سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 148 - صفحه 2

166 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 11
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    سلام به روی ماهت دوست زیبا و خوش رو و خوش سیرتم

    سلام به دوست مو فرفری خودم که چقدر خوش ذوق و قشنگ ردپاهای منو دنبال میکرده غافل از اینکه من بدونم اما مطمئن بودم در زمان مناسب اون شخص مناسب میخونه و حتی بیشتر از خودم ا این نوشته ها رشد میگیره.( و الان خدا به من با کلام تو نشان داد)

    ممنونم از این همه لطفت واقعا سپاس گزارم.

    ممنونم از خاطره ایی که برام تعریف کردی و تحسین ات میکنم برای اون نگرشت. اون اتفاق و ماجرا چقدر قشنگ با کامنت اون روز من و حال الان من تلاقی داره.

    میدونی اشک هام داره می ریزه. امروز برای ظلمی که به خودم کردم اشک ریختم، درد کشیدم و پذیرفتم که خودم به خودم چقدر ظلم کردم. قشنگ این صحنه از جلوی چشمام رد شد. امروز یک جراحی سنگین روی دوتا دندان هام بطور همزمــان انجام دادم یعنی دندان ها نازنینم رو کشیدم البته بهتره بگم تیکه دندون های باقی مانده و پوسیده در لثه هام رو در آوردم و ریشه و اثری از اون دندون ها باقی نموند جز درد فک، گودی لثه و دردی که منو فقط به خودم فرو میبره و با اینکه دردش برام خیلی قابل تحمله اما وقتی یادم میاد مثل الان اشک هام سرازیر میشه. چقدر خودمــو نادیده گرفتــم چقــدر. دلــم میخواد فقط ببــارم تا پـاک کنم خودمو از هر اشتباهــی.

    قلبـم رو پـاک کنم چون اتفاقاات خوب وقتی اتفاق می افتد که قلبم را پاک کردم…چقدر این نعمت بارش خوبه.

    .

    .

    .

    .

    .

    ممنونم از پیشنهادت با کمال میل قبول میکنم و خودمو به جریان هدایت میسپارم. نه ترسی از آینده دارم نه غمی از گذشته چون خدای من جلوتر از من اونجاست(فردا هم هدایتی میخوام برم یکجایی…)این دندانپزشکی امروز هم کاملا هدایتی بود و بدون مقاومت و ترس. البته یکم ترس داشتم چون خیلی زودتر از اینا باید میرفتم و فقط تو دلم زیر دست دکتر میگفتم خدایا ازت میخوام کارم رو راحت انجام بدی. با اینکه انگار ریشه دندونم،عفونت داشته و بی حسی انگار اثر نداشت و تمام بیرون اومدن اون تیکه دندان های ۶ و ۷ ام رو با تمام وجودم حس کردم اما راحت انجام شد. جالبه اقای دکتره گفت هرچند وقت یکبار میاد ایران. ساکن هلند بود و من که به ایشون گفتم چه جالب ساکن هلند هستید بعد گفت شما هم راحت میتونید اقدام کنید.میبینی خدا هرلحظه نشونه میده و با ما حرف میزنه اگر ما گوش شنوا و چشمی بینا برای نشونه ها و دیدنش داشته باشیم و باورش کنیم.الانم پیام تو،پیشنهاد تو حرف ها و تک تک جملات تو رو هم میدونم اتفاقی نیست چون باور دارم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست.

    حتما با هم قله هایی رو فتح میکنیم که به یاد این روزها فقط میتونیم بگیم خدایا شکرت برای این قوانین ثابت و بدون تغییرت خدایا شکرت برای این حال خوب مون…

    .

    .

    .

    کامنت بعدی تو رو هم دیدم در ادامه همینجا میگـــم

    دوست موفرفری قشنگــم ترنم عزیزم تولــد تولــد تولــدت مبارک…. مبارک مبارک تولــدت مبارک

    منتظر خبرهای خوب و ردپاهای زیبات هستم. منتظر بهبودهای دائمی و پیشرفت هات هستم با عشق. و برات بهترین پیشرفت های درونی وبیرونی رو از الله یکتا میخوام.

    از صمیم قلبم آرزومندم کــــه امســال تولـد جسمت و اضافه شدن عدد ساکن شدنت روی سیاره آبی رنگ زمین، برآیندی از تحـول و وارد شدن به فصل جدید زندگیت باشه و بزرگ و بزرگتر از قبل این سفــر رو با لذت و عشق و آرامش بیشتر ادامه بدی.

    دوستدارت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: