سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 151 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

205 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    سلام صبح قشنگتون بخیر استاد

    صبح قشنگ شما هم بخیر مریم جانم

    روز خوبی رو برای همه شما آرزومندم خواهر وبردارهای عزیزم

    وابسته نبودن ،محدود نکردن خودم ،آزادی ،لذت بردن از زندگی،راحت وآسون کردن کارهها،ارزش گذاشتن به اولویتها ی خودمون ،آزاد زندگی کردن

    من تقریبا هر روز وهرشب روزمو با شما شروع میکنم وبه اتمام میرسونم سپاسگزارم استاد ازتون به خاطر وجودتون به خاطر اینکه هستین ومن تو ی این همزمانی با شما قرار گرفتم سپاسگزارم

    وقتی به کل زندگیم نگاه میکنم میبینم که بیشتر وقتها انسان آزادی بودم وخودمو به هیچ چیزی تو زندگی وابسته نکردم تا زمانی که فرزندم دنیا اومده که البته اونم الان 12 سالشه ودر حال مستقل شدن وفکر میکنم زمانش رسیده باشه که من این مرحله ووابستگی شدیدم به دخترمو کنار بگذارم وکمی رهایش کنم وخودم رو آزادتر واجازه بدم خدا خودش بقیه مسیرش همراهش باشه ویکم به خودم بیشتر برسم.

    عاشقتونم استاد تو مسئله آسون کردن کارها همیشه درجه یک هستین منم این کارو خیلی حرفهای انجام میدم ومعمولا سعی میکنم همیشه کارهها رو آسون کنموکلی لذت میبرم از این کار

    عاشقتونم در پناه الله یکتا سالم وسلامت وشاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    جواد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2795 روز

    سلام به همه دوستان عزیز

    چه جالبه که امروز ما هدایت شدیم به این موضوع که همون نگهداری از حیوان خانگی پت هستش از هر مدل چون صبح همین صحبت بین من و پسرم بود که جایی برای نگهداری پت توی خونه براش درست کنم

    من همین طور که استاد گفتن با احترام به عقیده اونایی که مثل من فکر نمیکنن میگم جای حیوون توی طبیعته نه خونه من

    و عملا اگه حیوونی رو ببرن به زور توی خونه انسانی که ازش پر زورتره ولی بهش غذا میده و برای خوشگذرانی و خودخواهی خودش اسیرش کنه که براش بخونه یا مثلا بگه توپ رو بیار بیاره و در همین حد نه صحبتی نه حرفی حدیثی

    این کجا و اینکه شما خدا مثلا بهت یه بچه بده روز بروز تکاملشو ببینی یروز دندون در بیاره یه روز راه بره یروز صحبت کنه بزرگش کنی و…کجا

    به هر حال سفر یعنی جدا شدن از همه متعلقات مکانت و رفتن به زندگی در لحظه و هر چی اینوسط جلوشو بگیره اشتباهه

    سفر بخیر مسافر من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1640 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روزهفتادوهشتم روزشمار،توانایی تشخیص اصل از فرع..

    میخوام در مورد دقیقه 4 این فایل صحبت کنم

    (((( نکته مهم واساسی اینه که وقتی موفقییت کسی رو می بینیم، به جای قضاوت کردن وتوجه کردن به نکات منفی ونادیده وکوچک دیدن ویا باور نکردن اون موفقییت وگره زدن اون موفقییت به عوامل بیرونی وناممکن دونستن اینکه نمیشه اون موفقییت رو کسب کنم،بیایم اگاهانه تایید وتحسین کنیم موفقییت اون فرد رو،و به زیبایی ها توجه کنیم وبارها بارها به خودمون بگیم که میشود،وباور کنیم که امکان پذیره،وقتی ذهنمون باور کرد که میشود، انوقت کار ساده هست، چون ذهن باورش میکنه وبعد هدایت الهی رو بخوایم، ونکته مهم اینه چه زمانی بهم گفته میشه؟

    زمانی که باور کنم…)))))

    فرق منه امروز، با منه گذشته اینه که وقتی موفقییت کسی رو می بینم با تمام وجودم تحسینش میکنم مخصوصا اگر موفقییت طولانی وماندگار و رو به پیشرفتی طرف مقابل داشته باشه، چون میدونم که اون شخص، طبق قوانین عمل کرده، چون میدونم اون موفقییت شیرین ودلچسبی که بدست اورده وداره ازش لذت میبره و خیرش رو میبینه تنها وتنها از ایمانش بدست اومده ، چون میدونم که اون شخص نسبت به قوانین اگاه بوده هوشیار بوده هدایت ها والهامات رو دیده بهشون عمل کرده و نتیجش انقدر براش عالی شده، کنترل ذهن داشته، توی تضادها وناخواسته ها کم نیاوده وایمانش رو حفظ کرده، سعی کرده توی مسیر درست وفرکانس درست بمونه خب نتیجش رو هم گرفته و دیده دیگه…

    برعکس گذشته که تا موفقیت کسی رو میدیدم یا غبطه وافسوس و حسرت میخوردم، یا حسادت میکردم، یا قضاوت نابه جا…..

    حالا چرا تحسین میکنم؟ چرا تایید میکنم؟ چر الگو میگیرم؟؟

    چون خودم از وقتی قوانین رو فهمیدم،از وقتی تونستم طبق قوانین تا حدی عمل کنم، دیدم که چطور مدارم تغییر کرده، که چطور تونستم اهدافم رو اجرایی کنم به لطف الله ، چطور یه ایمان کوچولو برام نتیجه دلخواه اورده و باعث شده امیدم وانگیزه ام بیشتر بشه و مسیر خواسته هامو دنبال کنم، واز مسیر ایمان وصداقت ودرستی بتونم نتایج بزرگ وبیشتری بگیرم گه مثل گذشته نیاز به تقلا وسختی وزجر نداشته بلکه با کمترین تلاش بدست اومده برام….

    کلا از وقتی فهمیدم نشونه ی موفقییت وسعادت وخوشبختی فقط پول داشتن، همسر داشتن، فرزند داشتن، کسب وکارداشتن، ویا ظاهرزیبا داشتن و….نیست…

    بلکه نشانه ی سعادت وخوشبختی شاد بودن در اکثر اوقات شبانه روز،آرامش داشتن، ثروت و مال و اموال وروزی حلال داشتن، نام نیک وعزت داشتن ، با ایمان بودن ویکتاپرست بودن و داشتن سلامتی وروابط عالی از هر جهت هست، دیدم نسبت به خیلی چیزها تغییر کرده و این تغییرات باعث شده آدم بهتری باشم و به شکل بهتری زندگیم واتفاقات زندگیم رو شکل بدم…

    کسیکه موفققیت دائمی وطولانی توهر جنبه از زندگیش داره و همواره در مسیر صداقت ودرستی و ایمان وعمل صالح هست کجا؟؟؟؟

    و موفقییت وثروت و روابط موقتی و زودگذر و تند و آتشینی که مثل خاکستری در باد از بین میره سریع و از مسیر نادرست بوده کجا…؟..

    اصلا اینکه من سرمو اززندگی بقیه کشیدم بیرون و حواسمو دادم به خودمو ساختن زندگیم، اینکه تمرکزم رو سعی میکنم روی بهبود شخصییت وشرایط خودم بذارم وقتی میدونم قوانین چطور داره عمل میکنه،باعث شده به جای اینه توی کار وبار دیگران تجسس کنمودنبال این باشم کی چطور رفته و به کجا رسیده وهی فقط نگاه و نگاه،و نگاه…

    به جاش عمل کنم به اونچه که یاد گرفتم و اموختم، خودش یه راهکار وابزار کار بردی هست، که تو کمترین زمان برام نتایجی رقم بزنه و خودم یه الگو باشم، حداقل برای نزدیکان و اطرافیانم….

    یا بزرگترین دست اوردم این میتونه باشه که حداقل برای خودم ارزش خلق کنم و حال دلم باخودم خوب باشه و رضایت درونی و رضای خداوند رو داشته باشم توی زندگیم…

    5 تا انگشت که مثل هم نیستند وقرار نیست که تو دنیا همه شکل هم باشند وهمه جا پای هم بذارند مثلا همه بشن ایلان ماسک ویا همه بشن انتونی رابینز، یا همه بشن سیدحسین عباسمنش…

    بلکه هدف اصلیمون باید این باشه که طبق قوانین عمل کنیم و در هر جایگاهی هستیم بهترین خودمون رو عرضه کنیم به جهان…

    اصلا قشنگی دنیا به همینه که هرکسی پاداش تلاشهای خودش رو میگیره ودر مسیری که خودش میره پیشرفت یا پس رفت میکنه مطابق با نیازها وخواسته ها و البته عملکردش….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 712 روز

    سلام و درود ،،

    بسیار کلیپ زیبا و دیدنی بود سپاسگزارم از استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،

    درباره ی کامنت سودای عزیز چقدر خوب آدم بتونه ببینه بچه ها چقدر جذاب که آدم آرامش داشته باشه تو این همه هیاهوی فلان و فلان که از بقیه میشنوی آرام و ریلکس بتونی بشینی و این کلیپ های آمریکای دوست داشتنی رو ببینی و لذت ببری از اراده و آگاهی استاد عزیزمون که با این عضلات و هیکل فوق‌العاده نیو فیسشون هزار ماشاالله هر بار دمت گرم و خدارو صد هزار مرتبه شکر زیر لب میگیم و این همه انرژی و وایب عالیییییی که دریافت میکنم من خودم به شخصه از استاد عزیزم ،،

    درباره ی خوندن کامنت ها باید بگم منم چند وقتیه تا بیدار میشم اول میام تو سایت مقدس و شبا هم اکثراً توی سایتم حتی دیشب ی کامنت هیولا از یکی از بچه ها خوندم که شاید ساعتها ذهنم درگیرش بود ،، و چقدر حرفش قشنگ بود دوستمون که میگفت قشنگ حرف زدن و همه بلدن قشنگ عمل کردن و نتیجه گرفتن هنره ،، خدارو شکر خدارو شکر که میایم تو این فضای روحانی و عرفانی تو این خونه عشاق هر روز و کلی حال دلمون خوب تر و عالییییییی تر میشه چون حال دلمون خوب هست خداروشکر همین الانم که خداوند عاشقانه مارو هدایت میکنه به نور به ایمان قلبی به ثروت به آرامش انشاالله ،،

    شادو آرام و ثروتمند و سلامت هستیم خدارو صد هزار مرتبه شکر ،، :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1231 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان عالی و خوب خودم

    این فایل خیلی فوق العاده بود

    خواندن کامنت های دوستان برای من این حکم را دارد که می توان از زیبایی ها لذت برد و با طرز فکر دوستان خوب آشنا شد

    دیدگاه عالی که دوستان دارند برای ذهن من یک تجربه و یک الگوی عالی است

    یکی از نکات عالی که در این فایل یاد گرفتم این بود که

    همیشه سپاسگذار خدای مهربان خودم باشم

    همیشه قدردان داشته های خودم باشد

    همیشه به روند بهبود خودم پایدار باشم

    از قضاوت کردن دیگران پرهیز کنم

    به زیبایی های توجه کنم

    از موفقیت دیگران لذت ببرم و آنها را تحسین کنم

    نکته مهم دیگر این بود که باور کنم که می توانم

    می توانم

    می توانم

    می توانم

    این توانستن و این باور کردن که می توانم خود یک عامل و یک انگیزه بسیار مهم در روند موفقیت است

    زندگی و آزادی خودم را بخاطر داشتن چیز دیگری محدود نکنم

    نعمت های خداوند باید در خدمت من باشند نه اینکه من در خدمت دیگران و چیزهای دیگر باشم

    این نکته ها و این درس ها را باید همیشه و هر روز در زندگی خودم بکار ببندم و آنوقت آرامش است که براحتی در زندگی من وارد می شود

    خداوند را شاکرم که من را به این راه عالی هدایت کرد

    بارهای بار شده که من بخاطر یک چیز خیلی از چیزهای دیگر را بر روی خودم محروم کردم چرا که می خواستم به آن موضوع برسم

    این سبب می شد که من از دیگر نعمت های زندگی خودم نتوانم لذت ببرم

    هدف و انتخاب آن بسیار مهم است

    هر چه هدف من باشد جهان زیبا هم من را به همان سمت هدایت می کند

    این نکته خیلی عالی بود با این وجود دیگر می توانم رها باشم و خودم را دستهای هدایتگر جهان هستی بسپارم و من را هدایت کند به سمت زیبایی ها

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فاطمه رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    به نام خدایی که ما را به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند

    تحسین میکنم شمارو استاد عزیزم که همیشه به دنبال یافتن زیباترین نکات هستید

    تحسین میکنم سوداجان عزیز رو که کامنتشون رو برای بررسی انتخاب کردید

    چقدر دعاهای زیبایی نوشته بودند و چقدر دیدگاهاشون رو دوست داشتم

    لذت بردم از باشگاه مجهزی که میرید و اینهمه فرصت عالی بوسیله قانون سلامتی براتون ایجاد شده

    چه زمانی هدایت به من میگوید که چکار کنم؟زمانی که باور میکنم میشود(قدم اول تمام افراد موفق این بوده که باور کردند که هدفشان امکان پذیر است.)

    استادجان من بارها و بارها شده افراد مختلفی رو دیدم که به یک کاری خیلی علاقه دارن بعد میگم خب چرا علاقتو دنبال نمیکنی اکثرا جوابشون یا درمورد مواردی هست که میترسن و یا باور ندارن که هدفشون امکان پذیر باشه

    برعکس از زمانی که روی اعتماد بنفس خودم کار کردم و افراد با اعتماد بنفس بالاتری درمسیرم قرار میگیرن میبینم که زمانی که اعتمادبنفس افراد کافی باشه و بهشون انگیزه بده چطور از سخت ترین شرایط علاقشون رو دنبال میکنند

    یکی از دوستان عزیزم رو میشناسم که ایشون فقط یک برادر دارن و مادرشون هم فوت شده و علاقشون مثل خودم نقاشی و کارهای هنری بود باوجود تضادی که داشتن و باید به کارهای خانه رسیدگی میکردن با حقوق بسیار کم در یک اموزشگاه مشغول به کار شدن تا کار رو یاد بگیرن و چقدر من دیدگاهشون رو تحسین کردم که زمانی که کار رو یاد گرفته بودند گفتن من دوست ندارم راکد بمونم و دوست دارم حرکت داشته باشم و بتونم تجربه های جدید داشته باشم و بعداز یادگرفتن کار از اموزشگاه رفتن و کارگاه خودشون رو راه اندازی کردن و چقدر سفارش به واسطه هنرشون بهشون داده میشد

    و مثال دوم در مورد استادم هست که باوجود اینکه اصلا در فضای مجازی حضور ندارن اما بخاطر باورهای مناسبشون دقیقا به گفته خودشون از جاهایی که فکرشو نمیکردن بهشون سفارش به تعداد بالا میدادن

    *باور پذیر بودن هدفی که انتخاب کردیم از دیدن الگوهای مختلف یا هدایتی که در قلب هرفرد وجود دارد ایجاد میشود

    استادعزیزم چقدر بااین حرفتون موافقم بارها و بارها برام پیش اومده اصلا ناخودآگاه یک هدایتی رو خداوند درقلبم قرار داده که فقط بهم گفته این کار رو انجام بده، نتیجه اش برات خیره و واقعا هم نتیجه خیر داشته اما زمان هایی بوده که گوش نکردم و ضربه و نتیجه نادرستش رو هم دیدم

    *زمانی که باور داشته باشیم به مسیر درست هدایت میشویم

    چقدر تحسینتون میکنم استاد عزیز که به خواسته هاتون نمیچسبید و ساده از همه چیز میگزرید

    دوست دارید آزادی زمانی و مکانی رو تجربه کنید و درعین حال که رها هستید، آزادی خودتون رو محدود نمیکنید

    تحسینتون میکنم که درعین احترام گزاشتن به نظر بقیه نظر خودتون رو اعلام میکنید

    *فرصت کوتاهی خداوند به ما عطا کرده برای اینکه هریک از ما تجربه کنیم خودمان را

    وبازنجیرکردن خودمان به عوامل مختلف و بی ارزش ذهنی، نباید دنیا رو برای خودمان محدود نکنیم

    *همه چیز را به دست خداوند بسپاریم

    *حتی بدترین سناریوی ممکن درمورد علایق خودرا بپذیریم تا خود را وابسته به عوامل بیرونی نکنیم

    چقدر این دیدگاهتون رو دوست دارم استاد و از زمانی که شم این موضوع رو بیان کردید من هم سعی کردم خواسته هام رو واضح مشخص کنم اما بهشون نچسبم و سعی کنم رها باشم، لذت ببرم و بقیه مسیر رو به خداوند بسپارم

    *بخاطر باورهای محدود کننده از طرف جامعه چطور باعث شده خودمان را نپذیریم و محدود کنیم(لذت نبریم)

    باور محدود کننده جامعه ای که من توش زندگی میکردم این بود که از هنر نمیشه ثروت ساخت و نمیتونم هیچ درامدی داشته باشم اما من این باور رو با پیدا کردن الگوهای مناسب و سرچ کردن درمورد اونها تغییر دادم که خداروشکر به یک استاد فوق العاده هدایت شدم و کلی نکات جدید ازشون یاد گرفتم

    دراینجا دوست دارم نمونه ای از الگوی محبوبم رو که درمورد ایشون سرچ کردم بیان کنم:

    «مادربزرگ موسی» نقاشی خودآموخته‌ای بود که به دلیل صحنه‌های فریبنده نقاشی‌هایش از زندگی نوستالوژیک روستایی در 70 سالگی مشهور شد و آثار 2 دلاری اش به ارزش 200 هزار دلار افزایش یافت.

    آنا مری رابرتسون نقاش خودآموخته آمریکایی که با نام مادربزرگ موسی (Grandma Moses) شناخته می شود سال های زیادی از عمر خود را در روستا به کشاورزی گذراند و ردپای زیست روستایی‌اش پیرنگ و ستون همه آثارش است.

    کارهای مادربزرگ موسی تا سن 70 سالگی بر هنر سوزن‌دوزی‌ محدود بود که برای دوستان و خانواده‌اش انجام می‌داد و زمانی که به بیماری التهاب مفصل (آرتریت) مبتلا شد،‌ دیگر نگه‌داشتن سوزن برایش دردناک و دشوار بود. اطرافیانش پیشنهاد کردند به جای سوزن‌دوزی وقتش را بیشتر با نقاشی بگذراند.

    موسی اولین اثر خود را در سال 1918 در خانه خود خلق کرد. در سال 1927 با درگذشت همسرش برای رهایی از اندوه بیشتر بر روی نقاشی متمرکز شد.

    در نهایت سال 1938 که آثارش را در یک فروشگاه محلی برای فروش گذاشته بود توسط لوئیس کالدور یک مجموعه دار آثار او را کشف کرد و همه آنها بین 3 تا 5 دلار را خرید و در سال بعد سال بعد نقاشی هایش در موزه هنرهای مدرن شهر نیویورک در نمایشگاهی از هنرمندان ناشناخته به نمایش گذاشته شد.

    چندین نقاشی‌های از روزهای برفی روستا به موزه هنرمدرن نیویورک راه پیداکرد که با مشتری‌های 60هزار دلاری روبرو شد. در سال 2006 یکی از نقاشی های وی به قیمت 200هزار دلار فروخته‌شد.

    آثار او روایتگر کشاورزی، آیین های سنتی و بازی های کودکان در فضاهای روستایی است.نقاشی های موسی که به عنوان یک هنرمند بدوی آمریکایی شناخته شده بود در اواسط دهه 1940 بر روی کارت های تبریک تکثیر شد تا وی برای مخاطبان گسترده تری معرفی شود.

    وی در گفتگو با نیویورک تایمز گفت: «مناظر نقاشی هایم به من الهام می شوند. من همه چیز را فراموش می کنم جز همه آن چیزهایی که در گذشته من بوده است رنگ آمیزی هایم به نحوی است تا مردم بدانند که ما قبلاً چگونه زندگی می کردیم.»

    وی به خاطر دستاوردهای هنری خود در سال 1949 برنده جایزه ملی مطبوعات زنان شد و برای دریافت این جایزه با رئیس جمهور وقت آمریکا هری ترومن دیدار کرد.

    در تاریخ 7 سپتامبر 1960 برای جشن صدمین سالگرد تولد این هنرمند، فرماندار وقت نیویورک این روز را “روز مادر بزرگ موسی” اعلام کرد.

    سال بعد درحالی این روز را برگزار کرد که 6 روز بعد در 13 دسامبر 1961 این هنرمند خودآموز به دلیل کهولت سن در بیمارستانی در نیویورک درگذشت.

    موسی در طول کار خود حدود 1500 اثر هنری خلق کرد. نقاشی های او هنوز هم امروزه محبوب هستند و نگاهی گذرا به گذشته آمریکا نشان می دهند.

    موسی را به عنوان “چهره محبوب زندگی آمریکایی ها”میشناسند که مستقیم و زنده بودن نقاشی هایش باعث به وجود آمدن طراوت ابتدایی به درک ما از صحنه آمریکا شد.

    تحسینتون میکنم استاد عزیزم که هدف خودرا مشخص میکنید و بقیه کارها رو به دست خداوند میسپارید

    چقدر توصیف های زیبا و پرجزئیات سوداجان را درمورد سفر زیبای شما دوست داشتم

    چقدر منظره پشت سر شماو لباستون زیباست استادعزیزم و چقدر درعین اینکه نکات مثبت رو بیان میکنید کنارش از زیبایی هاهم لذت میبرید

    تحسین میکنم میکروفون های بسیار باکیفیتی که استفاده میکنید

    عزیزه دل گفتن های شمادو عزیز رو چقدر تحسین میکنم خدایا شکرت

    چقدر شما همه چیز رو برای خودتون ساده میکنید و راضی هستید و از هرشرایطی که دارید احساس بسیار خوبی دارید

    چقدر عاشق صدای زیبا و پرانرژی مریم جان هستم که عاشقانه همراه فیلم گرفتن از شما به نکات زیبا توجه میکنند

    عاشقتونم

    لذت میبرم از اینهمه زیبایی که درفایلهای شما وجود داره و مافقط به بخشی از اونها میتونیم اشاره کنیم

    درپناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1625 روز

    به نام الله، خدایی که هدایت کننده و مهربان و بخشنده اس

    سلام به همه عزیزانم

    سلام به دوستان متعهد و پر تلاش و با ایمانم

    سلام به استاد عزیز و خوش تیپ و خوش اندامم

    سلام به متوکلین و بندگان خوب خدا

    💖رها و ازاد بودن، تجربه کردن خود،همه چیز در خدمت من بودن 💖نکات مهم باارزش و قابل تاملی ست

    وقتی به خودم فکر میکنم میبینم کارم من رو در خدمت خودش گرفته چیزی که روزی آرزویش رو داشتم و الان دارمش اما به جای در خدمتم بودن در خدمتش هستم

    من از بازی با فرزند کوچکم و خنده های شیرین کودکانه اش چقددددددر لذت میبرم ،وقت بازی کردن باهاش اون خنده های از ته دلش دلم رو جلا میده به نظرم👈 این یعنی زندگی👉

    وقت گذاشتن برای عزیزان و لذت بردن از دوست داشتنی های زندگیم یعنی زندگی

    رها بودن ،ازادی زمانی چقدر عالی و شیرین و دلپذیر و خوشمزه اس

    خدای مهربانم شکر بابت نعمتهای فراوانی که به من عطا کردی بینهایت سپاسگزار نعماتت هستم

    استاد ممنون بابت تلنگرهایی که به من میزنید و از خدا قدرت و اراده و کمک میخوام تا عملی کنم هر انچه که باید

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    داش علی گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    سلام سلام

    چقدر این جملات تکان دهنده بود

    ما اومدیم توی این دنیا تا لذت ببریم!

    ما اومدیم توی این دنیا تا خودمونو تجربه کنیم!

    ما یک فرصت کوتاه داریم که تجربه کنیم!

    ما بخاطر لذت بردن به دنیا آمدیم!

    ما موجودات اجتماعی هستیم!!!

    استاد واقعا؟

    انگار اولین باره که این جملات رو میشنوم!

    انقدر که فاصله دارم ازشون و انقدر که عجیب بود

    عهههه واااقعا 🥺😯

    اگه اینجوری که اصلا من زندگی نمیکنم

    استاد شما همیشه منو با خودم روبرو میکنید

    قول میدم به خودم که بشینم فکر کنم و درستش کنم که چرا توی جوانی انقدر تنها هستم ولی وجودم بشدت دوست داره توی اجتماع باشه

    قول میدم به خودم که بشینم فکر کنم و ببینم چرا حاظر نیستم به گذشته برگردم و همیشه از گذشته چیزای بدجور باقی مونده.

    قول میدم به خودم که خودمو ببخشم و از همین امروز به ریشه کار هام فکر کنم.

    استاد دورت بگردم الهی

    همیشه جواب سوالات من از توی فایل های شما پیدا میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    زهرانجفی گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی مهربون

    استادجان بازهم به خواسته ام رسیدم وتوی این سفررویایی وجادویی شمافایلی روآپلودکردیدکه هم تصویری هم صوتی.مدام توی سایتتون دنبال فایلهایی هستم که بشه صوتی هم ذخیرشون کردومدام گوشش کرد.استادم چقدرلذت بردم ازفضای زیبایی که ایستادید،طبیعت هزاررنگ پاییزی،ابری وآفتابی شدن هواکه یکی ازلذتهای همیشگی منه نسیم ملایم وصدای پرندگان محیط تمیزومرتب سپاسگزارتک تک زیبایی های خالق عزیزم هستم وای که چقدرلذت بردم ازتکنولوژی پیشرفته میکروفون هایی که نشون دادید،چقدرمحوزیبایی صحبتهاتون شدم جملات جادویی که مثل همیشه به قلبم نفوذکردوحک شدبرای همیشه.سخنان بی نظیرتون که تابه الان هیچکس روندیده بودم انقدرزیباوبجااین مسئله روبشکافه.سخنانی که جاداره ساعتهابهش فکرکردودقیق شدکه من نوعی کجای زندگیم باچه رفتارهایی باعث ازبین بردن آزادیم شدم؟چیکارکردم که نبایدمیکردم؟پاشنه آشیل های فراوانی قطعاپیدامیشه کرددراین زمینه.استادجانم چقدرخوشحالم که مبینم شماباقانون سلامتی جادویی به اندامی رسیدیدکه شایدبشه گفت خیلی ازآقایون آرزوشونه همچین اندامی داشته باشندواقعاتحسینتون میکنم وتبریک میگم بهتون بابت عمل به این دوره ونتایجی این چنین شگفت انگیز.کلی سپاسگزارم بابت اینکه میبینم دونفرازمهم ترین وعزیزترین افرادزندگیم دارن درطول ی سفراعجاب انگیزوجذاب اینقدرلذت میبرن وعشق میکنن.اینقدرخوشحالن وازلحظه به لحظه زندگیشون به نحواحسن استفاده میکنند.سپاسگزارخداوندمهربانم هستم که میبینم شماومریم جان اینقدرکنارهم خوش وخوشبخت هستیدشادیدرهاوآزادیدوجوری هدایت میشیدبه سمت بهترینهاکه اشک توچشمای من حلقه میزنه.این صلح درونی شماعزیزانم منوبه وجدمیاره این بی نقاب بودن این راحت ازکنارهمه مسائل گذرکردن،این شادی درونی که ازرنگ رخسارتون پیداست.براتون بهترین هارو،آرزومیکنم بهترین لحظات بهترین لذات وبهترین زندگی.آمییییین

    درپناه خداباشید❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1204 روز

    به نام خداوندی که همه ی موجودات فرمانبر فرمان اوهستن.

    سلام به استادعزیزم ومریم عزیز.

    سفر به دورامریکاقسمت ۱۵۱.

    خداشانس بده ،خوش به حال سوداجون که استادکامنتشوانتخاب کردبرای توضیح دادن .

    دم سوداجون هم گرم ،حتمن لایق این قدردانی بودن که انتخاب شدن .

    راسش حسودیم شدبهش ،دلم خاس یه روزی هم استادیکی ازکامنتهای منوبه عنوان فایل جدید،بخونه .

    انشالله.

    صحبتهای تازه ای شد،درس جدیدی گرفتم ازصحبتهای استاد.اینکه یکبارخلق شدیم وقرارتواین یکبارخودمون به نحوی که درسته ،پیش بریم وچیزی وکسی، مانع آزادی وخوشحالی مانشه .

    ینی دربند چیزی یاکسی نباشیم.

    استاددرموردوابستگی بعضی از افراد به حیوانات خونگی صحبت کردن وگفتن وجوداونها،مانع آزادی شمامیشه .منم موافقم.البته خودم تجربه نکردم ولی خیلی دیدم ودقیقا هم همانطوری هستن که استادگفتن .

    زمانی که به یه چیزی می چسبیم ،ینی به اون چیزوابسته ایم‌.ینی دورشدن ازاون ،باعث بدی حال مامیشه.

    حالاهرچیزی میخادباشه .یاهرکسی میخادباشه .

    شایدم کنیم به چیزی وابسته نیستیم ولی اگر دقت کنیم متوجه میشیم چرااتفاقابه خیلی چیزها وابسته ایم.

    منم تازگی‌ها متوجه شدم خیلی ازعلایقم رازیرپاگذاشتم فقط به این دلیل که بچه هام تنهانمونن ،اگه تنها باشم ازپس خودشون برنمیان.وپی بردم این یه باورغلطه ،اوناچیزی نمیگن ،این منم که خودمواسیراونهاکردم .فعلاپیش نیومده جایی برم ولی این اجازه راازهمسرم گرفتم واحساسموبهش گفتم وایشون هم پذیرفتن که منم گاهی نیازدارم تنها جایی برم .

    خیلی وقتهااسیروبرده ی خونمون یاشایدم وسایلای خونه حتی باشم .یاوابسته به شهرومکانی که زندگی میکنم .

    استادخودش به حال شما،یه با انتخاب کردیدوبایه تصمیم جدی کلا،زندگیتونو،کن فیکون کردید.

    ماهاخیلی چیزایاد میگیریم ،چیزایی که بادرونمون سازگاری داره ،انگارکه گمشده هامون راکشف میکنیم ولی لامسب خیلی سخته خیلی جسارت میخادتابتونی تغییرش بدی .درواقع نگاه مردم ازهمسرت گرفته تاآدمای اطرافت ،واقعاتفهیم نمیشن .

    تنها کاری که ازپسم برمیادوانجامش میدم اینه که بیان میکنم وبقیشورهامیکنم .سعی میکنم بش فکرنکنم.تمرکزم روموضوعاتی نباشه که حالم واحساسموبدکنه .تاببینم خدابه کجاوچطورهدایتم می‌کنه.

    شایدم باصبرم احساساتم فرق کنه ،نمیدونم فقط سعی میکنم که مسیررواشتباه نرم ونجنگم به خاطرش .

    اینم می‌دونم ،قانون تکامل نیازبه صبرداره .برای منی که یکساله شروع کردم اتفاقات بزرگ ورسیدن به خواسته ها،یه کم صبوری میخاد،البته که بااحساس خوب .

    ولی خب پیش میاد که کم بیارم ،ودلم بگیره .دوباره سریع جمش میکنم ونمیزارم تواون احساس بدبمونم .

    انصافا که ازپارسال تاحالا،ازهرنظرکه بگید،اتفاقات وجریانات زندگیم فرق کرده وخیلی چیزهاعوض شده و نشونه های زیادی ازاتفاقات خوب رادارم می بینم .

    بازداشته هام حال میکنم وسعی میکنم دست ازوابستگیهایی که دارم ،بردارم .اینومیدونم که همه ی وابستگی هام ،به خاطرترسهامه .بایدشروع کنم وکم کم ویکی یکی باپیداکردنش ،خودمومحک بزنم وشجاعتم رابرای تغییراتشون ،نشون بدم .

    منم آزادی را،تنهایی رو،باخودم خلوت کردن را،نه تنهادوست دارم بلکه نیازم دارم .

    مقاومت نمیکنم ،میدونم هرآنچه حقمه ،برام اتفاق میفته واگرخودم‌ تومسیردرست باشم و فرکانسهای مثبت به جهان بدم ،حتمن دروقت وزمان ومکان معین رخ میده هرآنچه که بایدرخ بده.

    بله خداروشکربه این درک رسیدم که سماجت نکنم وبااعتمادبه خدای خودم ،رهاترزندگی کنم .تعجبی نداره که الان شرایطم این باشه ،اینجاهم کسی مقصرنیس ،تاحالاخودم همه چیو،با،ناآگاهی خلق کردم ولی الان سعی دارم که بااگاهی بتونم چیزهای دیگه ،روش وسبک دیگه ای توزندگیم بوجودبیاریم .

    استادراکه دارم احساس میکنم ،پشتم گرمه ،چون همراه استادهستم وبه خدای خودم وخودش ایمان دارم که میشود.

    کاش بتونم هیچ وقت خرابکاری یااشتباهی نکنم .

    استادجونم مرسی که بازدرس قشنگی ،دادی .

    امروزم آگاهی جدیدی بدست اووردیم .

    سپاسگزارخداوندهستم که هرروز درس تازه ای از جانب یکی از بنده های ،صالح وپاکش میده .

    استادخوبم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: