سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 201

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار فهمیه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد جان یادمه چطور با عشق این مسیر و این سریال رو ادامه دادین و الان 201 قسمت از شروع این ماجرا و این سریال و این حرکت گذشته، چقدر قشنگ میشه هربار هدایت شدن به راه حل های بهتر رو دید؛  قشنگ در قالب همین سفر کردن هاتون، میشه بهبود ها و باز هم ساده تر کردن کارها رو دید:

از بهبود درباره اینترنت و کار روی سایت گرفته تا غذا خوردن و حمام رفتن. هر روز بهتر از دیروزتون رو میتونم ببینم و میخوام الگو بگیرم. میخوام منم همیشه در مسیر بهبود باشم. بهبود های کوچک اما مداوم. چقدر این یادآوری خوب بود. من واقعا شما عزیزان رو که اینقدر در بهبود دائمی عالی هستید رو تحسین میکنم.

چقدر اینجا زیبا اشاره کردین که همیشه یک تعادلی میذارین بین “گشت و گذار و تفریح” و “رسیدن به سایت و انجام کارهاتون”. چه ترکیب فوق العاده ایی و چه تعادل زیبایی… خداروشکر برای تجربه خوندن کامنت بچه ها و رسیدگی به سایت اونم در این طبیعت و سفر عالی و بینظیر.

چقدر قشنگ بود پشت صحنه کار کردن تون در فضای داخل تراک کمپر و سیستم عالی که چیدین.

چقدر سپاسگزارم که از انجام کارهایی که دارین برامون با عشق آماده میکنید هم گذاشتین.

چقدر سپاسگزارم از تمام تلاش ها و بهبودها و این همه صداقت و شفافیت تون استاد جان.

استاد تحسینتون میکنم برای این سیستم سازی که باعث سادگی و راحتی انجام کارها شده. چقدر قشنگ که سیم ها رو به سه راهی های مختلف زدین و فقط با زدن یک کلید اون وسیله مورد نظر روشن میشه. چقدر قشنگ سیستم سازی انجام شده. اونم بر اساس قانون و سوال خوبی که شما استاد پرسیدن و اجراش هستید. سوالی که واقعا هدایتت میکنه به راه حل های بهتر: 

سوالِ” چطور از این بهتر؟ چطور از این راحت تر؟ چطور از این ساده تر؟ چطور از این آسان تر؟ چطور از این لذت بخش تر؟

بخش دوم این فایل و صحبت های استاد جان و اشتراک تجربه مریم جان از دفتر شکرگزاری

واقعا سپاسگزارم برای اینکه در اون فضای زیبا و طبیعت بکر با سنگفرشی از سبزها روی صندلی های تاشو آبی رنگ تون نشستین اونم با دیواری از آسمون و فضایی کوهستانی و کوهی پوشیده از درخت. واقعا این روحیه جستجوگر استاد جان تحسین برانگیزه. وقتی سوال های درست از خداوند بپرسیم به جواب های درست هم هدایت می شویم. خداوند به هر مسیری که ما بخواهیم ما رو هدایت میکنه، مهم اینه که ما چی بخوایم.

چقدر سپاسگزارتم مریم جانم که اون دفتر شکرگزاری تو به من نشون دادی، یک دفتر شسته و رفته که کنارش هم خودکار رو زدی راحت و ساده و آسان.

چقدر خوب بهمون یاد میدی چطور شاگرد بهتری باشیم، چطور بهتر عمل کنیم، چطور سخت نگیریم و به مدل خودمون تمرین هامون رو انجام بدیم و جدی بگیریم و حتی در سفر هم این راه و این مسیر رو ادامه بدیم؛ 

ایده نوشتن سپاسگزاری ها که مربوط به اون لحظه ایی هست که داری اونو تجربه میکنی.

سپاسگزار بودن برای اینکه هم فرکانس شدم برای دیدن اون زیبایی در اون لحظه.

 به هر نکته ایی که در سپاسگزاری ها اشاره میکنیم اون رو پررنگ تر میکنیم.

 در سفر خودِ زندگی رو تجربه کردن و در لحظه بودن. فارغ از گذشته و آینده، در لحظه حال زندگی کردن

استاد چقدرتعبیر جالبی داشتید درباره شباهت بین “دیدن سربالایی های جاده از دور و تجربه همون سربالایی ها وقتی که واردشون می شیم” با “مسائل زندگی”. وقتی که از دور به مسائل زندگی، به مواردی که ممکنه پیش بیاد به سربالایی های زندگی نگاه میکنی خیلی سخت بنظر میاد. حلشون خیلی غیر ممکن بنظر میرسه .ولی وقتی واردش میشی میبینی که انقدر هم سخت نیست، اینقدر هم پیچیده نیست.آنقدر هم که فکر میکردی غیر قابل انجام نیست. 

و اما نکات این قسمت:

هر مسئله ایی پیش بیاد راه حلش هم باهاش میاد. چون قانون خداوند ان مع العسری یسری است. جواب همه ی مسائل در دل تمام مسائل هست. از الان نمیخواد نگران مسائل خیالی باشه که قراره در آینده رخ بده.

ذهن همواره میخواد در مورد اتفاقات آینده همه چیز رو پیچیده کنه و باعث ترس و نگرانی بشه که انگار راه حلی نیست. اما حقیقت اینه که:

تضاد ها فرصتی هستند برای پیشرفت. تضادها فرصتی هستند برای شناختن خواسته هامون.  تضادها فرصتی هستند برای رشد کردن.

هــــر روز مثل یک ذکر به خودم باید بـــگم: مسیر زندگی واقعا زیباست. خداوند همیشه داره ما رو هدایت میکنه و هــر اتفاق و مسئله ایی هم پیش بیاد، جوابش هم با خودش میاد .

زندگی خیلی ساده است، وقتی که ما همه چیز رو ساده بگیریم. و اگر به خاطر اون چیزهایی که در لحظه داریم سپاسگزار باشیم، واقعا از زندگی مون راضی خواهیم بود و این رضایت درونی، هدایتگر ما میشه به سمت نعمت های بیشتری که دوباره ما رو راضی تر نگه میداره.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 2
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2594 روز

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت 201

    به نام خدای هدایتگر در هر لحظه

    با سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم و همه ی دوستان همسفرم

    خدا رو شکر که امروز هم این فرصت بهم داده شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم

    امروز من بعد از 5 سال بودن توی این سایت مقدس و مبارک چقدر قشنگ مفهوم هدایت رو درک کردم

    چقدر مفهوم نشانه ها و تیز کردن شاخک ها برای دریافت اونها رو بهتر درک کردم

    امروز من به خواسته ی خودم که قدرت دیدن نشانه ها و دریافت اونها بود رسیدم

    امروز من فهمیدم که لایق دریافت هدایت ها و نشانه ها شدم چیزی که فکر میکردم توش خیلی ضعیفم چون وقتی استاد ازش صحبت میکردن با خودم میگفتم میشه ی روزی بشه که من هم نشانه ها رو راحت ببینم و دریافتشون کنم و امروز اون اتفاق افتاد چون با دیدن این قسمت خداوند راهنمای سفر یک هفته ای که میخوام برم رو برام فرستاد بروشور قبل از سفرم رو بهم هدیه داد درست مثل اون کتابچه ها و بروشورهایی که توی ویزیتور سنتر بود و به شما داده میشد

    این قسمت برای من حکم همون سنترها رو داشت که کارمنداش با عشق و با مهربانی و با سادگی تمام اطلاعات رو در اختیار شما استاد جان و مریم خانم میزاشتن قبل از ورود به اون فضاهایی که میخواستین تجربه کنین تا هم راحت تر سفر کنین و هم لذت بیشتری ببرین و چقدر زیبا و دقیق همین برای من هم داره اتفاق می افته

    سعی میکنم یکی یکی تمام نشانه هایی که توی این پکیج راهنما خداوند برام مهیا کرده رو بیانشون کنم اینجا تا بقول شما استاد با نوشتن احساس خوبش ماندگارتر و بشه و ثباتش بیشتر

    یادمه اون اوایل و حتی تا همین چند وقت قبل میخواستم زود کامنت بنویسم زود بفرستم تا جز نفرات اول باشم و احیانا امیتایزی و لایکی هم بگیرم یعنی حتی توی کامنت نوشتنم هم اضطرار بود و عجله

    اما الان مدتیه که دارم برای خودم مینویسم برای نسرینی که به دنبال بهبود خودشه .الان هدفم اینه که پیام ها رو بکشم بیرون و درس هاشون رو بگیرم چون بقول قرآن هو خیرا لی .پس با آرامش و بدون هیچ عجله ای شروع میکنم حالا میخواد هرچند ساعتی طول بکشه چون الان به این درک رسیدم که لحظه به لحظه ی این فایل ها ی نشانه اس و ی پیامی در دل خودش داره که هر کسی با توجه به مداری که توش هست اون نشانه ها رو مبینه و دریافتش میکنه و بقول قرآن باز هم حتی برای مومنین هم درجاتی هست

    از عکس کاور فایل شروع میکنم :

    عکسی که من رو یاد فلکه مریم انداخت در پاردایس و ارزشی که مریم جان برای خودشون قایل بودن که ی فلکه ای رو به اسم خودشون مشخص کردن و جهان وقتی این لیاقت رو میبینه از جنس همون رو دوباره تکرار میکنه ی فلکه ای دیگر برای همان مریم .نمیدونم مریم خانم خودشون دقت کردن به این عکسه یا نه اما اگر هم نکردن من از همینجا سند این فلکه رو به اسم شما زدم

    البته که با یادآوری پاردایس یاد اون پاک سازی ها و تلاش های فیزیکی شدید استاد هم افتادم برای رسیدن به انرژی جسمانی بالا چون اونموقع ایده به این شکل بود که با اون فعالیت ها میشه اون کار رو کرد اما استاد متوجه شدن که این نتیجه ی پاداری نمیده و ایشون هم که نمیتونن تا آخر عمر اینقر فعالیت فیزیکی داشته باشن پس به این فکر کردن که باید راه ساده تر و راحت تری هم باشه برای رسیدن به اون هدفشون و کم کم استاد به مسیری هدایت شدن به قانونی رسیدن که بدون فعالیت فیزیکی شدید و خیلی ساده و راحت بشه به انرژی بالا رسید که نتیجش شد دوره قانون سلامتی

    دم ایلان ماسک گرم که اینجوری به بنده های خدا خدمت میکنه و و هم خودش ثروت خلق میکنه و هم این امکان رو برای افراد فراهم کرده که هر جای آمریکا باشن میتونن از همونجا هم کسب و مارشون رو انجام بدن و مدیریت کنن و خلق ثروت همینه که استاد میگن ثروت ثروت میاره

    و دم استاد هم گرم که با باور کردن خدای درونشون و تکیه کردن برتوانایی های خودشون لیاقت ثروتمند شدن رو در خودشون ایجاد کردن و الان از این نعمت اینترنت ماهواره ای برخوردار هستن و میتونن هم خودشون لذت ببرن و هم به دیگران لذت بدن با اشتراک گذاشتن این لذت ها

    میدونین ایجا یاد نگرانی های خنده دار خودم افتادم قبل از اومدن به این مسیر که میگفتم اگر من بخوام برم ی جای دیگه ای و مهاجرت کنم اونوقت کارم رو چکار کنم و هیمن ی ترمز بود برای من .اما وقتی اومدم توی این مسیر فهمیدم که من میتونم کارم جوری باشه که نیاز به مکان خاصی نداشته باشه و هرجایی برم کارم رو با خودم داشته باشم هرچند هنوز بهش نرسیدم و لی دیدم و باور کردم که میشه که هست و یکی از خواسته هام هم همینه

    اونجایی که مریم جان اون بالش ها رو گذاشته بودن زیر لپ تاپ دقیقا کاریه که من شب ها قبل خواب انجام میدم چون خواهر زادم دوست داره پیشش بخوابم لپ تاپ رو میارم پتوم رو چهارتا میکنم و میذارم جلوم و لپ تاپم رو میزارم روش و کامنت ها رو میخونم یا بعضی شب ها با خواهر زادم وقتی حوصله داشته باشه یا خودش درخواست کنه همین سریال سفر به آمریکا رو میبینیم با هم و جالبه به من میگه اون قسمت هایی رو بزار که عباس منش و زنش هستن چون دوست داره خودتون توی صحنه ها باشین و شما رو ببینه اقدام های فیزیکیتون رو ببینه نه صحبت بشنوه .الان که این صحنه رو دیدم متوجه شدم با دیدن این سریال ها ما ناخودآگاه داریم راحت انجام شدن کارها رو تمرین میکنیم بدون اینکه خودمون متوجه باشیم و ی همچین صحنه ای رو که میبینیم تازه یادمون میاد که ما هم داریم همین کارها رو میکنیم و این یعنی باور آسان انجام شدن کارها شکل گرفته توی وجود ما

    چقدر با دیدن این لباس های راحت مریم خانم راحتیشون رو حس کردم چون من خودم هم لباس های راحت اینجوری رو دوس دارم که بدن توش راحت باشه

    چقدر اینجا یاد کامنت یکی از بچه ها افتادم در مورد الگوهای ثروت ساختن .ایشون نوشته بودن که همیشه مادرشون رو میدیدن که با لباس های اداری و رسمی و اتو کشیده آماده میشدن که برن سرکار و دیدن همین الگو باعث شده بود که این باور که میشه با لباس راحتی توی خونه باشی و کسب درآمد کنی و ثروت بسازی در ایشون شکل نگیره یعنی در هممون شکل نگیره

    و چقدر بارها این الگو توی این سریال تکرار داره میشه که میشه توی خونه باشی و دراز بکشی رو تخت و با لباس راحتی کارت رو انجام بدی و پول هم دربیاری و وقتی که این زاید تکرار بشه بقول استاد وارد ناخودآگاه ما میشه و وقتی وارد اونجا بشه افکار ما حول و حوش این موضوع میچرخه و فرکانس های متناسب با همین به جهان ارسال میشه و اگر ترمزی نباشه خیلی راحت اتفاق میافته پس اگر در مورد من نوعی هنوز اتفاق نیوفتاده یعنی ی سری ترمز هست . البته من الان از توی خونه دارم کارم رو انجام میده ولی هنوز نیاز به مکان فیزیکی هست و این یعنی هنوز اون باوره قوی نشده

    ی چیزی که من بهش دقت کردم صورت مریم خانم بود البته ذهنم داره میگه ننویس این رو ولی من مینویسم .من دقت کردم که صورت مریم خانم مو داره و موهاش هم بلند شده و این نشون میده که اون کار کردنه روی عزت نفسه داره اینجا خودش رو نشون میده که برات مهم نیست قضاوت دیگران در مورد ظاهر تو . یادمه استاد میگفتن که خانم های آمریکایی هم خودشونن و خیلی اهل آرایش کردن نیستن و حتی عنوان کردن که موهای صورتشون هم خیلی وقتها بلنده .نمیخوام بگم که این درسته یا غلطه بقول استاد اگر کاری حس خوبی بهتون میده انجامش بدین . میخوام بگم که چقدر خیلی از خانم های ایرانی و الان جدیدا حتی مردها و پسرهای ایرانی وقت و هزینشون رو دارن روی ی همیچن چیزهایی صرف میکنن که اصل نیست و همش حاشیه است و بقول استاد اگر ما ی ذره از این وقت و انرژی رو صرف سرمایه گزاری خودمون بکنیم چه پیشرفت هایی رو میتونیم داشته باشیم .البته من خدا رو شکر توی اون مدارها نیستم

    ولی این رو نوشتم که به خودم یادآوری کنم که نگران قضاوت دیگران در مورد خودم نباشم چون الان که دارم آماده میشم برای سفر ذهنم هی میخواد من رو مشغول کنه به موهای دست و صورتم که این ی هفته ای که سفر هستم اینا اگر رشد کنن و دربیان باید اصلاحشون کنم و و اگر اصلاح نکنم بقیه چی فکر میکنن هرچند من خودم کارهای خودم رو انجام میدم و اصلا آرایشگاه نمیرم اما همین ی کم فکر کردنه به این موضوع هم انرژی و وقت من رو هدر میده

    تعادل بین کار و تفریح : این هم برای من نوشنه است و پیام که اینقدر به خودم سخت نگیرم و به فکر تفریح و لذت هم باشم و فردا شروع این تصمیم جدید منه

    خدای من کار کردن در راحت ترین و ریلکس ترین شکل ممکن

    یاد اون داستان تهرانتون افتادم استاد که دفتر کارتون و محل زندگیتون یکی بودن و الان هم محل کارتون و زندگیتون یکی هستن اما اون کجا و این کجا . بقول خودتون این چیزهایی که الان توی زندگیتون هست نتیجه ی کار کردن رو باورهاتون و تغییر شخصیتتون هست

    مریم خانم در مورد صبح زود بیدار شدن صحبت کردن من میخوام در مورد تجربه خودم صحبت کنم :

    امروز صبح زود رفتم مغازه که قهوه بخرم صاحب مغازه گفت شما چقدر زود بیدار شدین الان همه ی خانم های اینجا خوابن و همونجا بود که من خیلی خوشحال شدم و سپاسگزار که خدا رو شکر که با بودن توی این مسیر من الان جز اون اقلیت خانم هایی شدم توی جامعه دور و برم که صبح زود بیدارم میشم برای اینکه هدف دارم برای اینکه میخوام روی خودم و باورهام کار کنم و شخصیت بهتری از خودم بسازم .الان دو ساله که به لطف دوره قانون سلامتی من دیگه خیلی دیر بیدار بشم ساعت 7 صبحه اونم بصورت اتوماتیک

    مریم خانم در مورد تجربه خودشون گفتن و اون پرنده ها منم ی تجربه ی زیبا و مشابهی دارم از همین هفته ی قبل :

    هفته ی قبل بعد از اینکه فایل جلسه ی اول دروه عشق و مودت رو داشتم کار میکردم رفتم توی حیاط بعد دیدم ی کبوتر خیلی زیبا و خوشگل اومده نشته روی تخت فلزی داخل حیاط توی سایه کلی از دیدنش خوشحال شدم گفتم ی ذره برم نزدیک ببینمش رفتم نزدیک نزدیکش اصلا تکون نخورد ی نگاهی بهم کرد و همونجا موند منم گفتم سریع برم موبایلم رو بیارم تا نرفته عکسش رو بگیرم و این کار رو هم کردم و مدتی هم بهش خیره شدم و زیبایییش رو تحسین کردم ی لحظه با خودم فکر کردم نکنه مشکلی داره و نمیتونه پرواز کنه و گرنه چطور اینقدر آرومه و حرکت نمیکنه .خلاصه اومدم داخل و از پنجره نگاش کردم دیدم ی دفه خوابش گرفت و همونجا داره چرت میزنه منم گفتم مزاحمش نشم بعد حدود 1 ساعت دوباره رفتم دیدم همونجاست رفتم نزدیکتر پیرد اومد پایینن و ی چرخی زد توی حیاط و دیدم سالمه فقط میخواسته یکی دو ساعتی پیش من باشه و من از دیدنش لذت ببرم .خدا رو شکر .الان که مریم خانم تعریف کردمیادم اومد که چقدر تجربه هامون شبیه تجربه های پاردایس شده

    خدای من هوای 40 درجه فارنهایت!!!!!!!!! اینجا هوا 100 درجه فارنهایته .سرمای اونجا رو ی لحظه حس کردم وقتی استاد صحبت کردن راجع بهش .چقدر کیف میده بیرون توی کوهستان باشی سردی هوا رو اونم شب با تمام وجودت حس کنی و بعدش بیای داخل تراک کمپر گرمای بخاری رو حس کنی ی گرمای تمیز و بدون آلودگی

    کنجکاوی وقتی مقدس باشه اونوقت نتیجش میشه آگاهی های مفید بیشتر و لذت بردن بیشتر از زندگی .کنجکاو باشم برای بهبود دادن زندگی خودم نه سرک کشیدن توی زندگی دیگران که کمکی بهم نمیکنه و چیز مفدی هم به آگاهی هام اضافه نمیکنه خدا رو شکر که این درس مهم رو از این مسیر زیبا یادگرفتم و دارم سعی میکنم برای عملی کردنش

    برام جالب بود این اصطلاح مخخف چیه پس بریم ی سرچ :

    BLM: Bureau of Land Management: is a division of the U.S. Department of Interior that oversees more than 245 million acres of Public lands

    به زبان ساده ی اداره اس که مسئول مدیریت زمین های فدراله

    چقدر عالیه با این توضیحات استاد آدم حتی نیاز به خونه هم نداره میتونه تا آخر عمرش طبیعت خونش باشه اینترنت ایلان ماسک هم باشه و تمام و البته که باید ثروتمند هم باشی که بتونه ی تراک کمپر هم مثل استاد بخری و راحت زندگی کنی

    بابا الکی نیست اسم کشورشون رو گذاشتن گاد کانتری اینجا واقعا سرزمین خداست البته که همه جا ملک خداونده اما وقتی که ما سرکش نباشیم و در مقابل خداوند فروتن و متواضع باشیم و توحیدی رفتار کنیم مثل این مردم

    چقدر لذت میبرم از این قانومندی این کشور و احترامی که همه بهش میزارن که الکی ادعای مالکیتی چیزی رو نکنن

    اوه مریم خانم اون حرکتی که شما زدین که خودکارتون رو گذاشتین روی اون فنرها هم برای من نشونه بود چون ی دفتر خریدم برای ثبت خاطرات سفرم و مونده بودم که خودکارش رو کجا بزارم توی کوله و الان که شما اینکار رو کردین این مساله هم برام حل شد اینجوری خودکاره و دفتره با همن و دیگه نیازی نیست هی دنبال خودکاره بگردم

    چه پیامی بود برای من اون گلز نایت : راستش من فکر نمیکردم که مریم خانم بجز با استاد دورهمی شبانه داشته باشه با دوستانش .فکر میکردم شب و روز با استادن اما فهمیدم الان که اشتباه فکر میکردم و ی جنبه و بعد دیگه ای از آزادی در روابط هم برای من نمایان شد که یکی از ویژگیهای ی رابطه ی رویایی همینه که وقتی دوس داشته باشی با دوستانت باشی و با اونها هم ی جور خاصی لذت ببری و محدودیتی از این لحاظ نداشته باشی و طرفت هم همین جوری آزاد باشه در ارتباط با دوستانش

    چه درک و آگاهی رو مریم خانم به ما به اشتراک گذاشتن :

    زندگی دقیقا ی سفره که به نیازهای لحظه ای ما پاسخ داده میشه و ما باید سپاسگزار همون لحظات باشم و نگران آینده ی نیومده نباشیم

    و صحبت های استاد در مورد نجواهای ذهن در مورد سفر :

    خدایا شکرت که دقیقا آگاهی هایی که بهشون نیاز دارم رو داری از کلام استاد و مریم خانم بهم میگی . راستش من هم نجواها اومده بودن سراغم که حالا میخوای ی هفته بری سفر و کلاس هات رو کنسل کنی و ی هفته کلاسهات عقب می افتن و هزارتا نجوای دیگه و فکر میکردم فقط منم که اینجوریم اما الان هم خیالم راحت شد از اینکه کار ذهن اینه و من میتونم کنترلش کنم و هم اینکه تمرکزم رو بزارم روی لذت بردن از سفرم و نگران هیچ چیزی نباشم

    دقیقا من الان همین حالت رو دارم که ذهنم سعی میکنه همه چی رو سخت جلوه بده توی سفر برام اما مدام بهش یادآوری میکنم به خودم که خداوند با منه و دلیلی برای نگرانی نیست و من میتونم با فرکانس های خوبم همه چیز رو اونجوری که خودم دوست دارم رقم بزنم

    و جممل های طلایی مریم خانم در انتهای فایل :

    زندگی خیلی ساده است اگر من ساده بگیرم و سپاسگزار باشم برای نعمت هایی که الان دارم

    خدایا شکرت برای این هدایت ها و آگاهی هایی که قبل سفر بهم دادی .برم که کوله ی سفرم رو ببیندم تا امید به خداوند هدایتگر فردا راهی سفر بشم

    سپاسگزارم استاد عزیزم و مریم جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2594 روز

    سلام به فهمیه جان .آفرین به شما چقدر قابل تحسین هستین که اینقدر با عشق برای بچه ها پاسخ میزارین .آره عزیزم راستش بعضی وقتها خودم رو مقایسه میکردم با بچه ها و همین باعث می‌شد احساسم بد بشه و تصمیم گرفتم که دگه این کار رو نکنین و پیام ها و نکته های فایل ها رو با توجه به مدار خودم درک کنم و کاری به کسی نداشته باشم .

    چقدر جالب بود یادآوری اون کارتون

    موفق باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: