سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 220 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

319 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    به نام الله صمد

    سلام دوستای عزیزدل و استاد بزرگوارم، الان اتفاقی افتاد که نتونستم برم سر کارام و ترجیح دادم اول اینجا ثبتش کنم که بارها و بارها بخونمش بعدا و یادم باشه خدا چطور مارو هدایت میکنه

    من تو کامنت های قبلیم توضیح داده بودم که مشکلاتی توی کارم واسم پیش اومده و به قول استاد یه سری افراد شیطونی هایی کردن که نذارن من کار کنم و جلوی فعالیت منو بگیرن

    خب من از این طریق هدایت شدم به پروسه مهاجرت و دقیقا الان که دارم مدرک زبانم رو میگیرم و به امتحانم خیلی نزدیک هستم، دوباره پرونده من به جریان افتاده و دادگاه و… از روزی که دوباره پیامک دادگاه واسم اومد یکم ترسیدم اما خیلی کمتر از دفعه قبل

    رفتم اونجا، و متوجه شدم چطور تضاد ها مارو رشد میدن! دفعات قبلی چون بار اولم بود و خیلی شرک بیشتری داشتم و‌ میترسیدم بدترین کارمند ها به پستم میخوردن و حتی خودشون کلی منو تهدید و سرزنش میکردن با اینکه خیلی خوب میدونستن همه اینا پرونده سازیه…

    ولی این دفعه اوضاع فرق میکرد، ادما هایی کارهای من رو انجام دادن بسیار صبور و خوش برخورد، کلی بهم امید دادن و گفتن که اصلا ممکنه تبرئه بشم و نباید انقدر بترسم و یه سری موارد قانونی رو توضیح دادن واسم… خب خیلی خوشحال شدم چون یادمه این دفعه وقتی داشتم میرفتم از خدا خواستم باهام بیاد و نذاره کسی بهم توهین کنه و منو بترسونه

    با اینکه هنوز نمیدونم جواب دادگاه چی میشه و همش میترسم تو پروسه مهاجرتمم تاثیر بذاره و سختش کنه یا مجبور شم از طریق دیگه ای برم، اما باز این چند روز همش از خدای درونم راهنمایی خواستم و هی گفت سپاسگزاری، سپاسگزاری، سپاسگزاری

    منم گوش دادم و سعی کردم اروم اروم اخلاق سپاسگزاری مداوم رو توی خودم نهادینه کنم! امروز داشتم سپاسگزاری میکردم به محض بیدار شدن و اصلا تو یه حال و هوای عرفانی بودم، یهو یاد یکی از حرفای اقای عطار روشن افتادم که گفتن وقتی بدهی سنگینی داشتن تو دفترشون نوشتن : خدایا بدهی بندتو پرداخت کن

    نمیدونم یه حسی بهم گفت بنویس، اخه من همیشه فقط شکرگزاری میکردم هیچ وقت درخواست نمیکردم ( باور غلط اینکه ما باید خدارو واسه خودش بخوایم نه اینکه ازش درخواست کنیم)

    خلاصه یهو اینو از ته قلبم نوشتم ، گفتم خدایا فضلت رو شامل حال من کن نه عدل ت ، چون میدونم گناهکارم و اشتباهات زیادی داشتم اما من واقعا جرمی که به من نسبت دادن رو مرتکب نشدم

    من هیچ کاری نکردم همیشه وجدان داشتم تو کارم و همه ازم راضی بودن، خودت حق بنده ت رو بگیر و اگه گناهی کردم منو ببخش و کمکم کن تبرئه بشم

    قرآن رو باز کردم اومد :

    در هر وضع و حالی که باشی و هر بخشی از قران را که تلاوت کنی ، و هر عملی انجام دهید جز این نیست که ما شاهد بر شما هستیم همانگاه که در آن مشغول شدید، نه چیزی به وزن ذره ای در آسمان ها و زمین از دید پروردگارت پنهان میماندو نه کوچکتر و بزرگتر از آن، مگر آنکه در کتاب مبین است… ( یونس 61)

    اصلا یه آرااااامشی گرفتما، گفت دارم نگاهت میکنم! گفت فراموشت نکردم

    گفتم خدایا با این ترس چیکار کنم، رفتم آیه بعدی، گفت :

    اولیای خدا نه غمی بر آن هاست ( گذشته) نه ترسی دارند ( آینده) ( یونس 62)

    خلاصه باز آرامشم بیشتر شد و تصمیم گرفتم تا جایی که میتونم تو لحظه حال زندگی کنم

    تو دفترم نوشتم، چطور جز اولیای خدا باشم؟

    آیه بعدی جواب داد :

    ایمان بیار و تقوا پیشه کن ( یونس 63)

    ایمان رو که دارم روش کار میکنم و همون توحید هست، تو ذهنم گفتم تقوا رو چیکار کنم؟ گفتم اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که سریال مورد علاقه ام رو حذفش کنم، چون شبا دقیقا قبل خواب میبینم و باعث میشه سپاسگزاری شبانه نداشته باشم و هی بگم حسش نیست

    فعلا واسه قدم اول کنترل نفس این رو انتخاب میکنم

    رفتم آیه بعد، گفت بشارت ویژه آن هاست هم در دنیا هم آخرت (یونس 64)

    یعنی گفت اگه هرکاری هم میکنی برای دنیا و اخرت خودت خوبه، و باعث میشه زندگی راحتی داشته باشی

    تو دفترم نوشتم، خدایا من میخوام با عزت و سربلندی مهاجرت کنم، من نمیخوام از کسی بترسم

    میخوام اون جوری شایسته و لایق من هست بتونم برم نه اینکه هر روز بترسم

    رفتم آیه بعدی و تیر خلاص رو به قلبم زد :

    و سخنان آنان تورا اندوهگین نکند، بی تردید تمام عزت از آن خداست، اوست بسیار شنوا ( به درخواست های تو) و بسیار آگاه ( به نیاز های تو)

    وااای اصلا باورتون نمیشه، من دقیقا به سوره ای هدایت شدم که دونه دونه تو دفترم ترسام رو نوشتم و توی هر آیه جوابشو گرفتم

    یکم بامزه بود ، انگار داشتم با خدا چت میکردم :)

    یعنی هرچی پرسیدما، درجااااا جوابمو داد

    اصلا قلبم یه جوری شد و هنوزم همونجوریه

    خیلی ایمان اوردم که این تضاد اومده زندگیمو متحول کنه ، و به خودم قول دادم هرچی شد فقط به خدا ایمان بیارم که بهترین هارو سر راهم میذاره

    ایمان بیارم هرکی میخواد بهم صدمه بزنه فقط رایگان داره به من خدمت میکنه، فارغ از اینکه نیت درونیش چی باشه

    ایمان آوردم که عزت تماما مال خداست و اون بهم گفت سخنانشون تورو اندوهگین نکنه ، قول دادم تقوا داشته باشم و نذارم صداهای ذهنم من رو بترسونه

    دیگه از دادگاه و قاضی و نظام پزشکی نمیترسم، خیلی خیلی حس قدرت دارم که واقعا تا حالا تو‌ عمرم همچین احساسی رو تجربه نکرده بودم! حس میکنم هرچی پیش بیاد مهم نیست چون یه قدمه واسه رسیدن به خواسته هام حتی اگه به چشمم زشت باشه

    مثل این تضاد که اولش واسم زشت ترین و تلخ ترین اتفاق دنیا بود اما الان میفهمم انقدر منو به خدا نزدیک کرده که تا سوال میپرسم جواب میده :) مطمئنم یه روزی بالاخره میام مینویسم که چطور این تضاد من رو به بزرگترین و قشنگ ترین موفقیت های زندگیم هدایت کرده

    با یه آرامش درونی منتظر اون روزم…

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1973 روز

    به نام رب هدایتگرم.

    سلام دوستان عزیزم،سلام استاد مهربانم،امیدوارم حالتون عالی باشه.

    •• چند روزی میشه که کامنت ننوشتم و‌ فعالیتم کم شده اما امروز دست پر اومدم ، اومدم بنویسم چقدر حضور خداوند تو زندگیم پررنگتر شده چقدر رهاتر شدم چقدر آرومتر شدم و چقدر نتیجه گرفتم که احساسم به خودم بهتر شده.

    ••استاد جان دیروز بیست و شیشم مهرماه بود و دقیقا یکماه از مهاجرتم میگذره ، امروز قرارداد یکماهه کاریم تموم شد و قبلا خداوند بهم الهام کرده بود که حتما بعد از اتمام کارم سفر برم و تمدید قرارداد نکنم ، استاد امروز همون روزه پربرکتیه که خداوند بهم وعده داده بود.

    •• دوسه روز مونده به پایان قراردادم توی محیط کارم شرایطی به وجود اومد که جالب نبود و روحم اذیت میشد ولی من با وجود اون شرایط دفتر و‌خودکارمو برمیداشتمو خداروشکر میکردم که چنین ناخاسته و تضادی بوجود آورده که اولا بفهمم خواسته دقیق و‌واضحم چیه و‌دوما بیشتر و بیشتر به خودش و الهاماتش ایمان بیارم که دلیل اینکه بهم گفته بود قراردادت رو‌تمدید نکن چیه….

    •• خداوند دانا با نشونه هاش بهم میگفت بعد از اتمام قرارداد، سفرم به شهر زیبای چالوس باید باشه و منم تسلیم امرش بودم ،باوجود اینکه خواهر مهربان و‌جوانم رو هفتم مهر از دست دادم و ذهنم میگه باید بری خونه و سری به خانواده خواهرت و مادرت بزنی ،اگه نری میگن براش مهم نبود،اگه نری خواهرزادت ناراحت میشه ،اگه نری بعدا چجوری میخوای تو چشمشون نگاه کنی و کلی نجوای دیگه اما احساسم نمیذاره برم تو مراسم غم و غصه چون اگر برم احساسم بد میشه حتی اگر به اندازه سرسوزنی احساسم بد بشه من نباید به خودم ظلم کنم و نباید به نجواها قدرت بدم، تصمیمم و تسلیم بودنم پاگذاشتن روی ترسهای بزرگ ذهنیم هست اکثرا شنیدیم بهمون گفتن اگه کاری پیدا کردی شرایطش عالی بود( همونجا پاتو محکم کن )(دیگه کار خوب پیدا نمیکنی)( سعی کن توی یک شغل بمونی و جابجا نشی و….) ولی تسلیم امر خداوند بودن کاملا خلاف شنیده ها و باورهای ماست …شرایط کارم خوب بود به جز تضاد روزهای آخر بقیه روزها با احساس خوب سپری شد این شغل شرایط مدنظرم را داشت در کل.با وجود نجواهای ذهنی ،قاطعانه تصمیمم را به مدیرم اعلام کردم و دیروز تسویه کردم . خداروشکر بینهایت احساس خوبی داشتم و حس سبکی داشتم.

    •• اکثر افرادی که مسافرت میکنن مدتها براش برنامه ریزی میکنن بلیط تهیه میکنن، هتل رزرو میکنن اما خداوند هدایتگر ازم خواست همه کارها رو در لحظه انجام بدم ،ازم خواست سکوت کنم و به راهم ادامه بدم و طبق تعهدی که دادم تسلیم امرش بودم ،اینروزها اتفاق مثبتی که برام رخ داده کنترل کردن نجواهای ذهنی در کمترین زمان ممکن و با صرف کمترین زحمتیه که باعث تعجبم هست …

    •• صبح که تسویه کردم تو خیابون پیاده روی کردم و توی بازار گشتم از فراوانی اجناس و پول لذت بردم خداروشکر کردم بازاری ها انقدر مشتری دارند که فقط جنس عمده میفروختن خودشونو درگیر فروختن یک عدد جنس به مشتری نمیکردن وقتی سوال میکردم تکی میفروشین قاطعانه میگفتن خیر! لذت بردم از این فراوانی و ثروت …فست 15 ساعته بودم و همچنان مشغول پیاده روی و عشق و حال، خدا بهم گفته برم چالوس اما میگفت نه هتلت رو زودتر رزرو کن نه بلیط بگیر! صبر کن خودم بهت میگم!

    بعد ازظهر که شد هدایتم کرد به سمت ترمینال تا برای چالوس بلیط بگیرم ،نجوای ذهنم میگفت اگه الان بری شب میرسی برای هتل گرفتن دچار مشکل میشی ،شب برسی خطرناکه و کلی چرت و پرت دیگه! اما من قدرتم از نجواها بیشتر شده با ی حرکت اساسی پشتشو به خاک مالیدم ! سکوت مطلق توی ذهنم برپا شد و من با قلبم حرکت کردم،وقتی برای تهیه بلیط مراجعه کردم اتوبوس مشغول سوار کردن مسافر بود بعد از ده دقیقه سوار شدم هیچ معطلی نداشتم و در لحظه همه چیز انجام شد.

    •• وقتی رسیدم شب بود و اتوبوس اول شهر پیادم کرد نجواها میگفتن حالا میخوای چیکار کنی کجا بری اینوقت شب ! نجواهارو کم محلش میکنم (شنیدین میگین کم محلی از صدتا فحش بدتره؟ حکایت من و نجواهای ذهنمه!) اسنپ گرفتم و مقصد رو لبِ لبِ دریا انتخاب کردم به راننده گفتم مقصدو همینجوری زدم چون میخوام محلی که میگیرم خیلی نزدیک دریا باشه، گفت درست انتخاب کردی جای خوبیه نزدیکم هست امکانات داره!!

    همونجایی که مقصد زده بودم پیاده شدم که فاصله یکی دودقیقه ای از دریا هست ، همونجا ی حیاط بزرگ تروتمیز بود وقتی پیاده شدم یه آقایی اومد و راهنماییم کرد به داخل گفت سوییت داریم(تو ذهنم این بود که هتل رزرو کنم اما فهمیدم بخاطر ترسهامه که دنبال هتلم چون شنیدم هتل امن تره !( خلاصه تیشه زدم به ریشه باورم ! گفتم هتل به هیچ وجه! میخوام سوییت شخصی بگیرم)آقاهه گفت هرشبی 700 هزار اجاره هست من همسایه هستم خانمی که صاحب این حیاطه بالاس، منتظر شدم و خانم محترمی اومد یکی از اتاقها رو بهم نشون داد و با لبخند بهم گفت برای شما 500 تومن ! انگار خدا به قلبش گفته بود تخفیف بده ! چی بگم من وقتی خدا اینجوری همه چیزو برنامه ریزی میکنه بدون اینکه یک کلمه حرف بزنم اون آقا خودش به سمتم اومد و آورد دم در این سوییت ، بدون اینکه حرفی بزنم اون خانم بهترین سویبتش که دو تخته و بزرگتره مثل یک خونه جمع و جور و نقلیه بهم معرفی کرد تا اینجای کار یه ربع گذشته و هنوز ساکتم ! وقتی خودش اینجوری تخفیف میده با وجود اینکه همه میگن آخر هفته اجاره ها بیشتر میشه و فلان ! مگه من میتونم با وجود اینهمه برکت الهی،حرفی بزنم! نه نمیتونم چون خدا میخواد بگه همینه ! همینجا بمون! من مات و مبهوت فقط دنباله روی احساسم بودم، به شدت از این سوییت50 متری ترو تمیز خوشم اومد چون خیلی شیکه دوطرفش پنجره بزرگ داره وسایل داخلش رنگ شاد و نو و گل منگلیِ ،ویو دریا داره ،پنجره توی حیاط ویوی درخت پرتغال داره خیلی نورپردازی داخلی قشنگی داره و پرنوره منم حسابی از نور زیاد خوشم میاد، خب مسئله سوییت حل شد دوباره نجواها ضایع شدن!

    •• داخل سوییت که بودم دلم خواست برم دریا اما دوباره نجوا شروع شد ! نه نرو الان شبه! همه جا تاریکه! ببین صدای سگ میاد ! دیروقته به جای رفتن به دریا فکری بحال شام امشبت باش امروز فست بودی چیزی نخوردی ! یادگرفتم راه کم محلی به ذهنمو! هرچی چرت و‌پرت گفت ازین گوش شنیدم و از اون گوش بیرون انداختم، لباسمو پوشیدمو با ساده ترین حالت ممکن رفتم دریا ! یعنی با دمپایی و لباسی که تو خونه میپوشم و یدونه هد کوچیک روی موهام ! خیلی حسم عالی بود دریا خلوت بود همه رفته بودن چون هوا کمی خنک بود ولی چندنفر میرقصیدن رفتم کنارشون دست بهشون تکون دادم ازشون فیلم گرفتم از کنار هرکی رد میشدم لبخند میزدم .

    •• تو این سفر سعی میکنم راحت بگیرم تجملاتو کنار بذارم ساده باشم و لذت ببرم ، شب مث ی نوزاد خوابیدم و صبح زود هواتاریکی رفتم دریا برای تماشای طلوع این معجزه بینظیر خلقت ! بغض عجیبی توی گلومه که نمیترکه ! الان که مینویسم از دریا برگشتم داخل سوییت،چایی خوردم، کمی چرت زدم و دارم خودمو مرور میکنم ، رشدم رو ، پا گذاشتن روی ترسهارو، مسیری که اومدمو ، شغلی که برام پربرکت بود و خلاصه همه چی رو!

    •• نمیدونم خدای هدایتگرم با این سفر چی میخواد بهم بگه ولی امروز که کنار دریا راه میرفتم سوره شمس رو مرور میکردم گفتم خدایای عزیزم شما به خورشید ،ماه ، روز ، شب، آسمون، زمینت به خودت قسم خوردی که همواره خیر و شرم رو بهم الهام میکنی پس واضحتر بهم بگو باید چیکار کنم ؟ من اولین قدم رو وقتی برداشتم که بهم گفت مهاجرت کن و وارد فلان شغل خاصی شو ! بدون هیچ پیش زمینه ای به قدم اول عمل کردم و حالا دومین قدم رو بهم گفته سفر شمال برو ، اول بی مقصد بود ولی نشونه ها سمت چالوس زیبا مانور میدادن تو این قَدَم ایمانم رو نشون دادم ….از قدم بعدی هیچ اطلاعی ندارم ولی احساسم عالیه چون نتیجه دل سپردن به الله جز آرامش و سعادت نیست!

    ••ولی پر واضحه که یکی از بهترین لذتهای من بودن کنار دریا و زندگی تو شهر ساحلیه و کلا دریا و بوی خاصش روحمو به شدت به خدا نزدیک میکنه امروز که اینجام به الله قسم روحم تو آسموناست من هنوز هیچ ایده ای ندارم که از چالوس قراره به کجا برم ! هنوز هیچ هدایتی دریافت نکردم ولی خیالم راحته

    چون با وجود اینهمه قسمی که خداوند خورده هیچوقت خلف وعده نمیکنه پس من تا آخرین لحظه سفرم فقط لذت میبرم

    الان تصمیم دارم برم داخل شهر و دوباره پیاده روی کنم و غذای محلی بخورم ،از مراکز خرید و جاهای دیدنی لذت ببرم و کلا تنهایی حال کنم!!!

    •• این قسمتو دیشب که از دریا برگشتم دیدم خیلی عالی بود خودمو تو تمام ثانیه ها تصور کردم تو دفترم زیباییشو نوشتم لذت بردم از این نوع زندگی کردن، خیلی عالیه و شاید منم باید اینجوری زندگی کنم یعنی هر ماه داخل ی شهری برم کار کنم و تفریح و دوباره شهر بعدی!

    این ایده به قلبم اومده ولی آنچنان واضح نیست انشاالله خداوند هدایتگرم برام برنامه ریزی میکنه!

    .

    .

    در پناه حق تعالی باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      حوری باختری گفته:
      مدت عضویت: 1780 روز

      به نام تنها قدرت جهان

      سلام نجمه‌ی عزیزم

      دیگه داشتم می خوابیدم که به خودم گفتم بزار یه کامنت دیگه بخونم و با حس خوب بخوابم و… چقدر خوشحالم که کامنت شما رو خوندم عزیزم. تحسینت میکنم بخاطر این هدایت‌هایی که روش حساب کردی و این استقامت و کنترل ذهن. مرحبا

      در مورد سفر توحیدی بی‌نظیری که نوشتی، انگار عیناً اولین سفر تنها و توحیدی منو تعریف کردی! بار اولی که سفر رفتم، کلللللی ترس و کللللی نجوا داشتم. منم از جاده چالوس رفتم و ساعت 9 و 10 شب رسیدم ، اونم بدون هییییچچچ برنامه ای. کاملا هدایتی، فقط با تکیه بر خدا…و اصـلا نمی‌ دونستم که لب سـاحل هسـتم چون هنـوز تو خیابون بودم فقط از یک آقایی تو مغازه املاک پرسیدم آیا این نزدیکیها، هتلی چیزی هست؟! و اون شخص گفت بله همینجاست فقط صد متر برو جلوتر!!!! وقتی صـدمتر جلـوتر رفتم، رسیدم به دریـا!!! وااای،خـداااای من!!!! اطراف ساحلو نگاه کردم دیدم یک اتاق نگهبانی هست رفتم بپرسم دیدم نگهبان سوئیت ساحلیه، همـه چیـز انگار از قبـل برام آماده شـده بود. خیــلی براحتی و به آسـونی رفتم داخل سوئیتی که ویوی دریا رو داشت و فرداش دقیقا طلوع خورشیدو از لب ساحل (چند قدمی سوئیت) تماشا می کردم و اشک می ریختم و چقدر اون سفر، منو بزرگ کرد و رشد داد. امسال سومین سالی بود که رفتم. دیگه هر سال، به عشق همون سالی که خدا منو برده بود، میرم دقیقا همون ساحل و همون سوئیت. البته بخوام از قدمهای هدایتش بگم خیلی طولانی میشه ولی این برام خیلی جالب بود که خدا شما رو به آسونی جایی برده که منو برده بود! باز هم بهت تبریک میگم نجمه جان، اینکه تسلیم نجواها نشدی و روی ترس‌هات پا گذاشتی، مقدمه‌ی خیلی خوبیه برای قدمهای بعدی و هدایت های آینده و پیروزیهای پیش رو. احسنت بهت. عاشقتم.

      الهی در پناه الله یکتا، شاد و سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      امیر بهاری گفته:
      مدت عضویت: 2311 روز

      سلام خانم رضایی خیلی اتفاقی والبته هدایتی کامنت شمارو خوندم دمتون گرم و واقعا براتون ایستاده دست میزنم بابت جسارتتون و به خودم افتخار میکنم که تو این سایت هم چین خانواده ای دور هم هستیم که جسور بودن و با یاایمان بودن و توکل کردن جزوه ویژگی هایی هست که هرجای دنیا برن تو درونشونه این ویزگی از اونها جدانیست من همچین تجربه ای رو بعنوان مسافرت به شهر محمود اباد مازندران داشتم و فقط فرقش این بود من خونه رو از یه سایتی رزرو کردم و بعدش با اتوبوس رفتم و خدارو شکر اینقدر لذت بردم که حد و حساب نداره و کلی تغییر تو باورام ایجاد شد که شایدم خودم حواسم بعش نبود بعدها که تعریف میکردم به دوستام و ایناا و میگفتن واقعا چجوری تونستی تنهایی بری مسافرت اونموقع بود که فهمیدم من با خودم چند چندم و چقدر جسارت و توانایی تو وجودم هست… این که هتل هم رزرو نکردید و هدایت شدید به اون سوییت و اون خانم که با عشق از طرف خدا بهتون تخفیف داد شیرینیش خیلی خیلی زیاده که فقط شمایی که تجربه کردید با پوست وگوشت استخون لمسش کردید بارم بهتون تبریک میگم که بینظیر هستید…

      امیدوارم همونجور که خودتون گفتید خداوند قسم خورده به ماه و خورشید وروز و شب خیلی ساده بغل گوشتون الهاماتی که مسیر رو براتون راحت میکنه رو بهتون بگه مرسی از اینکه این کامنت رو منشر کرده بودید خدانگهدارتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    ب نام خدای بخشنده ی مهربان

    سلااام ب استاد خوشتیپ خوش استایل جذابم

    سلام ب مریم بانوی نازنین خوش استایل زیبا

    سلااام ب دوستان عزیز ارزشمندم

    الهی صدهزاررر بار شکرت

    ب قول پاکیزه ی شیرین بیان

    خدایا کرور کرور شکرت

    بخاطر اینکه همدار شدم با این قسمت از سریال

    این همه زیبایی

    این همه آگاهی

    خدایا شکرت ک هدایتم کردی ب این مسبر پراز عشق

    پراز آرامش

    پراز حال خوب

    پراز دوستان توحیدی

    خدایا شکرت ازت ممنونم ک نذاشتی جاهل از این دنیا برم

    سپاسگزارم ک قلبم و ب سمت خودت

    ب سمت این آگاهی ها

    ب سمت این آرامش و حال خوب باز کردی

    خدایا ازت خیییلی ممنونم بخاطر وجود ارزشمند و نازنین استاد عزیزم و مریم نازنین تو زندگیم

    خدایا ازت ممنونم بخاطر وجود دوستان ارزشمند و پاک نارنینم

    چقددد بهم کمک میکنن تا بهتر قانون و درک کنم

    خدای من ازت ممنونم ک ب درخواستم پاسخ دادی و منو با دوره احساس لیاقت همدار کردی

    و ب راحتی وآسانی تهیه ش کردم.

    این از فضل بی انتهای توست رب من خیییلی عاشقتممم

    حس عجیب و بینظیری دارم و احساس میکنم دارم وارد فصل جدیدی از زندگیم میشم ک پراز خوشبختیه

    پراز ثروته

    پراز سلامتیه

    پراز یاد خداست

    من واقعا منتظر اتفاقات عال هستم حسم داره بهم میگه ب زودی چنان بهت عطا کنم ک بی نیاز بشی

    الهی صدهزاررر بارشکرت خدای من

    چقد این قسمت از سریال برام متفاوت تره

    چون احساس میکنم من لایق دیدن و تجربه ی این زیبایی ها هستم من لیاقتشو دارم

    چقد دقایق اول فیلم زیبا و باشکوه بود چ حس عالی گرفتم ازش

    ی عروس و داماد ک بینهایت باخودشون درصلح هستن

    ب ساده ترین شکل ممکن لباس پوشیدن و با عشق و با آرامش تمام دارن عکس میگیرن حتی ژست هاشونم ساده ست

    چقد تحسبن کردم اقا داماد رو ک لباس عروسش و با عشق درست کرد و چقد زیبا دست دور کمر هم انداختن و عکس گرفتن

    چقد استایل عروس خانوم زیبا و فوق العاده بود تحسبن میکنم موهای خوش رنگ و مدل موی باز ساده ش رو

    واقعا زیبایی در سادگیه

    چقد رنگ مت وشلوار آقا داماد زیبا بود رنگی ک من دوسدارم

    بهشون تبریک میگم و براشون بهترین ها رو از الله یکتا میخوام ان شاالله درکنار هم باعشق زندگی کنن و خوشبخت بشن و باهم رشد کنن

    عجب تصاویر نابی با درون عزیز گرفته شد

    چقد راحت میشه از طریق درون با این تصاویر زیبا پول ساخت

    رلی استاد با سخاوت شون این تصاویر ارزشمند زیبا رو دراختیار ما ب رایگان میزارن

    سپاسگزارم استاد

    چقد این کوها زیبا و باشکوه هستند چقد این دریاچه بزرگ و زیبا و خوشرنگ بود

    این درختان کاج وسرو بزرگ و کوچیک داشتن در کنار هم رشد میکردن و تکاملشونو طی میکردن

    مث ما بچه های سایت دوستان جدیدک عضویتشون کمتره و دوستانی ک عضویتشون بیشتره

    هردو ب یه منبع وصل هستیم

    ریشه هامون تو یه زمین هست

    و خورشبد ب طور یکسان میتابه

    ولی میزان مراقبت و کنترل ذهن و تکامل و کندن علف های هرز هم تاثیر گذاره

    الهی صدهزار بار شکرت ک ریشه های خواسته ی من تو دل خاک دارن ب سرعت رشد میکنن و ب زودی اینقد قوی میشن ک مث درخت بامبو یک ان از دل خاک سر برمیارن

    خدایا شکرت چقد این جاده ها م دوطرفش درخت هست رویایه چقدددد زیباست خدای من

    چقد آسمون با اون ابرهاش, دلبری میکنه

    خدای من چقد فراوانی ثروت

    ماشین های زیبای لوکس چقد زیبابودن

    چقد این مردم فوق العاده ان خدای من ب همه چیز اهمیت میدن

    چقد حواسشون ب همه چی هست

    جز این نیست ک تو هرلحظه زندگی میکنن و قاتون احساس خوب:اتفاقات خوب

    و با عشق تحربه میکنن

    چقد تحسبن کردم این موزه ی فوق العاده جالب و عجیب و حس کردم تو ی انیمیشن واقعی هستم

    چقد این مردم خلاق ان. و باعشق کارشونو انجام میدن

    چقد سرویس والمارت مجهز بود

    چ حس فوق العاده ای میده ب کسی ک میاد اونجا وازش استفاده میکنه

    خدای من ی روشویی کوچیک برای بچه ها هم تعبیه کردن

    دمشون گرم

    چقد زیبا تمیز وشیک بود فضای سرویسبهداشتی

    حتی جای مخصوص نوزاد داشت بزای تعویض دولت

    چقد تیپ مریم عزیز زیبا بود خییلی بهش میومد

    چقد بدن آمااده ای داشت

    چقد اون مردی ک جلوی دوربین مریم جان شروع کرد ب رقص و انرژی دادن باحال بود چ حس خوبی ازش گرفتم چقد باخودش در صلح بود

    تحسبنش میکنم واقعا

    سپاسگزارم عزیزان من

    واینکه عاشقتونممممم:))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2219 روز

      سلام به تو دوست ارزشمندم

      سلام به زکیه جان عزیزم

      چقدر زیبا بود کامنتت، چقدر لذت بردم و چقدر خوشحالم که اینجا در جمع شما دوستان عزیر و در مسیر رشدم.

      دارم تو مترو مینویسم مهم نیست اینجا چه آدم هایی منو احاطه کردن و چقدر میشناسمشون. مهم برای من اینه هرجایی باشم میتونم هدفون بزارم و بیام تو سایت با استاد و شما عزیزان احاطه بشم. چون همه چی همه جا هست حتی زیر زمین تو مترو…

      واقعا سادگی زیباست

      و چقدر اینجا زیبا نوشتی:

      هردو ب یه منبع وصل هستیم

      ریشه هامون تو یه زمین هست

      و خورشبد ب طور یکسان میتابه

      سپاسگزارم برای وجودت زکیه جان

      تبریک میگم و تحسین میکنمت حضورت رو در کلاس درس احساس لیاقت درونی…

      ارادتمندت فهیمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان که عاشقانه دوستشون دارم در این سایت الهی

    سپاسگزار خداوندی هستم که امروز هم چشم‌هایم به زیبایی‌های سفر به دور آمریکا مخصوصاً اول فایل این عروس و داماد روشن شد در حالی که در این طبیعت فوق العاده هوای عالی دریاچه دیدنی و با انبوهی از درختان کاج میشود دید و لذت برد ابزارها وقتی به کار می‌آیند مثل دران بچه که خواسته‌هایمان به محقق می‌انجامد برای آسانی کارها و این زیبایی‌هایی که از ارتفاع بالا با دران بچه میشود دید و سپاسگزار ی کرد تا ما هم بهتر و با لذت به تصاویر نگاه کنیم

    وقتی زیبایی‌ها و قشنگی‌ها در وجود ما بهتر دیده می‌شودو لذت می‌بریم که در آرامش و در صلح باشیم با خودمان و این انرژی چند 10 برابر می‌کند و ما را به احساس خوب‌تر می‌رساند مخصوصاً اگر حیوانات هم در حال غذا خوردن در دل طبیعت باشند و باز هم صدای استاد شایسته ارامش و یک انرژی خاصی به ما می‌دهد و با توضیحات خوب و کامل در مورد هر جایی که می‌رود مثل دستشویی‌ها را که به ما نشان داد و چقدر تمیز و عالی و محیط خوبی را فراهم کردند تا مردم راحت کارهاشون انجام دهند و بدون مشکلی برای هر کودک و بزرگ

    و همه آدم‌ها که خدمات خوب ارائه می‌دهند برای مشتری‌ها تا راحت کاراشونو انجام دهند خدا قوت و یه خسته نباشید به همشون میگم خدایا شکرت هر روز احساسم را به بهترین نحو خوب و عالی نگه می‌دارم و باورهایم را قوی‌تر در مورد ثروت و فراوانی آن را کار می‌کنم

    درود بر بانو شایسته بدون هیچ قضاوتی در موزه مشغول انجام کارهایی شده که بهش لذت می‌دهد و من عاشق این کارای شگفت انگیز ایشون هستم و درس‌های زیادی یاد می‌گیرم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    امروز رفتم تست احساس لیاقت رو که روی سایت گذاشته بودید، زدم. نتیجه ش نسبتا خوب بود و حالم رو بهتر کرد.

    یادم اومد که قبل از اینکه عباسمنشی بشم، توی این مقوله نابود بودم! یه چیزی زیر صفر! به همین خاطر خواستم تشکر خیلی خاص و فراوانی رو نثار. استاد عباسمنش و خانم شایسته و بعد هم تک تک شما رفقای خوبم بکنم…مرسی!

    شرایط جوری شده که خانمم بهم میگه: تو جدیدا عجیب خود شیفته شدی! قدیما اینطور نبودی! گمونم با من گشتی اینجوری شدی!!

    خب، کارم درسته به خدا! مثلا با عشق تمام براتون کامنت مینویسم، بعد هم اول از همه خودم لایکش میکنم، چون خودم میدونم که براش وقت و صداقت گذاشتم. اگه بنظرم بد بود که اصلا شما نمیخونیدش، چون پاکش کرده م!

    دیروز تو کامنتم راجع به این فایل، دوتا نکته رو یادم رفت بنویسم، حالا مینویسم:

    1) من نسبت به حیوانات احساس خاصی ندارم. اصلا نمیفهممشون. اگه هم غذا جلو کفترها میریزم، به خاطر اینه که برنجهای اضافیمون رو دور نریخته باشم، همین. به همین خاطر نسبت به اون فایل استاد: به پرنده ها غذا ندهیم و راجع به این پیام محیط بانها خنثی هستم.

    تسری این مفهوم در زندگی انسانی هم اینه که مثلا بذار بچه هات رو پای خودشون بایستند…الکی دلسوزی نکن.

    آقا این انجامش به آسونی گفتنش نیست. به همین خاطره که تو قرآن داشتن فرزند بعنوان یک آزمایش یاد شده. آسون نیست داداش! الکی نمیتونم دروغ بگم. ضمن اینکه خودم خانواده ای داشتم که زیاد بهم محل نذاشتن و حالا که با خانواده خانمم مقایسه میکنم که زیاد قربون صدقه بچه هاشون میرن، راستش به اونها حسودیم میشه! مگه چند سال میخوام زنده بمونم که نصفش به آه و حسرت به این و اون بگذره؟ اونم به خاطر یک لبخند بیشتر یا کمتر؟

    میدونید، شاید تسری این مفهوم در رفتار بین آدمها و بخصوص رفتار والد فرزندی به این آسونی نباشه. من از پدر و مادر و خانواده ام باید توقع مهربانی داشته باشم ! باید! چون این آوانسی که به من میدن، در حقیقت لطف به خودشونه! خودم هم با احترام و عشق زیاد به بچه هام، دارم بزرگتر میشم. پس با مقایسه شدید و بدون تفکر این مفهوم با رابطه والد فرزندی که در کامنت بعضی دوستان آمده بود موافق نیستم.

    فقط تا این حد موافقم که استاد در یک فایل گفت: اگر در محبت کردن به فرزندتون زیاده روی کنید، اون بچه ضعیف میشه و تنازع بقا، نابودش خواهد کرد…چون ضعیف شده و طبیعت، ضعفا رو حذف خواهد کرد. دمش گرم، این خیلی مفهوم خوبی بود. من کاملا متوجهش شدم و باهاش زاویه ای نداشتم.خود استاد هم موقع توضیح راجع به تابلو نوشته های حفاظت محیط زیست، دوباره به این مفهوم اشاره کردند.

    تسری این مفهوم درباره زندگی انسانی، احساسی میشه. یعنی خود بخود احساسات ما رو درگیر میکنه. در چنین شرایطی ناخودآگاه ذهن من به این سمت میره که: چقدر با این مفهوم حال میکنم تا بعنوان قانون قبول یا ردش کنم؟!

    2) اون موزه ای که رفتید، نمونه اش تا حدودی در منزل دکتر عادل یزدی در شیراز هست. البته نه به این گستردگی، ولی از حضور در این منزل عجیب در شهر خودمان، که همه اش بدست خود دکتر یزدی ساخته شده، متعجب شدم.

    نورپردازی خاص و مجسمه های دست ساز از خمیر کاغذ.

    این، نمایشگاه عجیب و جالبی بود که من دیدم و فضایی خیلی شبیه اینجایی که شما رفتید رو برام تداعی کرد.

    خواستم بگم نیروی خواست و اراده آدمها و تجلی اون در قالب رویاهایی که سر و شکل میدن، در همه جغرافیایی قابل تکرار هست.

    من در سریال سفر به دور آمریکا، همه اش به دنبال تشابهات با چیزهایی که خودم از نزدیک دیده ام میگردم و خیلی نکات مشترکی هم پیدا میکنم. چه در طبیعت، چه در رفتار آدمها و…

    بنظرم اینجور خیلی بیشتر میتونم زیباییهای اطرافم رو تایید و تحسین کنم و بعدا به معدن زیباییها هدایت بشم.

    همه تون رو دوست دارم

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    صهبا علی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام و درود استاددعزیزم و مریم خانم مهربان و سپاس  از این فایل زیبا و دوست داشتنی

    اولین نکته‌ای که من تو فایل دیدم این فراوانی و این همه زیبایی در طبیعت هست که خداوند مهربان بی‌قید وشرط اونو در اختیار ما قرار داده و به ما بخشیده و ما بابتش کاری نکردیم مثل خوشبختی و سلامتی و سعادت و ثروت و… که به صورت طبیعی جریان جاری جهان هست.

    مورد بعدی تمیزی و پاکیزه‌گی محیط هست و اینکه همه چی به صورت طبیعی در فرکانس بالایی قرار داره و طبیعت هی داره خودش رو بازآفرینی می‌کنه مثلا درخت‌هایی که خشک شده بودن به جاش درکنارش درختان سرسبز دیگه ای روییده بودن و این بازآفرینی و جایگزینی ادامه داره در طبیعت و تو زندگی ما هم مثل اینه که رابطه‌ای خشک بشه ، یا امیدی از دست بره ، یا شغل و یا هرچیزی که خشک بشه به جاش رابطه‌ای بهتر ، شرایطی عالی تر ، انسان‌هایی نازنین و سرسبز به سمت ما میان و این پیشرفت و بازآفرینی جریان طبیعی این جهان هست و ما باید به جای توجه به ناخواسته‌ها و ناراحت شدن بابتش(درخت‌های خشکیده) به خواسته هامون و زیبایی‌های نو توجه کنیم و حتی می‌تونیم از اون درخت‌های خشک شده ( تمام چیزهایی که تو زندگی فکر می‌کنیم از بین رفته یا نابود شده یا خشک شده) درجاهای مناسب به عنوان ذغال و سوخت و گرما و حتی ساختن خانه و ..‌ استفاده کنیم یعنی تمام قسمت‌های زندگی ما همین قدر به درد بخور و قابل استفاده هست و حتی می‌تونیم بابتش خوشحال باشیم و شکرگزاری کنیم و یادمون باشه که هیچ چیزی در طبیعت و درآفرینش غیرطبیعی و به دردنخور نیست.

    مورد بعدی تمیزی جاده و خط کشی مرتب اون و آسفالت سالم اون هست که نشون‌دهنده‌ی ارزش و اهمیت دادن افراد به شغل‌شون و قراردادها و قوانینی هست که با رعایت کردن‌شون هم رفاه رو برای خودمون و هم برای تمام کسانی که به نوعی درارتباط با اون موضوع که اینجا آسفالت و جابجایی و جاده هست هدیه می‌دیم.

    مورد بعدی زندگی حیوانات در کنار انسان‌هاست که این نشون میده که چه قدر انسان‌ها با خودشون  ر صلح هستند و امنیت رو برای خودشون و سایر موجودات طبیعت فراهم کردن و به حضور اون‌ها و سهم‌شون از طبسعت احترام گذاشتن و درنتیجه این دوستی و مهربانی برای خودشون هم به صورت دیدن زیبایی حضور حیوانات و صداشون و قشنگی‌هاشون مجدد تکرار میشه.

    مورد بعدی رعایت فاصله‌ی طولی بین ماشین‌ها بود که این هم نشون میده افراد چه قدر باخودشون در صلح هستند و برای خودشون و درنتیجه برای دیگران ارزش و احترام قائلند و با رانندگی صحیح این زیبایی رو برای خودشون و دیگران به ارمغان میارن و میشه از رانندگی لذت برد و دل به جاده سپرد.

    مورد بعدی اینه که همه جا سرسبزه و این همه زیبایی وجود داره که خود طبیعت داره به صورت طبیعی اونارو آبیاری می‌کنه و ازشون مراقبت می‌کنه و اونا به صورت کاملن طبیعی رشد می‌کنن.

    حتی درمورد حیوانات که استاد اون تابلو رو خوندن که بهشون غذا ندید و… من به این نتیجه رسیدم که درمورد انسان‌ها هم همینه و یه جاهایی این غذا دادن ( حمایت‌های بی‌جا و چیزایی مثل کمک و…) نه تنها اون‌هارو ضعیف می‌کنه و آسیب‌پذیر و باعث میشه که تجربه شون رو ازشون بگیریم بلکه مارو هم از مسیر درست و الهی و توحیدی دور می‌کنه چون احساس می‌کنیم چیزی سرجای درست خودش نیست و ما باید تغییر بدیم زندگی کسی رو و ازش حمایت کنیم و… و این به نوعی بی ایمانی هست.

    مورد بعدی این بود که استاد هرجایی از نمایشگرها که فیلم می‌گرفت حاوی نکات اصلی و راهنمایی‌هایی برای افراد بود نه کل جزئیات بلکه کلیات و اصول اساسی که مثلا غذا دادن به حیوانات باعث میشه اونا ضعیف بشن و نتیجه‌ش میشه نتونن برای خودشوت غذا میدا کنند و… همونطور که خداوند و زندگی هم برای ما قوانین و اصول اساسی رو به روش‌های مختلف ازجمله قرآن و حتی حضور انسان‌هایی مثل استاد عزیزمون یادآوری می‌کنه و حالا اینکه ما رعایت کنیم یا نه نتیجه اش رو خودمون خواهیم دید‌. و به نوعی زندگی هرلحظه و هرجایی که لازم باشه نشانه‌هارو در مسیر ما قرار داده‌ و نتیجه‌ی رعایت یا عدم رعایت اون‌هارو هم گفته و حجت رو برما تموم کرده‌.

    مورد بعدی خورشید و پرتوهای نور بود که وسط جاده از لابه‌لای درخت‌هان به چشم می‌خورد و این منو به فکر برد که همه ی درخت‌ها و انسان‌ها و طبیعت به یک اندازه به نعمت ها و فرصت‌ها دسترسی دارند و خورشید زندگی برهمه‌ ی ما به یکسان می‌تابه و مارو بهره‌مند می‌کنه و به ما گرما و نور می‌بخشه و ما روز رو از پس شب تیره و تار تجربه می‌کنیم همونطور که همه‌ی موجودات این رو تجربه می‌کنند.

    مورد بعدی این بود که مریم جان اشاره کردن که ما خیلی اوقات همه چیو سخت می‌کنیم و اینو ربط می‌دیم به ارزش به خود و… مثل راحت بودن برای دستشویی و سفر آسان رفتن که وقتی ما رشد می‌کنیم به قول استاد آسان می‌شویم برای آسانی ‌ها و رفته رفته حتی چون ما به خودمون آسون میگیریم جهان هم مارو به جایی با سلیقه‌ی خودمون ( دراینجا سرویس‌ بهداشتی تمیز وال مارت ) هدایت می‌کنه و ما با سپاسگزاری و شکرگزاری و توجه به جزئیات اون اونو تو زندگی‌مون بیشتد می‌کنیم و زیبایی‌ها و آسانی‌های بیشتری رو وارد زندگی‌مون می‌کنیم.

    مورد بعدی موزه ی زیبا و جالبی بود که اولن به من این نکته رو گفت که چه قدر انسان قدرتمند و خلاق هست و می‌تونه دست به آفرینش بزنه و زیبایی‌هارو خلق کنه و دوما چه قدر ما می‌تونیم از این زیبایی‌ها بهره‌مند بشیم و با بازی و رقص و شادی سپاسگزار اون لحظه و اون موهبت باشیم تا این فرکانس رو به جهان بدیم که ما بیشتر و بیشتر از این اتفاقات تو زندگی‌مون می‌خواهیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  7. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام خداوند جاری در لحظات و کلمات

    سلام سلاااااام به نزدیکترین افراد قلب من

    چقدر دلم براتون تنگ شده بوددددد هرچقدر میخواستم کامنت بنویسم نمیشد

    چقدر این فایل زیبا بود خداروشکر که این چند قسمت پر شده از عروس داماااااد و چقدر جذاب و ساده که میان با یه ویوی طبیعی و خدا دادی عکسهای فوق العاده میگیرن چی از این بهتر این رفت جزو لیست آرزوهام که منم چنین عکاسی هایی رو میخوام تجربه کنم

    ولی یه چیز عجیب تو خودم دیدم بعد از اینکه فایلو دیدم کنار مامانم نشسته بودیم بیرون که یه عروس و داماد از جلومون رد شدن عروسه چادر سرش بود و دسته گل به دستش (چیزی که من دوس ندارم و اصلا دلیل اصلی مقاومتم در برابر ذوق کردن همین بود) بعد مامانم با ذوق بهم گفت وااای ببین عروس دومااااد من یه نگاه کردم و با بی تفاوت گفتم اره بعد مامانم هی تکرار میکرد چه عروس دوماد قشنگی منم یهو با حرص گفتم خوب چیه مگه دوتا آدمن دیگه

    بعد یهو به خودم اومدم گفتم چیشد الان؟!این که دقیقا همون صحنه تو فایله فقط پوشش و محیطش متفاوته منکه داشتم با ذوق تو فایل نگاه میکردم و تحسین میکردم پس چرا الان این رفتارمه؟!!!

    دقیقا موضوعیه که استاد میگه ما در هر لحظه باید روی خودمون کار کنیم افسار ذهنمونو اگه رها کنیم مثل یه اسب افسار گسیخته رم میکنه و با سرعت هرچه تمام تر به سمت اشتباه میره

    وقتی باورهامون هنوز چندان تغییری نکردن و اول راهیم مثل الان من خیلی زیاد باید شیش دانگ حواسمون به ورودی هامون باشه

    باورهای محدود کننده من( مخصوصااااا در مورد روابط که خیلی خیلی زیاده که گاهی وقتا واقعا مستاصل به خودم نگاه میکنم و میگم آخه چطور از پس اینهمه باور اشتباه بر بیام)مثل اینکه وقتی یه فایلو میبینم یه ذره تحسین نشون ذهنم میدم و فکر میکنم دیگه تموم شد حل شد من دیگه یاد گرفتم ولی درواقع مثل گول زدن خودمه که وقتی اتاقم کثیفه و یه مهمون هست بردارم همه وسایلو بریزم تو کمد و درشو به زور ببندم غافل از اینکه این کمد به یه پیچ و مهره بنده و هر آن ممکنه در کمد بازشه و همه چیز بریزه بیرون پس باید ریشه ای رو هر چیزی کار کرد نه اینکه ماست مالی کنی

    هر لحظه باید حواست باشه که ذهنت داره چی دریافت میکنه چون قراره همونو تجربش کنی

    با توجه بر نکات مثبت هرچیز میتونیم از اون حصاری که دور خودمون کشیدیم بیایم بیرون

    دقیقا مثل شما خانوم شایسته عزیزم که با توجه کردن به نظافت و زیباییه سرویسهای بهداشتی سعی میکنید اون ترمز ذهنیتون که حصاری کشیده دور باورهاتون بشکنیدش که به ذهنتون نشون بدید چیزی برای مقاومت وجود نداره همه چیز در زیبایی و جمال کامله همه چیز تمیز و مرتبه و مقاومت نکنه واسه استفاده از امکانات عمومی

    منم الان در سفر هستم و دقیقا تو همین ایران خودمون به سرویس بهداشتی دسترسی دارم که خیلی خیلی تمیزه و دقیقا تمام امکاناتی که شما نشون دادید داره روشویی کوتاه تر واسه بچه ها داره شیر آبهاش چشمی دارن دقیقا یه اتاق مخصوص داره واسه عوض کردن پوشک بچه و…. ولی من حتی یک هزارم شما هم به این زیباییها توجه نکردم

    وقتی شما داشتین حرف میزدین منم داشتم تو ذهنم ویژگیهای جایی که هستم مرور میکردم و گفتم وااااو خدای من منم که به جایی دقیقا مشابه و حتی بهتر از این امکانات دسترسی دارم پس چرا ذهنم اصلا نمیبینتشون

    واقعا تا آخرین لحظه عمرمون باید روی خودمون کار کنیم هرچقدر هم به نکات مثبت توجه کنیم انگار بازم کمه

    واقعا نگاه کردن این سریالهای زیبا هم باعث میشه زیباییهارو ببینیم و تحسین کنیم هم باعث میشه چیزهای زیادی یاد بگیریم و هم ترمزهای تو وجود خودمونو ازشون آگاه بشیم

    خداروشکر که در فرکانس دیدن این زیباییهای چشم گیر هستم در فرکانس دریافت این آگاهی های آموزنده و پرورنده هستم تا بتونم خودمو عادت بدم به دیدن زیبایی ها به تحسین کردن و یاد بگیرم زندگی کردنو واقعا زندگی چیزی جز در تکاپوی رشد و پیشرفت بودن نیست

    چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند

    مشکلی گر سر راه تو ببندد تو بخند

    غصه ها فانی و باقی تو بخند

    گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2454 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همسفرهای عزیزم!

    عکس این فایل رو که دیدم گفتم خدایا!! چقدر کیوت هستی تو این عکس مریم جان (چشمای قلبی)

    تصاویر دِرون از عروس و داماد خیلی قشنگ بود. چه وسعتی داره این دریاچه و اون کوه های اطراف، که فقط با دیدِ درون میشه عظمتش رو درک کرد. خدایا شکرت که استاد جان این دِرون رو داره و این تصاویر بی نظیر رو مقابل چشمان ما قرار میده. خدایا، کمک کن از تمرکز روی زیبایی ها و نعمت هایی که داریم غافل نشیم و بفهمیم و یادمون باشه که فقط با شکرگزاری نعمت های حال حاضر به نعمت های بیشتر هدایت میشیم.

    شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند

    وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ َلئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

    وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ

    قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ

    خداوند نیازی به شکرگزاری ما نداره، شکرگزاری برای خودمونه، برای احساس خوبی که بهمون میده، برای یادآوری نعمت هایی که داریم، برای احساس نزدیکی به خالق…و نتیجه ی طبیعی همه ی اینا میشه احساس خوب = اتفاقات خوب!

    یک بار سعیده ی عزیز توی کامنتش چند تا دعای فوق العاده از قرآن رو پشت سر هم آورده بود که من عاشقشون شدم و اینجا تکراررشون میکنم:

    رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

    رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ

    رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    و دعایی که همیشه میکنم: پروردگارا، دل های ما را بعد از اینکه ما را هدایت کردی و طعم شیرین هدایت را به ما چشاندی (به واسطه ی افکار خودمان) منحرف نگردان و از سوی خودت رحمتی به ما ببخش که تو بسیار بخشنده ای!

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

    عاشق همتونم و در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو می کنم (قلب قلب قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    جواد بایرامی گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیزم خانم شایسته نازنین و همه دوستان همسفرم

    دیدن سریال های استاد بی نهایت لذت بخش هست

    ولی خوندن کامنت های دوستان ارزشمندم ،‌ یک لذت مضاعفی رو به همراه داره ، به این دلیل که این زیبای ها از هزاران زاویه مختلف ، توسط دوستان دیده میشه و خواندن هر کامنت کلی توجه به نکات مثبت رو در پی داره.

    الهی شکرت برای این حجم از زیبایی

    با دیدن این قسمت نکات خیلی خوبی رو دریافت کردم که تایید کننده ، که همه این نکات زیبا ، تایید کننده باورهای فراوانی و پیشرفت جهان هستی هستند.

    اول اینکه این حجم از درختان و پوشش گیاهی این سرزمین ،‌نشان از رشد و فراوانی بسیار زیاد در دنیاست.

    هر دانه ای که در دل خاک قرار می گیره ،‌با آب و خاک و نور مناسب به خودی خود رشد می کنه و هیچ محدودیتی هم وجود نداره

    قوانین برای هیچ دانه ای تفاوتی قائل نیست ، بلکه مهم اون شرایطی هست که دانه در اون قرار گرفته.

    مثال بسیار زیبای استاد در کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم : دانه هایی که در داخل کابینت ها برای همیشه می مانند و هیچ گاه شرایط مناسب برای رشد رو پیدا نمی کنند ، اما همان دانه ها اگر در شرایط آب و هوایی و نور و خاک مناسب قرار بگیرند تبدیل به یک درخت یا بوته می شوند!!

    یادم نمیره ، زمانی کودکی چنین صحنه های زیبایی از طبیعت رو فقط هفته ای یک بار یکشنبه ها می تونستیم از برنامه دیدنی ها ببینم و سالها بعد در سریال های راز بقا!!

    و چقدر لذت می بردیم

    ولی الان به راحتی با درون های بسیار پیشرفته و به سادگی در دسترس استاد هست و ما می تونیم میلیونها بار این تصاویر رو ببینیم و لذت ببریم.

    یکی از دلایل سرعت تغییر باورها و رشد انسانها و خلق نتایج بزرگ در جهان ،‌در دسترس بودن ساده و راحت این حجم از اطلاعات هست و زیبایی هاست و البته که این شمشیر دو لبه است و از اون طرف می تونه برعکس هم نتیجه بده!!

    این نشانه ای واضح بر این باور هست ، که جهان در حال گسترش و ییشرفت و راحت تر شدن کارها است

    روش زندگی استادعباسمنش ، نشان دنده این باور هست که هر چقدر زنگی راحت باشه ،‌باز هم می تونه راحت تر هم بشه…

    فقط باید باور کرد

    نکات مثب این سریال های بی نظیر انتها نداره

    وهر چقدر نوشته و خوانده بشه ،‌باز هم زوایای بسیاری رو میشه پیدا کرد و بررسی کرد

    و همین خودش ،‌دلیلی بر تایید مسیر استاد و روش و سبک زندگی توحیدی ایشان هست.

    که باید هر روز سعی کنم الگوهای درست و عالی ایشان رو در هر زمینه ای ،‌ ببینیم و منطبق کنم با زندگی شخصی و علایق خودم.

    و واقعا که آسانی ها انتهایی نداره

    لذت انتهایی نداره

    بهبود انتهایی نداره

    ثروت انتهایی نداره

    خوشبختی انتهایی نداره

    در پناه الله مهربان همیشه شاد و تندرست و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  10. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 761 روز

    سلام به روی ماه و عزیزتون استاد و خانم شایسته ی عزیزم

    خب امروز سفرمون شروع شده با فیلمبرداریه درون جان عزیزمون از این دریاچه ی زیبای رویایی واقعا میطلبید که از این دریاچه یه نما از بالا هم ببینیم، مرسی

    از این سبزی درختا ،از این عروس و داماد خوشگل و جذابمون که اینقدر با خودشون در صلحن ،واقعا این دوسه تا عروس دامادی که دیدم واقعا خیلی بهم میومدن انگار برای هم ساخته شدن چققدر هم مدار و هم فرکانسن با هم خدایا شکرت واسه اینهمه زیبایی و روابط عاشقانه ای که در همین یک فضا دیدم مشخصه که چققدر این مکان رویاییه که عکسای یادگاری عروسیشونو تو این فضا میگیرند،

    این کوه خیلی زیباست با درختای تک و توک روش خیلی ترکیب زیباییه خیلی دوسش داشتم از این نور زیبای خورشید که در دریاچه افتاده واقعا زیباست ،از این سبزه های شفاف و بعضا بعضی قسمتها طلایی رنگ با ترکیب این درختای زیبا و رویایی،از این کوهها ،از کوههای دور دست که به رنگ آبیه آسمون در اومده زیبا و رویایی،از این کوه اونطرف جاده که چققدر سر سبز و پوشیده از درخته،

    از این حیوونای زیبامون نمیدونم آهوان یا شبیه آهو ولی قشنگن دوسشون دارم ،

    از این مسیر زیبای درختای دو طرف جاده ،از این ماشینهای لوکس و مدل بالا و گرون قیمتی که توی این ترافیک میبینم خدایا شکرت واسه این همه فراوانی ثروت،

    از این منطقه ی بسیار زیبا و رویایی که توقف کردیم کوههایی با درختان سر سبز و دوباره بعد هم کوههایی که هنوز رد پای برف روشون هست زیباست تا حالا از نزدیک این صحنه رو ندیدم خدایا شکرت زیباست،واون قسمتی که برف آب شده و آب به رنگ سبز فیروزه ای زیباییه،

    و بعد استادم این نکته رو یادآور شدین که روی تابلونوشته که به حیوونا غذا ندین که با این محبت و دلسوزیه بیجا باعث مرگشون میشید و من هم این موضوع رو در قسمت قبل عنوان کردم و شما واقعا همیشه استاد حرف درست و بر پایه ی قوانین خداوند میزنید باشد که ما هم در مدار دریافت و درک و عمل به آموزه های شما باشیم یعنی با خودم میگم یا حرف استاد رو گوش میکنی و عمل میکنی یا باید اینقدر ضربه بخوری که خودت بهش برسی چون قوانین خداوند ثابت و بدون تغییره ، باشد که من هم عملگرا به قوانینش باشم و مثل شما استادم شاد و خوشبخت و سربلند زندگی کنم ،

    یعنی خانم شایسته این نکته رو گفتید که سخت میگرفتید به خودتون و از دستشویی و حموم عمومی استفاده نمیکردین ترجیح میدادین از حمام و دستشویی تراک کمپر استفاده کنید اولا که تحسینتون میکنم که روی بهبود شخصیتتون همیشه کار میکنید و این بهبود همیشگی و تا ابد ادامه داره و ما میتونیم باز هم بهتر و بهتر کنیم شخصیتمون رو و نهایتی براش نیست مینویسم برای یاد آوری به خودم که نخوام کامل باشم و یک نقطه ی پایانی برای خودم تعیین کنم هر روز میتونیم بهتر از قبل باشیم اما نمیتونیم کامل باشیم فقط کمی بهتر از روز قبل و همیشه در مقایسه و در رقابت با خودمون باشیم که خداروشکر روی این موضوع کار کردم و دارم ادامش میدم و خداروشکر خیلی بهتر شدم،و اینکه گفتید من در خدمت اون غالب و محدوده ای که برای خودم تعیین کرده بودم شدم و خواستم که این نقطه ضعفم رو روش کار کنم و الان اومدین در این فضا و دستشویی عمومی والمارت که انصافا تمیز و خوبه،

    و من هم بگم که خیلی رفتار های وسواس گونه و حساس این چنینی قبلا داشتم و هنوزم دارم و دارم روشون کار میکنم ،که واقعا برام تغییرش یکم سخته ولی من میتونم به خودم میگم دختر اگه برای خودت ارزش قائل باشی و خودتو دوست داشته باشی هیچ وقت به خودت اینقدر سخت نمیگیری مگه وجود تو ارزشمندتر از این حساسیتهایی که روی کارها و وسایلی که داری نیست پس چرا به خودت اینقدر سخت میگیری تبدیلش کردم به اهرم رنج و لذت میگم که اگه تو خودت رو لایق آسونی و راحتی لذت بدونی دیگه اینقدر به خودت سخت نمیگیری و همش توی ذهنم سعی میکنم این عبارت تاکیدی رو روش کار کنم که من لایق آسونی و راحتی و لذتم فقط و باید روش کار کنم هنوز خیلی ،مرسی بابت یادآوریه این نکته و یاد میگیرم ازتون،

    وچققدر هم این مردم عزیزبا خودشون در صلحن و این آقا میرقصید جلو دوربین درصلح با خودشون دیگران با همه چی ،

    چققدر سرویساش تمیزه و این روشویی حتی برا بچه ها و این قسمتی که برای خوابوندن بچه روش و پوشک عوض کردنش و دستورالعمل کاملی که گذاشتن و این کاورهایی که خیلی تمیز تر و بهداشتی تر کرده برای این دستشویی واقعا تحسین برانگیزه اینقدر به حتی سرویس بهداشتیاشون اهمیت میدن این والمارت بزرگ ،

    هیچ وقت از نکات مثبت سرویس بهداشتی با این جزئیات و دید مثبت و احساس خوب نگفته بودم که به لطف شما خانم شایسته ی عزیزم یاد گرفتم هر جایی در هر مکانی توجهم روی زیبایی ها و نکات مثبت و خوبش باشه مرسی ،

    و بعد به این موزه ی زیبا و جادویی رفتیم که چه نورپردازیه خفنی داره مخصوصا سقف و ستوناش خیلی قشنگ و جالبه ،یعنی استاد شما لبخند میزنید به دوربین اینققدر که من بدون هیچ مانعی شما رو میبینم و با شما همراهم همیشه هر جایی میرید لبخند میزنید به دوربین منم لبخند میزنم بهتون و همیشه همه جا خودم رو باهاتون حس میکنم پس اگر فکر کردین که شما خودتون دونفر فقط توی این مسافرت و فضا ها هستید سخت در اشتباهید من هم با شما هستم همیشه حواستون به منم باشه ،وای خانم شایسته جونم عاشق شمام من که با این مجسمه ی پیرزنه عکس گرفتید دست روسرش میکشید عاشق این شیطنتای شمام من ،واقعا نورپردازی و کارش توی این فضا عالیه مثل فیلمای جادویی و سحرآمیز

    و این فضایی که با کتاب ایجاد کردن بالای مبل خیلی قشنگ و خلاقانست ،

    یعنی اینو بگم استاد ماشالله واقعا اندامتون قابل مقایسه با اندام قبلی تون نیست ماشالله استاد خیلی جذابتر شدین بزنم به تخته الهی که همیشه سالم و سلامت و پر انرژی باشید سایتون بالا سر ما باشه استاد خوبم ،

    یعنی خانم شایسته جونم من عاشق خودتون این کودک درون فعالتونم مثل خودم عاشقتونم که اینققدر هم به کودک درونتون اهمیت میدین شما و داخل این طرههای نوری میپرین ندیدم خانمی در این سن اینققدر در صلح با خودش و اینققدر با کودک درون فعال و اینقدر به کودک درونش اهمیت میده و ذوق کنه از این پریدن در این نورها

    عین یه دختر کوچولو شده بودین خانم شایسته جونم الهی که همیشه همینقدر پر ذوق و شوق سر زنده گی زندگی کنید تحسین بر انگیز بود این رفتارتون،

    واصلا یک نکته ای برام بولد شد تو این قسمت از اول فایل حیفم میاد که نگم که شما با اینکه اینقدر ثروتمندین من واقعا بعضی وقتا یادم میره شما اینقدر ثروتمند هستید ،بس که شما رها و آزادین در مورد ثروت و داشته هاتون و فقط لذت میبرید و اصلا هویت و شخصیتتون وابسته به ثروت و داشته هاتون نیست و اصلا غرور و منیت خاصی ندارین واقعا استادم و من واقعا بعضا در اطرافیان میبینم یکم که به ثروت بیشتری میرسند یا ثروتمندترند هوا ورشون میداره پر پیس و افاده و مغرورند خداروشکر واقعا به خاطر این شخصیت توحیدی و خداگونه ی شما رو میبینم بدون هیچ وابستگی به هیچ چیز و غروو منیت خاصی با این تواضع…واقعا شما در خیلی موارد الگوی بسیار عالی ای برای ما هستید و به اصل و قانون و چیزهایی که میگید عمل میکنید واقعا سپاسگزار خداوندم به خاطر وجودتون تو زندگیم ،

    وغذا رو هم در همین پارکینگ موزه خیلی راحت و آسون درست کنی در این دستگاه در کمترین زمان واقعا برای من این موضوع تحسین برانگیزه این آسونی و راحتی در زندگیه شما آسون شدین بر آسونی ها شما ولایق این آسونی و راحتی میدونید خودتون رو که بهتون داده شده انشالله منم همینقدر راحت و آسون لذتخش تر بشه زندگیم به همون میزان که خودم رو لایقش بدونم و بخوام راحت و آسون زندگی کنم و در راستای قوانین خداوندم زندگی کنم ،

    بسیار ممنون متشکر بابت اشتراک گذاری این لحظات زیبا و خوبتون با ما ،

    انشالله که همگی در این مسیر به خوشبختی و ثروت وسلامتیه بی حد و حساب برسیم به امید الله مهربان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: