریا شدم . عاشق صدای گنجشک ها شدم . عاشق ریزش آبشار نیاگار و برخوردش با سنگ های ریز و درشت شدم .
آری استاد عزیزم شما دختری که از همه چیز متنفر بود را به یک انسان عاشق تبدیل کردید . از ثانیه به ثانیه ای که نفس میکشم و صحبت میکنم و قدم برمیدارم لذت میبرم .
زیباترین جایزه را من گرفتم و دیگر هیچ چیزی فراتر از این نمیخوام . هرروز و هرشب در سایت شما دنبال آگاهی بیشتر و حس کردن خدا هستم . قبلا گفته بودم کسی تغییرات مرا متوجه نشده بود اما الان خانواده ام به تغییرات روحی من پی برده اند و نمیدانند که چه بر من میگذرد . فقط از شادی من شاد هستند .
استاد عزیزم ممنونم که این راه را هدف خودتان قرار دادید و دست کسانی مثل من را گرفتید و نجات دادید . از شما و از خدای مهربانم بی نهایت سپاسگزارم .
سلام، دورو برانسان های ناب خداوند،سلام برانسان های که زینت بخش این عالم هستند ،سلام برانسان های که این جهان رو جای خوبی برای زندگی کردن برای دیگران می سازند،
سلام براین خانواده خدا پسند
راستش وقتی من دیدم استاد شعر دوست داره گفتم من یک شعر از خودم که از این سفر به دور امریکا هست بگویم
عشق است خداوند. ، نور است خداوند
به اندازه ایمان تو کار گوشا است خداوند
به سوال تو هر جا جواب دهد خداوند
اگر مسیر تو،توحید هست آنجاهست خداوند
وقت کافیست چشم هارو شوست تا او را دید
عشق است خداوند ،نور است خداوند
این سفر با عشق آغاز شد،
نام من بر دفترسرنوشت باز شد
همراه این سفر باش ای دوست،
بامن بیا که رفاقت آغازشد
دیدن سفرنامه برمن واجب شد،
تنهایی من با شما پر شد
سید با هدایت همراه شد،
مریم شایسته با او همراه شد
مایک شاهد این دو کبوتر شد،
تصایر نمایان هر سه شد
قلم من با عشق همراه شد،
با شعر مسعود هم راز شد
شعر من در رود روانه شد،
از آبشار نیاگارا سرازیر شد
بالنز دروبین ظبط شد،
درقلب های ما زیبای هک شد
در این سفر عظمت خدا پدیدارشد،
خوشبختی در دلها سبز شد
اگر چه جسمم در اینجاست،
ولی روحم با روحتان یار شد
سید کو به کو می رود،
آروی رو به زیبای می رود
رودخانه به مریم قلب نشان می دهد،
عشق سید در دل ما شاد می شود
سنجاب سیاه عشق را درک می کند،
روح ما در سینه شاد می شود
بسی خوش گذاشت در این سی روز،
یاد آور این روز ها باز هم استاد شد
هدایت ما هدایت عشق بود،
سرنوشت ما خلق زندگی بود
نیت ماسفر بود،سفر ما بی خطر بود
ای یار بیا ای دل دار بیا،
ای استاد من از سفر بیا
با من سخن از شکر بگو،
سخن از شیرینی سفر بگو
خدا داند چه ها منتظر ماست،
هیچ مپرس وادامه ده، چون خوب ،خوب را کند
جذب این بدان،طیبات وطیبن بر وی بخوان
این شعر خودم رو با عشق تقدیم شما می کنم
که هزاران بارمرا شاد،وسرزنده کردین
دوست عزیز سلام
بهت تبریک میگم برای این شعر زیبا
آفرین و خداروشکر بابت این طبع شعری که داری و حتما ادامه بده??????
درخدای فراوانی ها شاد باشی و پررزق و روزی ??????
با سلام به استاد عباس منش همه ی دوستان عزیز
من تمام قسمت ها رو دیدم و خیلی برام جالب و هیجان انگیز بود
و واقعا وقتی یکم دیر تر اپلود میشه دلم تنگ میشه و دوست دارم سریع قسمت بعدی رو ببینم
قشنگ تر چیزی که در مرحله اول واسه جذاب بود صمییت ادمها و اینکه چطور وقتی یک خانومی رو دفعه اول دیدین و اون شما رو به خونش دعوت کرد
خیلی واسم جذاب بود چون من یک ذهنیتی داشتم از قبل ک توی خارج از ایران انسان ها خشک و بی روح هستند ولی الان دقیقا برعکسشو دیدم و امروز رویای سفر به امریکا برام شکل گرفته و مدام با همسرم دربارش حرف میزنم
و در درجه دوم چیزی که نظر منو جلب کرد زیبایی ها طبیعی بخصوص این که توی ابشار نیاگارا یدونه اشغال ندیدم و واسم خیلی عالی بود و این فرهنگ و زیبایی نظر من رو جلب کرد
و در اخر چیز قابل توجه که همه عاشقش هستند خرید کردن از این فروشگاهای بزرگ وجذاب ک چقدر راحت انجام میشه بخصوص خرید از سایت و اوردن واست هرجایی که باشه
در کل همه چیز عاالی بود و ممنون از خانوم شایسته وثبت این تصاویر زیبا
در پناه الله شادباشید
به نام خدا
بازم سلام می کنم
شاید از دیروز تا به الان این چندمین باره که باز اومدم همین فایل رو نگاه کنم گوش دادم راستش مکالمه بین شما آقای عباس منش و خانم مریم برام دلپذیر بود اینکه چه با لذت به صحبتای همدیگه گوش می دید چقدر درک وجود داره چقدر هم فکری پشت همه این صحبتا وجود داره . اومدم فقط برای تشکر اومدم احساسی به من داده تمامی این فایلا سفرنامه که قابل وصف نیست از همه مهمتر شکر گذاری بود برای هر آنچه که الان دارم احساس بی نظیری که الان دارم نمی خوام جایزه ای برنده بشم فقط احساسم رو می گم جسارت شجاعت و ایمان خانم مریم به بیان عقایدشون واقعا ستودنیه من از وقتی که با سایت عباس منشی ها آشنا شدم زندگیم متحول شد منی که همیشه پر از استرس و نگرانی بودم الان آرامشی رو دارم که خودم باورم نمی شه من خیلی چیزا بدست آوردم از نظر من همه این فایلاکه توی این سایت وجود داره یه دایره المعارف زندگیه چه سفر نامه خانوده عباس منش چه تک تک فایلای دیگه من توی زندگی آدم عجولی بودم و هنوز هم یکمی باز اینطوری می شم ولی یاد گرفتم چطوری خودمو کنترل کنم اعتماد به نفس همیشه داشتم ولی الان صد برابر شده الان یاد گرفتم برای خودم زندگی کنم الان پاداشی رو که از مدیرمو می گیرم یه هویی شوکه می شم شکر می کنم توی لحظه ای که هنوز بیان نکردم نیاز مالی خودمو و یا الان توی محل کارم طوری روی من حساب می کنن که هیچوقت اینطوری نبود اعتمادی که نسبت به من همه دارن اعتمادبه نفسمو بالا بالاتر برد وقتی اعتماد به نفس بالای خانم مریم توی صحبت کردن با آدما رو می دیدم به من هم این شجاعت رو داد راحت صحبت کنم احساسمو نشون بدم بدون اینکه نگران این باشم و بترسم از اینکه مبادا چه عکس العملی نشون بدن نسبت به من.
خودمو رو یاد گرفتم دوستداشته باشم فارغ از اینکه ممکنه هر کسی در باره من چه فارغ از اینکه دیگرون چه فکری دربارم می کنن و بابت زیبایی که دارم خدا رو شکر کنم و عشقمو رو بی نهایت دوست دارم از همه وقت بیشتر و برای اینکه باعث آؤامش من می شه شکر گذار خدا باشم خدایا شکرت و از اینکه اونو توی زندگیم دارم واقعا سپاسگذار خدا هستم مدام برای همه چیزم شکر گذار باشم و بینمشون و ببینمشون اینا خیلی مهمه برای من نمی تونم چیز یاز این فایلا رو تفکیک کنم چون هم راه خودشناس یبود هم خدا شناسی بود هم ثروت بود و هم روابط و خیلی چیزایی دیگه من دیروز سرماخوردگی بدی داشتم ولی باور کنید اونقدر غرق شکر گذاری بودم اونقدر از این فایل لذت بردم اصلا ساعت آخر کارم یادم رفت که من مریض شدم و اصلا اثری از بیماری توی بدنم ندیدم با دیدن باغچه قشنگ اون خانم گلای باغچه خودم رو دیدم و لذت بردم ازشون از راه رفتن روی سنگ فرش خیابون لذت بردم از نیمروی که صبحها آماده می کنم برای صبحانه لذت می برم موقع خوردنش. واقعا تمام احساس لذت روکه خانواده عباس منش توی این سفر دارن من هم تونستم توی زندگی الانم ببرم من توی زندگی خودم سفر کردم کار کردم
خدایا سپاسگذارم خدایا سپاسگذارم
سلام به همه همسفرای عزیز?
واقعیتش من از اول این سفرنامه شما رو همراهی میکردم لحظه به لحظه شاید حتی جزء اولین نفرات بودم که فایلها رو میدید اما از اونجایی که خیلی تنبلم توی نگارش.تا حالا کامنتی نذاشتم.اما این سفرنامه برای من یه دوره کاراموزی بود.بله دقیقا کاراموزی بود.چرا که من هرچی تاحالا از دوره های مختلف به صورت تئوری دیده بودم یا شنیده بودم الان به صورت عملی دارم اموزش میبینم و یاد میگیرم.یاد میگیرم وقتی استاد میگه به شرایط و اتفاقات طوری نگاه کن که به تو احساس خوبی بده یعنی چی.یعنی اینه اگه هرروزم دارم مرغ و تخم مرغ میخوری(حداقل چیزی که تو تصویر میدیدیم) با عشق بخور با لذت بخور اما ما تصورمون از لذت بردن چیه این که هر وعده یه غذای جدید بخوریم؟یه چیز خاص؟یاد گرفتم اگر میخوای به جاهای قشنگتر هدایت بشی باید از اون جایی که هستی لذت ببری وسپاس گذار باشی.خداییش مگه استاد پرادایسش همین زیبایی های استیت پارکها رو نداره یا محلی که خونشون هست.اما یه جوری از این زیبایی ها صحبت میکنند و حرف میزنند اولاش تعجب میکردم اما حالا میفهمم تفاوت دقیقا توی همون نوع نگاهه توی نوع سپاسگذار بودن ولذت بردن از هر نقطه ای هرچقدر هم مثلش رو داشته باشی یا تجربه کرده باشی برای همین هم هست که نتایجش از زمین تا اسمون با خیلیا متفاوته.تفاوته اینجاست که از مسیر لذت میبره نه وقتی به مقصد رسید.تفاوته اینجاست که خودشه اونجایی که گرمشه لخت میشه اونجایی که حال میکنه دمپایی میپوشه اونجایی که دوست داره هندونه رو میذاره جلوش وشروع میکنه به تراشیدنشو میخوره اونجایی که دلش میخواد میشینه کف زمین خاکی به پرنده ها و سنجابه غذا میده و تو عمق وجودش تحسین میکنه خالقی رو که این همه زیبایی رو افریده.یاد گرفتم شورو شوق یعنی چی یعنی اینه اینقدر این علاقه وعشق تو وجودت شعله وره که گشنه ای که کلی کار داری کلی مسئولیت داری بقیه بهت غر میزنتد بهت گیر میدند ولی یه گوشت دره یکی دروازه فارغ از همه اینا کاری رو که دوست داری میکنی کاری که به تو احساس زندگی میده رو میکنی و دستی میشی از دستان خدا برای نمایش واقعی زندگی کسی که دوره هاشو زندگی میکنه نه که فقط حرفشو بزنه.دستی میشی از دستان خدا برای نشون دادن این همه زیبایی این همه فراوانی این همه لبخند و این همه شوروشوق و احساس خوب و در قالب دوربینت نشون میدی میشه جوره دیگه ای زندگی کرد اگه جور دیگه ای نگاه کرد.میشه همین دنیا بهشت رو تجربه کنی اگر سعی کنی سپاس گذار داشته هات باشی تحسین کننده زیبایی ها وفراوانی ها باشی وبا چشم دلت ببینی نه چشم سرت اونوقته که قلبت تو رو به جاهایی میبره که هرلحظش بهشتی برین است.و این شوروشوقت کاری میکنه که همونایی که بهت غر میزنند تسلیمت میشند و دوست دارند کمکت کنند همراهت میشند.
من به شخصه نتونستم از بین فایلها فایلی رو انتخاب کنم چون هر کدومش برای من تجربه ای زیبا و درسی جدید داشت.
مریم عزیزم عاشقانه تو رو در اغوش میگیرم و روی ماهت رو میبوسم و ازت ممنونم بخاطر این همه لطفی که به ما میکنی وقوانین زندگی رو در قالب تصاویر به ما اموزش عملی میدی.موفق و شاد باشی.
سلام به استاد عزیز ودوست داشتنی و خوش صدا .و مریم جانم عزیز دل من .چرا گفتم استاد خوش صدا .یه روز که خیلی دلم گرفته بود به شوهرم گفتم بچه هار و ببر پارک میخوام تنها باشم با وجود خستگی فراوان چون تازه از سر کار اومده بود برود من تنها شدم همین جوری که با خدا حرف میزدم و اشک میریختم و رفتم سراغ گوشی .تحمل هیچ چیز رونداشتم فقط دلم میخواست این روزا رو نبینم از طرف یه دوست خوب یه فایل بهم رسید اون فایلی بود که استاد راجع به خواسته و ترمز ها صحبت میکرد اگه اشتباه نکنم خلق خواسته ها و اتفاق های زندگی.همش دنبال یه حرفی بودم که آرامم کنه یه جوری دل داری . ناراحت بودنم از مشکلاتم با صحبت های استاد زیاد جور نبود ولی نوع صحبت های استاد و صدای استاد خیلی پر از انرژی بود برام .استادوقتی حرف میزند منی که اولین بار صحبت ها شو داشتم گوش میدادم اصلا چطور بگم من شک نداشتم به صحبت هاش میدونستم درسته ولی فایل تموم شد گریه گرفت چقد کم بود من باز میخوام تا اینکه تلگرامشو پیدا کردم .فایل ها متفاوت بود و خیلی هاش صدای استاد نبود رو قطع میکردم فقط استاد رو گوش میدادم تا اینکه فکر کنم شب که شد و بچه ها و شوهرم خوابیدن اومدم پای گوشی یه اهنگی بود خدا بزرگه اگه …..دیونه شدم اونجا بود آروم شدم .واقعا صداتون و نوع صحبت شما و طرز بیانتون واقعا گیراست .مریم جان عزیزم که واقعا توی این فایل حس کردم من شباهت اخلاقی زیادی بهش دارم . مشکل من شاید بهتر باشه نگم ولی به این خاطر میگم واسه کسایی که به مشکل بر. میخورن و بعد با این سایت آشنا میشن به خدا اتفاقی نیست کار خداست فقط کار خدا .حالا مشکل رو بگم . اخه نمی تونید که من یه پسر 6 ساله دارم یه پسر 3ساله. 8آلی 9 ماهی میشه دکترا گفتن پسره 6 سالم دیابت داره من باور نمی کنم میدونم درس بزرگی داره برام ولی باورش نکردم .نمی دونید چقد داغون شدم نمی دونیدتوی بیمارستان چه روزا و شبایی رو گذراندم نمی تونستم بخوام همش راه میرفتم با خدا حرف میزدم التماس میکردم خدا چرا این کارو با ما کردی چرا این جوری اخه باید درستش کنی نه غذامیخوردم نه میدونستم بشینم وقتای که پسرم میخوابید خیلی جالبه نه گرسنه میشدم نه از این همه تو راهرو بیمارستان راه رفتن خسته .خیلی ها بهم گفتن خدا داره امتحانت میکنه خیلی ها گفتن خودت و شوهرت گناهی کردید این جوری تقاص دارید پس میدید .یکی گفتن چون نذرتون رو ندادید خدا این جوری کرده .ما هم باور کردیم .شاید باورهاتون نشه من الان 34 سالمه ولی از 13 الی14سالگی این سوال تو ذهنم بود آیا خدا بین بنده هاش فرق میزاره یا نه اگه میزاره چرا .هیچ کس جوابمو نداد.تو بیمارستان همش می گفتم خدا جون برای چی میخوای منو امتحان کنی چرا .اخه چه گناهی کردم .من فرزند دختر دوس داشتم همش به فکر این بودم که پسرام بزرگ بشن یه دخترم داشته باشم تو بیمارستان به خدا می گفتم غلط کردم دختر نمیخوام خدایا تو میخوای به من بگی مراقب این دوتا باشم اون یکی رو ول کن .خدایا چرا من. از داشتن این دو پسر سپاسگذار نبودم همش فکر دختریم که ندارم نمی خوام نمی خوام .تا اینکه یه شب به خدا گفتم چرا پسر منو ابن جوری کردی اونم پسر من .باورتون نمیشه پسر من کم غذا بود با زور بهش غذا میدادم تو این سنش خرما و شکلات و شیرینی خیلی خیلی خیلی کم خورده بود باور نمی کنید یه بچه بره نمایشگاه شیرینی و شکلات. یه دونه شکلات نخورده .خلاصه من خیای اذیت میشدم همیسه حسرت میخوردم دلم میخواست بخوره .تا اینکه دلش شیرینی خواست واسش خریدم وقتی سه تا رو خورد ذوقی کردم که نگو وقتی صب بیدار شد گفت مامان صبحانه میخوام وقتی ناهارش رو خورد و شب غذاش رو خورد وای صد بار خدا رو براش شکر کردم غافل از اینکه عزیز دلم مامان مریض شده .خلاصه در بدترین شرایط فایل های استاد رو شنیدم جواب همه سوال ها رو داد .یه جا راجع به سایت حرف زد سریع هدایت شدم به سایت .استاد خوش صدا و خوش قلب من .حال دل منو خوب کرد الان فقط توکلم به خداست سپردم به خدا که ابن بیماری پسر مو خوب کنه هر چند بعضی وقتا تحملم کمه.توی این فایلم من خیلی حس نزدیلی به شما رو کردم خیلی چون من بیشتر دنبال شنیدم. صحبت هایی هستم که ازش در زندگی استفاده کنم با توجه به شرایطم.زیبایی های اطراف خیلی زیبایست عاشقشم ولی الان فقط صحبت استاد و مریم جانم که خیلی دوسش دارم بیشتر از قبل وچون با صحبت هایی که استاد کرد و تعریف هایی از خصویات اخلاقی که عاسق فیلم گرفتنه …..من فکر میکردم این جریان سفرنامه ایده استاده و روال کار این طوریه .خیلی شبیه به شما هستم همیشه تو سفر دست به دوربینم هیج. جا خودم نیستم همش مناظز زیبا همش اتفاق های زیبا عاشق طبیعتم عاشق میکس و تدوین و صدا گذاری و انجامش میدم .مریم جانم دوستت دارم زیبا سخن .یه جای استاد صحبت کرد و گفت هی عکس میگرفت و شما رفتید یه گوشه نشستید و نگاه خیابون کردید خیلی ذوق کردم و منتظر باقی ماجرا بودم چون استاد خیلی با انرژی و ذوق میگفت منم دوس داشتم بدونم چرا رفتید یه گوشه نشستید خیلی تجسم کردم حتی حالت نشستنتونو .نمی دونم چرا با روسری و مانتو سیاه نمی دونم چرا .وقتی استاد گفت باتری موبایل از خنده اشکم در اومد .قربونتون برم من . شما خودتون هستید خود واقعی من عاشق اون آدم هایی هستم که خودشون هستن خود واقعی .منم دوس دارم شبیه شما بشم .
سلام خدمت استاد عزیز مریم جان و همه همسفرای خوبم
مریم جان ازتون واقعا واقعا ممنون خیلی زحمت کشیدین میدونم چقدر سخته انجام اینکار آفرین به همت و پشتکارتون مرسی که مارو هم شریک کردین تو این سفر تو دیدن زیباییا نمیدونیم چقدر خوشحال شدم استاد گفتن ماهم تو فرکانسشیم که میبینیم
هر قسمتو که میدیدم روحم تازه میشد کلی ذوق میکردم و کلی خواسته تو من هم ایجاد میشد منم میخوام خودم عاشق سفرم و کلی پیج تو اینستام دارم که راجع به سفر و جاهای دیدنی و طبیعته
وقتی متنای بچهها رو میخوندم میگفتم من که نمیتونم مثل اینا بنویسم ولی کارای شما به منم جسارت داد بنویسم و خیلی خوشحالم با این کارتون به همه ما اعتماد به نفس دادین که شروع کنیم برا چیزی که دلخواهمونه به هدایت الله بیشتر ایمان آوردم گفتم خدایا منو خودت هدایت کن چیا بنویسم از کجا شروع کنم هدایت تو زندگی استادو به تمام معنا میشه دید به روایت تصویر هرچند که قسمت کوچیکی از زندگی باشه من با دیدن سفرای شما با دیدن طبیعت و شکل گرفتن خواسته سفر برام جور شد من بالای ۶ ۷ سال بود سفر نمیرفتم زده شده بودم ولی دیدن شما منو سر شوق آورد و همون هدایت که میگفتین خدا هدایتم کرد در عرض۲۴ساعت مقدمات سفر جور شد و با آدمایی راهی سفر شدم که خیلی خوش گذشت جوری بود که یه هفته تو سفر بودیم ولی اومدم خسته نبودم منی که ۱روز میرفتم جایی دوست داشتم برگرم خونه خلاصه که شما دوباره تو من زنده کردین خوبیها و حس خوبو
همه قسمتای سفر عالی بودن نکته داشتن زیبایی خاص خودشونو داشتن دیدن اون آهو سنجاب سرسبزیه به قول شما دیوانه کننده آدمای مهربونی که بودن دیدن اون همه امکانات فراوانی فرهنگ و… منم میخوامشون و مطمئنم همه ما همسفرا اگه از ته قلب به خدا و فوانینش ایمان داشته باشیم زود زود میرسیم مطمئنم میرسم به لطف خدا
شک ندارم
بیشترین لذتو من از قسمت آبشار داشتم اون همه آب که میریخت پایین توش اون عظمت و قدرت الهی رو دیدم خیلی هیبت داشت
و اینکه خدا چه چیزایی خلق کرده این یه نمونه کوچیک کوچیک از قدرتش، از دیدن صحنه هاش سیر نمیشدم واقعا محشر بود دستتون درد نکنه ???
موقع دیدنش تو سفر بودم اتفاقا و عرفان ۳.۵ساله کنار من بود نگاه میکرد اونم غرق این زیبایی و قدرت بود میگفت واای چقدر آب از دریای مام بزرگتره?
ودیدن این همه ثروت و امکانت که چقدر راحت دسترسی مارو به همچین جایی بیشتر کردن که اینقدر لذت ببریم از اون همه نظم و ترتیب که بود از اون همه آدمای مختلف که شادن و دنبال زیبایی هان تو هر سنی.واقعا دوست دارم یه روز منم برم از نزدیک ببینم بازم ممنون ازتون که مارو شریک کردین تو شادیاتون انشالا شما و همه همسفرامون شاد باشن و به خواسته هاشون برسن در پناه الله.به سلامتی برگردین?
با عرض سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه دوستان. من می خواستم بگم همه فایلا فوق العاده بودن و هدف خانم شایسته رو من یکی صد درصد جواب داد بازم ممنونم ازشون و مطمئنم که بقیه دوستان هم مثل من هستن و همچین حسی رو دارن. از بین همه فایلا من فایل شماره 31 رو خیلی دوست داشتم چون اولین بار یک رابطه صمیمی و زیبا رو با تمام وجودم لمسش کردم و لذت بردم و خدارو شکر مینکم که خانم شایسته عزیز به غر غرای استاد اعتنا نکردن و مارو با تمام وجودشون درک کردن که به همچین چیزی احتیاج داشتیم و به اندازه دوره های استاد برای من ارزش داشت و آگاهی و باورامو همزمان بالا برد همراه با لذت فراوان. یه چیزی مثل میانبر بود برای من راه مثلا ده ساله رو یک ماهه رفتم. استاد عزیز خیلی دوستتون داریم لطفا شماهم با ماه راه بیاید دییییییییگه، درکتون میکنم که خیلی با این قضیه راحت نیستین و حق هم دارین آخه زندگیه شخصیتون هست و میخواین راحت باشین ولی خیلی به ما انرژی میده بی حد و اندازه. لطفا تا ابد ادامه بدین من همیشه شمارو دنبال میکنم و خیلللللللی دوستتون دارم. بابت همه چی ممنون استاد شما جواب تمام سوالای زندگیمو دادین و احساس آزادی میکنم و خانم شایسته عزیز شما هم آینده زیبامو با تصویر بهم نشون دادین. خداروشکر میکنم که خداوند شمارو بهم داد وقتی فکر میکنم که من با شما همفرکانسم دلم میخواد پرواز کنم. شادی و لذت رو باتمام وجودم احساس میکنم. خیللللللللی دوستون دارم بازم به خاطر همه چی مممممممممنون.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان.
سلام خدمت استاد عزیزم.مریم خانوم شایسته گل و مایک جون عشق و همه ی همسفرای عالیم .
بچه ها واقعا خودمون رو تو چندتا اتوبوس تصور میکنم که به صورت ی گروه بزرگ که لیدرشونم استاد عباس منش و مریم خانوم هستن ،داریم سفر میکنیم.کامنتاتونم دقیقا حرفایی که هر کدومتون تو این سفر وقتی زیبایی ها رو میبینین و احساساتی میشین از دهنتون در میاد و با ذوق شوق میگینشون.خدارو صد هزار مرتبه شکر.
فکر کنم از تایمی که استاد واسه ی مسابقه طرح کرده بودن گذشته .اما من دارم رو خودم تمرین میکنم که با کسی مسابقه نداشته باشم.و از هر لحظم لذت ببرم.با ارامش.جایزه ها پاداش وار حتما به هزاران شکل میرسن.فقط من باید احساسم خوب باشه و با توکل ادامه بدم،بدون توجه به نتیجه.واسه ی همینم بازم اومدم تا ی ردپای دیگه بزارم تو سفرمون.سرمو هز پنجره اتوبوس کنم بیرون و داد بزنم و با شما از زیبایی های هر لحظه ی این سفر بگم….
بعدشم استاد بگه سرتو بکن تو اینجا امریکاست????
راستش من بخوام ی قسمت رو فقط انتخاب کنم بدون شک قسمت شانزده رو انتخاب میکنم.این قسمت منو روانی میکنه.
از همون اولش….
اگه یکی که شماها رو نشناسه و این قسمت رو ببینه قطعا میتونه بگه یه کارگردان فیلم کوتاهی از بهشت ساخته تا مردم رو به خداشناسی دعوت کنه و به اونا انگیزه بده….
تو این فیلم کارگردان اومده حد اعلای هر چیزی رو تیکه تیکه کنار هم چسبونده .از ثروت اون فرد گرفته،تا روابط فوق العادش،آرامشش،مناظر زیباش ،بی محدودیت سفر کردنش،اسمونی که مثل نقاشی ابرها توش کشیده شدن و ….
اولش تو این قسمت اسمونی رو میبینم که پاکه پاکه فارغ از هر الودگی،که ابراش دارن به شکل فوق العاده ای خودنمایی میکنن.
یکم که بیشتر دقت میکنی میبینی نه فقط اسمونش که زمینشم مثل اسمونش تمیزه تمیزه.انگار همین الان جارو زدن زمینو.
اون چمنزار….
اون گل های قشنگ اون گلدون….
فقط گذاشته شدن تا تو رو به حس جنون برسونن.بعد که وارد اون ساختمون میشیم ی فضای چوبی بی نظیر با چاشنی نظم میبینم که فقط دوس دارم بشینم و چشمامو ببندم و فقط نفس عمیق بکشم.بله قبلا تدارک دیده شده.چهارتا صندلی متحرک واسه این کار گذاشته شده.چه آرامشی.چه حس خوبی.
بعد وقتی ازون پنجره اون ویوو رو میبنم واقعا فقط میتونم بگم اَاَاَاَاَاَاَاَ این واقعیه یا نقاشی؟؟؟؟؟؟????
تو این قسمت یه کدبانو میبینم که فراتر از یه سرآشپز رستوران معروف غذا درست میکنه.چون چاشنی غذاهاش الهامیه.چاشنیش عشقه،عشق به درست کردنش،عشق به کسایی که داره واسشون درست میکنه.چون اگه صدبارم این همین لحظه ی فیلمو ببینم از خوشمزگی این غذا بازم شکمم سمفونی انواع سازهارو میزنه??
بعدش رابطه ی استاد و پسرش ….دقیقا بچه شده و نشسته داره بازی کامپیوتری میکنه.وای خدای من چقد خوبه کلیپ.فقط جون من میمیک صورت این دوتا رو نگاه کنینعالین عالی.
بعدش وقتی این خانواده رو میبینم که تو اون الاچیق با اون منظره میشینن کنار هم باعشق،رها،غذا بخورن دلم میخواد داد بکشم.از اینجا به بعد دیگه این قسمت امپول هوارو داره وارد رگای من میکنه….
من عاشششششششششق بارونم .دیوانه وار بارونو دوس دارم.
اون قطره های نم نمکی که شروع به ضربه زدن روی زمین میکنه منو خل میکنه.خدایا شکرت.
فک کن بشینی تو ی فضا بااون ویو،هوا نیمه ابری باشه،غذا فوق العاده باشه،خانوادت کنارت باشن،عشق و لذت و نم بارونو صفا و صمیمت باشه….دیگه چی میخواد ی ادم واقعا،؟؟؟؟؟
شرشر باروووووووووون شروع میشه.چقد قشنگه واقعا .اون شیرین صحبت کردن استاد اون صاعقه زدن ….
مگه داریم ازینا قشنگ تر.خدارو چجوری ببینیم دیگه.قدرتش رو چجوری ببینیم دیگه.چقد بی نهایت قطره ی بارون میباره.چقد قشنگ اون منظره.بعدش تو اتوبوس بری،بشینی لب شیشه تو ی سکوت محض فقط به صدای ضربه زدن قطره های بارون به سقف اتوبوس گوش کنی و بیرون رو تماشا کنی .همینجور که تبسم رو لباته و داری از بینی نفس میکشی چشامتو ببندی و خوابت ببره.
بعد ی چرت کوتاه ….
چشماتو باز کنی….
واویلااااااااااااا…..
دیگه اینجا اون عرش این قسمته.
وقتی بعد بارون درو باز میکنه مریم خانوم با چه صحنه ای روبه رو میشیم.وای خدا.بارون بند اومده.هنوز اون شبنم و نم بارون تو اسمون هست.وای ابرایی که تا اون پایین اومدن.صدای پرنده ها…..
خدایاااااااااااااا .حتی یک میلیونومه حسی که اینجای فیلم به من میده رو نمیتونم توصیف کنم.
وقتی مریم خانوم میره پایین و اون جاده ی قشنگ که تهش معلوم نیست رو نشون میده ،از زیبایی ها و حس فوق العاده ی اون منظره صحبت میکنه،و وقتی یهو چشمش به اون اهو میوفته و از شدت ذوق که به ما نشونش بده صداش تغییر میکنه،فقط اشک تو چشمام جمع میشه.خدایا چی حسی ازین قشنگ تر.
درختایی که شاخه هاشونم سرسبزن.خلوتی و سکوتی که فقط بهت ارامش میدن.
و بعدش که کلی درس اموزنده داره واسه ی من.وقتی ازین همه زیبایی و لذت میگذرین و میشینین تو اتوبوس و به مسیرتون ادامه میدین….
چون رها هستین،چون ایمان دارین که زیبایی های بیشتری در انتظارتونه،چون یاد گرفتین از هرجا که باشین چجوری لذت ببرین.پس بااون موسیقی بی نظیر و اون جاده ی فوق العاده و اون اتوبوس زیبا و مهمتر از همه اون خانواده ی هم مدار به راهتون و سفرتون ادامه میدین.
این قسمت واسه ی من همه چی داره همه چی.ارامش.لذت.زیبایی بی از حد.کلاس درسی.صفا.صمیمیت…..
نمیتونم واقعا با کلمات و صفات بیانشون کنم.
و نکته ی جالبش اینجاست که اگه ی نفر کارگردان بخواد همیچین فیلمی درست کنه نمیتونه همه ی این پکیج رو کنار هم جمع کنه.حتی اون کارگردان اگه فیلم نامه رو از نویسنده بگیره و بخونش ،میدازه جلو نویسنده و میگه برو بابا مردم رو که نمیخوایم مسخره کنیم.اینا تو فیلما هم اتفاق نیوفتادن تاحالا.این فیلم رو مردم باور نمیکنن.
اما استاد عباس منش نه فیلم،که زندگی واقعیش رو خودش نوشته.کد به کد.خط به خط.و اونو با فرکانس هاش داده به خدا تا کارگردانیش کنه.
بچه ها ما خیلی وقته زندگی استاد رو میبینیم و واسمون عادی شده.اما همچین زندگی که تو تمام ابعاد تو خوشبختی باشه حتی تو فیلم ها هم وجود نداره.و به قول استاد ما فقط پنج درصد از زندگیشو میبینیم .حالا شما فکر کنین کل لحظات زندگیتون اینجوری باشه؟؟؟
ایا این این فیلم رو بهشت زمینینام گذاری نمیکنین؟؟
شایدم بشه اسمشو گداشت رویایی که رویا نیست
اره استاد جان این قسمت همش درسه.همش اگاهیه.
برای منی که تو دل تضاد ها بودم همش امیده.همش انگیزست.
یکی رو میبینم که مثل خودم ازون تضادها به این بهشت رسیده.
الهی شکرت که تک تک مارو خالق صددرصد زندگیمون قرار دادی.
پس خودتم به راه راست به راه کسانی که بهشون کدنویسی یاد دادی و به راه کسانی که مجری اون کدها قرار دادی هدایتم کن.
عاشق همتونم.
تو بقیه روزهای سفر یا تو اتوبوس خودمون یا بغلی میبینمتون.
فعلا خدا نگهدار??