سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 160

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مصطفی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خداوند وهاب خودم

سلام خانواده صمیمی عباسمنش

استاد سلام و خداقوت بخاطر ضبط و تدوین این فایل…

چی بگم اصلا

من از آخر شروع میکنم از صحبت‌های زیبای مریم جان عزیز. چقدر قشنگ توضیح دادی مریم جان که اون استمرار ۴ و۵ ماهی که داشتی شما را در شرایطی قرار داد تا این تجربه بصورت واقعی در زندگی شما رخ بده…چقدر بهتر متوجه شدیم کامنت نوشتن و توجه به نکاتی از این دست زیبایی‌ها چقدر میتونه از همین تجربیات را وارد زندگی ماها بکنه. واقعا خداوند رو سپاسگذارم بخاطر تجربیات شما و به اشتراک گذاشتن این تجربیات.

و بازم سپاسگذاری میکنم از تهیه و تدوین این فایل‌ها که در آخر در اختیار ماها قرارش میدین.

چقدر زیبا بود این چشمه آب گرم و چه آب داغی داشت که همچنان ازش بخار میزد بیرون

من چشمه آب گرم بلیران تو شمال ایران بودم استاد و چقدر منو یاد اون تجربه‌ام انداختین…که البته تجربه اون سفر هم به لطف تمرکزی بود که روی فایل‌های شما داشتم. و دقیقا اون صحنه ای که آب رودخونه و آب گرم باهم قاطی میشن رو تجربه کردم..دقیقا یکیش سرد سرد و یکیش گرم گرم و باز اینا باهم یکی میشدن…

اون بوی گوگرد رو منم توستم حس کنم واقعا تجربه زیبایی بود فقط آخرش بعد آب گرم ساعت هاتون رو خوب بشورید این مواد معدنی میشینن لا بند و درز ساعت

درخت‌های زیبا و رنگ نارنجی و زرد و سبز و انبه شون رو که دیگه نگو…چقدر زیبا بودن…مخصوصا که اون گل‌های سفید و قرمز و زرد و صورتی رو میبینی که واقعا ناخودآگاه فقط میگی خدایا شکرت…واقعا براستی بالا را نگاه کنی خدا میبینی…پایین را نگاه کنی خدا میبینی…

واقعا چقدر نعمت‌های خداوند در اختیار ماست و اونم بصورت کاملا رایگان…

اینهمه خدمت کنن و سرویس بدن اونم بگن برای استیت هست و هزینه نمیخواد….واقعا خدایا شکرت

از پهناوری این کشور زیبا هم که نگم چقددددر بزرگ و اندلس هست که هرچی میروی و میروی بازم باید بری انگار

چقدر توصیف تون از کوه‌ها زیبا بود استاد که میگین هرجا کوه باشه هوا دماش فرق میکنه و ما چشمه داریم، رودخونه داریم…

من همش تو فکرم بود افغانستان که راهی به آب نداره…یعنی دریا و دریاچه‌ای نداره پس اینهمه رود پرآب تو این کشور از کجا میاد…نگو عقل محدود من فقط میگفت آب تو دریاست…

نگو سرچشمه همون دریا از جایی دیگریه..

انگار بازم لازمه یاد بگیرم خدا از جایی که فکرش رو نمیکنی میتواند ببخشد..

یه آیه‌ای هست تو قرآن میگه کوه‌ها عین میخ زمین رو مستحکم میکنن شاید منظورش همینه که زندگی رو پرمعناتر و غنی‌تر میکنن یا مستحکم میکنن

سفرهای پی در پی شما استاد به خیلی جاها واقعا آموزندس که از رشته کوه‌های زاگرس و ترکیه و ….گفتین و حالا هم هی زیبایی های بیشتر رو تجربه میکنید…

چه تراک خوب و راحتی ..اونجایی که دقیقا گفتین خوبی تراک اینه که میشه دور زد دقیقا فهمیدم راجع به چی دارین صحبت میکنین که هرجایی میتونین برین و هیچ محدودیتی الان ندارین…آفرین به این طرح و ایده هوشمندانه.

فقط استاد یه بررسی از کمپر برامون بزارید چون بررسی شما خَیلی خاص‌تره

این رابطه زیبا شما رو تحسین میکنم که اینقدر با هم بگو بخند دارید و حالتون خوبه و کارهاتون روی برنامه است و اینقدر هر دوتون فان هستید و لذت این سفر بیشتر میشه مخصوصا اون صحنه‌ای که مریم جان راجع به آب گرم توضیح میداد با اون لباس قرمز قشنگش و چه فیلم برداری و کیفیت دوربینی تو این یه تیکه داشتیم که فقط مریم جان تصویرش واضح بود و بک گراندش بلر شده بود و اینم کیفیت دوربین خفن مون هست که زیبایی فایل رو چندبرابر میکنه.

از اون نوشته روی کوه با رنگ سفید دقیقا میشد بفهمی کجای این محوطه هستی هرچند آخرش با درون بچه دید خوبی به محوطه پیدا کردم و بیشتر فهمیدم چیا کجا هستن.

این تریل های چوبی رو هم خیلی قشنگ ساختن که تا آخر مسیر ادامش دادن و چقدر تمیز و یه دست بود.

خدایا هزاران بار شکرت بخاطر زیبایی‌های بدون انتها

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

337 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 3
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    سلام به نازنین استاد من،پیام آور خدا،صلح،ارامش،ثروت و سلامتی

    سلام به نازنین مریم که در هر ویدئو زیباتر،دوست داشتنی تر،خواستنی تر دیده میشه و خوش به سعادت استاد برای داشتن همچین عزیزدلی

    خدارو صدهزارمرتبه شکر چشمم رو که باز میکنم روزم رو با دیدن این زیبایی ها باز میکنم ، با دیدن برگ های زرد و نارنجی ،بخار آب گرم روی رودخانه ،سبزی لاک استاد لاکی که خیلی اهل دوربین نیست ،با اردک هایی که هی تو جکوزی آب گرم و سرد میچرخن و از الله شون سپاسگزارن که بدنشون رو به هر دو دما عادت داده ،برای لذت دیدن استاد و مریم جان در استخر آب گرم که حس گرمی آب رو راحت روی تنم حس میکردم

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای قوانین بدون تغییر

    الله اکبر که اصلا قابل باور نیست چه قدر آدم می‌تونه خالق زندگی خودش باشه و خداروشکر دستم رو گرفت و من رو هدایت کرد به این مسیر

    من از زیبایی های اطراف خودم میگم که هیچ کدومش رو نداشتم و بعد آشنایی با استاد و تعهد به عمل کردن به آموزه هاشم بدست آوردم !

    من اون آدمی بودم که یکی از دلایل تلاش برای مهاجرتم این بود که جایی برم که خانواده همسرم اصلا نباشند و اگر روزی برادر همسرم ازدواج کرد اصلا من نباشم و نبینم !

    الان ؟

    عشق عشق عشق

    عاشق همشون هستم !

    باکدوم عمل فیزیکی میتونستم این عشق بی منت رو بوجود بیارم ؟ قبلا هزاران کار عملی میکردم برای تایید طلبی !

    الان یک دهم ازون کارا رو هم نمیکنم !

    چطور میشه شب تولدم ،وقتی که تو بیمارستان شیفتم ،

    مادرهمسرم،خواهر همسرم،جاریم ،برادر همسرم میان با کیک و هدیه سرزده سوپرایزم میکنند، درحالیکه نیم ساعت تو بارون و سرما منتظر بودن بخشمون خلوت بشه تا بتونن بیان داخل …

    من اون آدمی بودم که همش استرس و دلهره داشتم برای اینکه با رئیس بیمارستان برم ویزیت،ازونجا که به شدت انسان سختگیر و به کوچکترین چیزها ،گیرهایی میداد که همه هنوز هم باهاش مقاومت شدید دارن !

    من با رعایت قوانین روابط استاد جان ،الان به جایی رسیدم

    تو شیفت پرستاری میخواد برای مریضش با رئیس صحبت ‌کنه از من خواهش می‌کنه سعیده میشه تو زنگ بزنی ؟ نمی‌دونم چرا رئیس با تو خوبه 😂

    همون رئیس که من اصلا دوست نداشتم ببینمش تو شیفت

    الان جوری باهاش شوخی میکنم که بقیه چشاشون در میاد😂

    یا به وضوح میبینم که همزمان لحن حرف زدنش با من و حتی با سوپروایزرم فرق می‌کنه !!!

    درحالیکه من هیییچ کار فیزیکی برای ایجاد این رابطه نکردم !همش قوانین کنترل ذهن و تمارین استاد بود !

    من همیشه با خانواده م مقاومت داشتم برای دیدگاه های مذهبیشون

    ولی تلاش کردم تمرکزم رو بردارم از روی چیزهایی که نمیخوام

    و اتفاقی که افتاد این بود که من رفیق شدم باهاشون

    و از کنارشون بودن لذت میبرم !

    و مادرم با عشق از تغییرات من به بقیه میگه خودش همش خداروشکر می‌کنه که چه جوری تموم عمر داشت به من فورس وارد میکرد برای نماز و قرآن و جواب برعکس می‌گرفت

    و الان میبینه من با عشق نماز میخونم و اگر ی روز قرانم رو نخوندم انگار چیزی گم کردم !

    من تو شغلم همش تو مدار مریض های بدحال،همراه مریض های نامناسب بودم ،با اینکه بیشترین تلاش فیزیکی رو در کارم داشتم ولی در آخر ناراضی از شیفت میومدم خونه !

    همیشه مشکل شیفت داشتم ،همش میخواستم یا شیفت جابجا کنم یا بخشمو!

    الان با عشششق میرم بیمارستان ، با عشق برمی‌گردم

    ی وقتایی بعد شیفت تو اتاق استراحت دارم لباس عوض میکنم از حجم حال خوب نمیتونم روی پا بایستم و میپرم و داد میزنم خدایا شکرت ،عاشقتم

    من هر قدمی که برمی‌دارم میگم شغل من ،معنوی ترین کار دنیاست و من عاشق کارم هستم

    من اینجام تا این پازل. جهان رو پرکنم و می‌دونم خداوند من رو به بهترین مسیرها هدایت میکنه!

    من باید بهترین پرستار باشم تا بتونم قدم بعدی رو عالی بردارم!

    من کمتر از یک سال تونستم دریافتی حقوقم رو ٣برابر کنم با صاف کردن وام ها و یاد گرفتن قانون تکامل

    من عاشق یاد گرفتن کارهای ریز و درشت در icu هستم

    با مریض های کمایی حرف میزنم و در گوششون میگم نگران نباش ،خدا هست ،بهش توکل کنی بهترین اتفاق برات میوفته ! و آروم اشک کنار چشمشون رو پاک میکنم

    برای مریض های که سالهاست تو بستر بیماری اند،اهنگ شاد میزارم،دست میزنم و میبینم لبخند روی لباشون و رقص آروم دستاشون رو و روشن شدن قلبشون رو

    وقتی مریض جوون ساعت ١صبح میاد icu و انقدر با احترام هست خودش و همراهش ،از من عذرخواهی می‌کنه ببخشید این وقت شب کارتون رو زیاد کردیم

    من تو چشاش نگاه میکنم و میگم نگران چی هستی ؟ من اینجام که کار شمارو برسم ،من وظیفه م هست این وقت شب این اتفاقات رو پوشش بدم هرکار و هر مشکلی داری بهم بگو

    برق چشمای مریضش به من این رو میگه سعیده تو داری وظیفه ت رو عالی انجام میدی

    وقتی مریضی فوت می‌کنه و همراه ها با گریه و غم میان بخش

    بهشون میگم الان خیلی شرایط سختی براتون هست ،میدونم و درکتون میکنم

    به این فکر کنید پدرتون الان از کالبد جسمانیش رها شده و دیگه درد نمی‌کشه ،انشالله جاش الان تو بهشته

    من آرامش رو توی چشمای خیس اشکشون حس میکنم و باز قلبم میگه سعیده جای درستی هستی ،افرین بهت

    وقتی بیمار تصادفی میاد و خانواده هراسان و پریشانن،همه ی سعیم رو میکنم آرومشون کنم ،بهشون میگم ما همه ی تلاششون رو داریم برای مریضتون می‌کنیم ،شما امیدتون به خدا باشه

    حضور خدارو کنارم حس میکنم قشنگ

    وقتی مریض های مختلف رو میبینم ! بجای تمرکز روی مریضیشون ،تمرکز میکنم روی شکرگزاری

    مثلاً بیماران دیالیزی که وصل میشه به دستگاهی دومتری فقط برای اینکه خونشون رو مثل کلیه تصفیه میگم خدایا شکرت برای کلیه هایی که اندازه کف دستمون هست و مثل ساعت کار می‌کنه

    وقتی میبینم یکی برای نفس کشیدن انقدر داره تلاش می‌کنه

    میگم خدایا ببخشید برای هرنفسی که راحت میکشم ازت هزار بار تشکر نمیکنم …

    برای بیمارهایی که اجازه خروج از تخت حتی برای دستشویی رفتن ندارن،خداروشکر میکنم که راحت میتونیم بریم سرویس بدون هیچ نگرانی و مشکلی

    و…و…و…

    نعمت هایی که شاید خودمون هیچ وقت حواسمون بهش نیست و فقط زمانی میفهمیم این نعمت ها رو داشتیم که یا از دستش بدیم یا ببینیم کسی برای داشتن اون نعمت داره تلاش میکنه …

    خداوند چقدر قشنگ گفته

    «وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»

    «و اگر هر درخت روی زمین قلم شود و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب گردد باز نگارش کلمات خدا ناتمام بماند، که همانا خدا را اقتدار بی‌نهایت و حکمت بی‌پایان است.»

    استاد عزیزم برای همه چیز ازت ممنونم

    انشالله در پناه الله مهربان هر روز و هر ساعت و هر لحظه غرق سلامتی و خوشبختی و زیبایی باشی در کنار نازنین مریم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران: ۲۰۰)

    ای کسانی که ایمان آوردید:

    اصبروا: صبر و استقامت ورزید.

    صابروا: صبر و استقامت را همگانى کنید (همه استقامت ورزید).

    رابطوا: همه با هم ربط داشته باشید (همبستگى و هماهنگى به وجود آورید).

    و تقوای الهی پیشه کنید 🌸

    باشد که فیروز و رستگار شوید💕

    سلام به حمید عزیز،برادر عزیز دور از من ولی نزدیکتر از برادر خونی ام در فرکانس که همیشه و همیشه به من لطف زیاد داشته و از خدای عزیزم ممنونم که لطفت رو شامل حال من کرده

    با آیه ٢٠٠ آل عمران شروع کردم چووون به شدت من رو به یاد فضای این سایت میندازه

    انگار واقعا خداوند داره به ما میگه

    صبر داشته باشید ،همدیگرو به صبر دعوت کنید و در رابطه باهم باشید و تقوای الهی که به تعبیر استاد کنترل ذهن داشته باشید تا به امید الله فیروز و رستگارید😊

    چقدر من هم فرکانسی این سایت و بچه هارو با این آیه با قلب و روح و جونم حس میکنم

    مرسی مرسی که همیشه به من امید و انرژی میدی برای حرکت ، بدون که شما انسان فوق العاده ای هستی در حالیکه ١۴ روز بعد از من عضو این سایت شدی ،بالغ بر ۵٠٠تا کامنت بیشتر از من اینجا ثبت کردی

    فکرش رو بکن ،حتی اگر هر یک کامنتت ،یک نفر رو بیدار کرده باشه و یک بنزین برای قدم بعدیش باشه ،با ۵٨٣کامنت ،چه انرژی رو تو این جهان راه انداختی ؟ و چه جوری به گسترش جهان پیرامونت کمک کردی ؟ و چه پاداش عظیمی در راه رسیدن به تو هست ؟

    خدارو صدهزارمرتبه شکر برای همه چیز

    امروز چندتا فایل هدایتی برام اومد که بسیار لذت بردم ازشون

    جایی که استاد بعد از صحبت های فاطمه عزیز درمورد موفقیت هاش میگه بچه ها توروخدا موفقیت رو فقط پول ندونید ،سلامتی خریدنی نیست ! عشق خریدنی نیست !

    سپاسگزار این تغییرات تو زندگیتون باشید ، پول هم میاد

    ما باور هامون خیلی خرابه درمورد پول،طول می‌کشه تا درست بشه ،ولی میشه بخدا ی جوری همه چیز روی برنامه پیش می‌ره که اصلا فکرش رو هم نمیکنی ،فقط سپاسگزار تغییرات باشید تا برید مدار بالاتر …

    دیشب ی بارون خیلی شدید میومد ،و من پیاده باید ی مسیر رو میرفتم ، همسرم نمیتونست اون لحظه بیاد و خب من ماشین شخصی ندارم هنوز

    خودم باورم نمیشد چقدر خوب میتونم ذهنم رو کنترل کنم،تحسین کنم آدم های که دارن با ماشین های شخصیشون تو این بارون میرن زیر لب میگفتم خدایا شکرت ی سقفی بالاسرشون هست که خیس نمیشن،خداروشکر که ماشینشون بخاری داره و گرم میمونن

    خدایا شکرت من میتونم پیاده راه برم ،و این بارون رو روی صورتم حس کنم …

    انقدر حالم خوب شد …انقدر کنترل ذهن راحت تر شد …

    حالا کارم چی بود ؟

    تا همین ی سال پیش که تو درو دیوار بودم از نظر فرکانسی

    چشم نداشتم یکی از اعضای نزدیک خانواده م رو ببینم و حالا انقدر برام دوست داشتنی بود که تصمیم گرفتم برای تولدش گل سفارش بدم و خوشحالش کنم

    تو این بارون با اسنپ رفتم تا ته شهر ،و برگشتم

    جوری که رسیدم خونه آب از سروصورت و مانتوم می‌چکید!

    خودم از کار خودم خنده م گرفت بود که چقدر تغییر کرده همه چی ، که من! دارم این کار رو انجام میدم برای این شخص !

    و در دل همین اتفاق به خدا گفتم خدایا من امشب واسه بارون اذیت شدم برای اینکه این خواسته در من روشن‌تر بشه که من ماشین شخصی خودم رو می‌خوام داشته باشم

    هروقت دوست داشتم ازش استفاده کنم هروقتم نخواستم نخواستم

    الان با اتفاق امشب ،با این تضاد ،من فرکانس قوی تری رو برای داشتن ماشین شخصی فرستادم

    و شک ندارم این جهان ،این قوانین بدون تغییر خداوند پاسخ میده !

    بزودی بزودی !

    اینارو در واقع دارم به خودم میگم ،برای خودم مینویسم …

    تا یادم بمونه کجا بودم …برای رسیدن به هدفم چه مسیری رو رفتم ….

    امروز شنیدم رُزا ،تو گفت و گو با استاد گفت وقتی جواب شرکت معماری اومد و گفتن نه ما شمارو نمی‌خوایم

    من گفتم خداروشکر ! خداروشکر حداقل این شرکت جواب داد ! قبلی ها اصلا آدم حساب نمی‌کردن که جواب بدن …

    درسش برای من سعیده که تو سیستم درخواست ماموریت برای رفتن به شهر دیگه رو داده چی بود؟

    که دختر تو بالغ بر ده ساله که میخوای بری اصلا نمیشد

    بالغ بر ۴سال که حتی نمیتونستی تو سیستم ثبت نام کنی !

    حالا الان دستان خداوند اومدن برات ثبت نام رو تمام و کمال انجام دادن بدون اینکه تو حتی دست به کیبورد کامپیوتر بزنی ….

    حالا یاد بگیر از رُزا فارغ از هر نتیجه‌ی ای شکرگزار این لحظه باشی و یادت نره این نعمت های که قبلا یکیش رو نداشتی …

    ممنونم ازت حمید عزیز

    که باز هم دست خدا شدی تا برای خودم از خودم ردپا بزارم

    در پناه الله بی نظیر و یکتا

    هر روز و هر ساعت و هر لحظه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی ❤️🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    عَسَىٰ رَبُّنَا أَنْ یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا رَاغِبُونَ(32قلم)

    امید است که فرمانروای ما بهتر از آن را به ما عوض دهد، زیرا ما به رب مان مشتاقیم.

    =====================================

    حمیدِ حنیف عزیزم،سلام

    به فاصله‌ی دوسال و یک ماه بعد …

    این فایل امروز روی صفحه ی سایت بود.

    هروقت فایلی میاد روی صفحه ی سایت و من بدونم قبلا اونجا کامنت دارم حتما وقت میزارم و میخونمش.

    ولی اصلا توی حافظه م نبود که من زیر این فایل کامنت دارم،برای همین از صبح باهاش کاری نداشتم.

    اما همین چند دقیقه پیش،یک احساسی منو کشوند که بیا این فایل رو چک کن ببین رد پا داری یا نه،ببین من می‌گفتم نه بابا امکان نداره،من می‌دونم چیزی ننوشتم.

    ولی وقتی رد پاها رو دیدم هم خودم شگفت زده شدم و هم لذت بردم ازین تکاملی که توی این ٢ سال طی کردم.

    و حمید حنیف که همیشه به من لطف داشته و بارها و بارها از سال ها قبل،برام نقطه ی آبی پربرکت برام فرستاده …

    اگر یک نگاه به کامنتات کنی،میبینی فقط برای ذکر یک آیه توی کامنتم،چقدر منو تحسین کردی و بهم انرژی مثبت دادی،درحالیکه خودت صد تا مدار بالاتر بودی و مثل استاد قرآن توی تموم طول این مسیر ،بهم یاد دادی چطور باید آیه هارو بخونم و درکشون کنم.

    اینجاست که شاعر میگه:درخت هرچه پربارتر،افتاده تر!

    راستی می‌خوام پاسخ آخرین تلگرافت رو همینجا بدم،ببین بی نظیر بود …بی نظیر …

    هنوز از فکر کردن به چیز هایی که برام نوشتی و تحلیلش با قانون و قدرت خداوند،شگفت زده میشم …

    انشالله با ایلان و بچه ها ببینمت زودتر …

    جهان به یک انسان توحیدی با این همه علم و دانش احتیاج داره!یک یا الله بگو و دست به کار شو.شما کمک شایانی میتونی به گسترش جهان خداوند بکنی.

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ(7محمد)

    ای مؤمنان! اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می کند و گام هایتان را محکم و استوار می سازد؛

    ازت ممنونم کهنه رفیق من

    در پناه نور میسپارمت…

    در بهترین زمان و مکان به دستت برسد …

    =================================

    پ.ن: الان دیدم که به کامنت اصلیم،استاد فایو استار داده…دلم پرکشید برای فایو هایی که استاد بهمون میداد…برای ذوق دیدنش،برای احساس خوبش،برای انگیزه و عشقی که ازش دریافت میکردیم…

    چقدر استاد برای توحیدی تر شدن این سایت بها پرداخت کرده،حتی فایو استارهاشم گرفته که همه فقط برای رضای خدا بنویسند!

    میگم نظرت چیه ازین تضاد،خواسته درست کنیم؟! :)

    بگیم خدایا حالا که لایک های استاد رو از ما گرفتی،ما خودشو میخوایم :) خودِ خودش! :)

    خودت یک جوری این ارتباط رو برقرار کن.

    مرسی و‌ماچ به کله ت خدا!

    دیگه همین…

    تلگراف،فرتیش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای: