گفتگو با دوستان 3 |  تسلیم بودن در برابر هدایت - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

406 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین و یگانه گفته:
    مدت عضویت: 960 روز

    سلام خدمت استاد و دوست عزیزم که کلام هدایت رو برای من باز کردید

    در واقع هدایت یعنی هرکاری که ما انجام میدهیم

    و اینکه هر موردی که من بخواهم هدایت مربوط به اون برام اتفاق می افتد و هر کاری که انجام میدهم بر پایه خواسته من شکل میگیره

    و این خواسته من با توجه کردن من به مساعل مشخص میشه

    پس با توجه به این درکم

    الان خیلی راحت تر میتونم از این نیرو بهره ببرم

    چون می‌دونم وقتی من در هر راهی قدم بزارم و اینکه چه خواسته هایش رو در درونم داشته باشم ابزار تحققش رو میبینم و بهره مند میشوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سعید راد گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    به نام رب وهاب

    من این فایلو حدودن 2 سال پیش برا اولین بار گوش کرده بودم و فقط به چشم یه فایل قشنگ گوشش‌ کردمم و خیلی از حرفاشم مثل الان نمیشنیدم چه برسه درک کنم فک کنم تقریبن درکم صفر بود از هدایت

    الان تین حرف استادو قشنگ درک کردم مه به سپیده گفت سپیده 5 سال دیگه این فایلو گوش کنه تازه میفهمه هدایت یعنی چی و میگه من اون موقع هیچی نمیدونستم

    دقیقا درسته

    من خودم فک میکردم هدایت همیشه باید خوب باشه چه مسیرش چه مقصدش

    ولی الان استاد گفت ک بعضی وقتا که تعدادشم خیلی خیلی کمه ممکنه اتقاق به ظاهر ناجالبی بیوفته ولی همون اتفاق به ظاهر ناجالب دری به سوی آگاهی برات باز میکنه

    و دقیقا وقتی هدایتو بشنویم و صدای قلبمونو زیاد صدای نجواهای ذهنیو کم کنیم خیلی برامون راحت تر میشه

    من دیشب میخاستم انلاین طلای ابشدع بخرم و قبلش لازم بود کیف پول انلاینممو شارژ کنم بعد بخرم دوبار کیف پولمو شارژ کردم ولی پیام خطا داد و شارژ نشد با این ک موجودی از حسابم برداشت شد ولی دوباره برگشت

    گفتم این هدایتی توش هست گذاشتم تا امروز که بدون ابن ک حواصم باشع بابام زنگ زد و گفت حتی از دیشبم پایین تر اومده و موقعی که رفتم بخرم باز موقع خرید عجله کردم خدا داشت میگفت نخر پایین ترم میاد من گوش نکردم

    خریدم و دیدم بله پایین ترم اومد اگه عجله نمی‌کردم با قیمت پایین تری میتونسم بخرم

    همش هدایته ولی هنوز یه اون درک واقعی ازش نرسیدم هنوز خیلی جاها صداش برام ضعیفه و به خاطر ظرف خودمه

    ولی هرچقد که انجامش بدیم و نادیدش نگیریم همیشه به نفعمونه

    به قول استاد یه وقتایی ما با هدایت لج میکنیم همون کاری که من سرطلا خریدن کردم

    دقیقا منم این فایلو اگه 5 سال دیگه یا اصن 6ماه ذیگه گوش کنم میگم بابا من هیچی از هدایت نمیدونستم الان تازه میفهمم چیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    145مین گام روزشمارزندگی الهی راتجربه میکنم.

    خدایاشکرت این تجاربم بااحساس خوب وآرام طی می‌شود.

    به نام خدا وسلام به خدا که عشق من از ازل تاابدهادردلش ماندگاری دارد.

    سلام به استادعشق،استادی که حرفش باعملش یکی است که شده این نتیجه ی رابطه ی عالی باخودش،خدا،واطرافیان وطبیعت بدون هیچ وابستگی

    سلام به کل نازپروده های خداکه درسایت بهشتی مشغول انجام دادن عمل صالح هستند.

    الهی سپاسگذارم که منوعاقبت به خیرکردی.

    الهی‌ توراسپاسگذارم که به منوخانواده ام و به نی نی نازوجیگرگوشم ثروت سلامتی ،تسلیم،تمکین ویکتاپرستی همراه باشکرگذاری را داده ای .

    دیروزیک پیام بازرگانی برای یک حاج خانم اجراکردم.

    میگفت: منم خداروشکرمیکنم که عاقبت بخیرشدم.

    چون دستم به جیب خودم میره زیرمنت بچه هام نیستم که همین قلم ازهمه بدتره که محتاج کسی باشی!!!!!

    الان یادحرف بنده خدا افتادم که عه منم ازهمه عاقبت بخیرترم که اولاًتوسفردنیابااسپانسری خداازاول تاآخربادلی آرام وشادبه ماوعده داده شده است.

    تمام امکانات دربهترین نوع به شرط ایمان وباوردسترسی داریم.

    وتوی سفربهشت کره ی خاکی یک بهشت دیگه خدابرام بناکرده به نام سایت که اقیانوس برکت وآگاهی ومکتب خانه برای من ساخته شده است.

    به سادگی بیاموزوعمل کن الهی شکرت.

    امروزبیدارشدم گفتم خدایاکجابرم پیاده روی که پیام اجراکنم؟؟؟؟!¡!!!!!

    گفت:بروحرم امام رضاعلیه السلام.

    نمازظهرخواندم شکرگذاری رونوشتم رفتم ایستگاه خط واحدبدون معطلی واحدرسید.

    سوارشدم تقریبابیشترصندلی هاسمت خانمها پُربود.

    همون جلوسمت خانمهاایستادم سلام وقبولی روزه نمازهاوتبریک ماه مبارک روگفتم .

    ودرادامه پیام روخیلی بهترازوقتهای دیگه باآرامش عمقی ولبخنداجراکردم ونشستم.

    4مین ایستگاه نگه داشت حالم خیلی ناخوب شدچون روزه هستم سریع ایستگاه 5که ایستگاه پارک ملت بودبی رمق پیاده شدم.

    و لباس گرم وچادرم تونایلون دستم بود.

    گفتم :خدایااین لوازمم اضافه س فقط کمکم کن.الخیروفی ماوقع هرچی هست به نفع منه.

    وگفتم: زیارتت قبول شده لیلاجون امام رضامیگه دریمنی پیش منی.

    رفتم سمت پارک ازکنارگذر پارک میومدم سمت وکیل آباد.

    3تادخترجوان وخوشگل رونیمکت نشسته بودن سلام واحوالپرسی کردم پیام رواجراکردم به مسیرم ادامه دادم .

    بین راه خواهرم تماس گرفت شب بعدازافطارهستین باشوهرم بیایم خونه ی شما!؟

    گفتم آره هستیم. ولی عزیزدلم وپسرم سومیم که معرفه به قهرمان .

    گفتم: قهرمان ازراه میرسه خانه ساکت تلویزیون خاموش فقط میخوابه هرساعتی برسه خانه برنامه ی پدروپسرهمینه!ساعت5صبح میرن غروب یاشب برمیگردن نیازبه استراحت دارن.حالاشماجمعه بیاین یکم بهتره.خیلی باعزت نفس بالاجواب دادم.همین صحبت روچندروزپیش باپسردومیم میکردم که کسی با ما رفت وآمدنداره اگه خاله جان هم بگه میخوایم بیایم میگم پسرم وعزیزدلم خوابن!

    گفت: خوبه ولی صله ی رحم هم لازمه .

    گفتم: خودم وخانواده ام ازهمه چی مهمتریم.

    وامروزهمچین اتفاقی افتاد.به پیاده روی ادامه دادم ساعت2/30به خانه رسیدم.خیلی روزقشنگ وپربرکتی بود.

    کارکنان شهرداری کل باغچه های حاشیه وکیل آباد روآماده ی گل کاری کرده بودن کل علفهای هرزجمع آوری شده ودرختچه هاروهرس کرده بودن که اینهاهمه برای من معلم بودمدام باید درونم را سم پاشی کنم !¡!علفهای هرز روازبین ببرم تااین احساس خوبم ماندگارباشه این فایل روقبلا هم گوش کردم من خیلی عجولم بایدبیشترروخودم کارکنم والحمدولله خیلی خیلی بهترشدم از100مَن عجولی به50مَن رسیده ام !!!!!

    خیلی ازخداوازخودم واستادم تشکرمیکنم .

    وبرای احتیاط بیشتروقدمهای تکاملی برداشتن ازشانه خاکی جاده راه میرم وهرروزم راباروزقبلم مقایسه میکنم به شکرانه ی اصل وجودم معشوق وعاشق شبانه روزی ام خدا.

    الحمدوالله روبه بهبودی هستم.همین که ازاتاق (آ. ی. سی. یو)واتاق سی. سی. یو)خدا به من شوک واردکرده ونفسم بالا اومده و بهترِ بگم احیا شدم .وخدادستورداده به بخش مراقبتهای ویژه انتقالم بدن!!که واقعابه مراقبتهای ویژه الهی نیازمندم وبه سفارش خدااستادومریم جون برای من تقویت کننده های قوی وچرک خشک کن نسخه می پیچندوبایدخودم مراقب خودم باشم ومادام العمر توهمین محلِ رفت وآمد فرشته ها باشم. الهی خیرببیندوبابت بخش پرستاری وکلیه ی عزیزانی که ازمصرف تقویت کنندهاشون برام دلنوشته می‌گذارند ونتیجه های عالی دیدن وروبه بهبودی هستندچه از نظرمالی،سلامتی،رابطه ی عالی باخدا وخودشون واطرافیانشون،وکنترل ذهن وسپاسگذاری کردنشون واقعاباتک تک کوارکهای وجودم کیف میکنم براتون دعای خیردارم وکاری دیگه برای داداشیهام وخواهرجونهام ودخترپسرهام نمیتونم انجام بدم!!!!!!!!!

    الهی‌ توراسپاسگذارم که توی مصیربازگشت به خودت روبرام سرپناه شده ای باتمام امکانات رفاهی وتفریحاتی دمت گرم باخدایی کردنت لطفارهبریت زندگی فیزیکی ومتافیزیکی خودم وخانواده ام تا خاتممان رابه عهده داشته باش .

    چون توخدایی خودت رابلدی ولی ماهیچی نمیدونیم تسلیمِ تمکینِ توئیم.

    الهی سپاسگذارم که الان عزیزدلم از محل کاربه خانه رسیدبه قول خدابیامرزمادرم ازبس که دادمادومادرزن همدیگرو دوست داشتندمیگفت:ننه بلندشویک چایی براشوهرت بیار!!!!!میگفتم ای باباخودش میریزه مادرجان!!!

    الان یک چایی لب سوز به نیابت پدرومادرشوهرم وپدروبخصوص مادرخودم میریزم نوش جانش الهی شکرت. برای همه ی اهل عالم سعادت وپیروزی ازخداطلب میکنم.یاحق.عاشقتونم استادومریم جون واهل سایت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سوسن عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 423 روز

    سلام خدمت استاد وخانم شایسته عزیزم خدایا شکرت که امروز برای دومین بار من رو به این لایو هدایت کرد چند وقتی است که جو اطرافم متشنج است واطرافیان به شیوه هایی از اطرافم دور میشوند انگار فرکانسم تغییر کرده کائنات برایم جوی ایزوله میخواهد کمی نگران بودم وامشب از خدا هدایت خواستم تا قلبم را ارام کند به قسمت نشانه های سایت رفتم وبه این لایو هدایت شدم خدا بهم از زبان استاد گفت ارام وتسلیم باش از دل این تنشها ارامش وامنیت وفراوانی که خواسته بودی برایت رقم میخورد خدایا شکرت برای وجود سایت پر از برکتمون

    خدایا به ارامش وامنیت هدایتم کن

    خدایا من تسلیم توام تو به جای همه کس برایم کافی هستی

    هدایت وحمایتت را شکر

    امنیت خاطر را به من وهمه عنایت فرما

    خدایا شکرت کمکم کن تا در تمام لحطاتم به یاد داشته باشم که تسلیم توام وهدایت تورا طالبم شکر شکرشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهدی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    سلام

    به دوستان عزیز و استاد گرامی

    یک ساعت پیش داشتم این فایل گوش میدادم و فکر میکردم این الهام مهمترین و اصلی ترین هدایت هست و باخودم میگفتم الان به درونت فکر کن و ببین مهدی چی بهت گفته میشه بهم گفته شد یاداشت کن وبنویس تا بنیاد نره که هدایت درونی میتونه راه رو بهت نشون بده و این همین چیزی بوده که خدا میخواسته این روزا بهت بگه و باید یاداشت کنی تا یاد نره واین قانون که احساس خوب =اتفاقات خوب

    بنویس تو همین فکرها بودم و داشتم فایل مجدد گوش میدادم که منی که زیاد به توافق نگاه نمیکنم تو راه به اطراف نگاه میکردم و سعی میکردم هر چیز میبینم با خودم بگم الان این چی میخواد بهم بگه

    یک دفعه نگاهم خورد به یک خودکار روی زمین اون وقت منی که چیزی از رو زمین بر نمیدارم خم شدم و ناخوداگاه برداشتم

    خواستم یک کناری بزارمش توجهم جلب شد که این خودکار قهوه ای هست و داشتم به رنگ حواسش فکر میکردم با خودم گفتم این نشونش چیه

    گفتم نوشتن یعنی بهت نشونه دادن با خودکار که برا نوشتن هست

    یعنی بنویس و فراموش نکن

    با خودم گفتم رنگ قهوه اش چرا؟

    سریع جواب آمد خدا میخواست این لحظه یادت نره و با این خودکار بنویس و بزن جلو چشمت راجع جریان هدایت بنویس و به علت رنگ خواص این خودکار همیشه یاد این روز و الهاشم میفتی و از جریان هدایت خارج نمیشه و دنبالش میکنی

    بعد با خودم گفتم بلاخره که این خودکار تموم میشه

    سریع جواب آمد بگرد حتما هست از همین خودکار بخر اینم فکر کردن داره

    بعدم گفتم قدم بعدی هم این کامنت میتونه باشه که هرگز این روز و این درخواست و این جواب و آگاهی یادم نشه

    خدایا ممنونم که هدایت میکنی و بهترین راهنمایی

    ممنون و ممنون از این آگاهی که همه چیز همه چیز در مقابلش هیچ

    خدایا شکرت

    یک نکته که الان یادم آمد و گفتم حتما باید یاداشت کنم و به این کامنت اضافه کنم

    چند روز پیش آیه در قران میخواندم که معنیش این بود که حضرت موسی با همراهش به راه افتاد برا دیدن مریدش و گرفتن درس زندگی

    یک جا اونها برا استراحت میشینن و ماهی که برای غذا داشتن فرار میکنه و میره داخل دریا

    و همراه حضرت موسی این میبینه و…

    بعد از اونجا میرن بعد یک مدت راه رفتن حضرت موسی به همراهش میگه بیار ماهی تا بخوریم همراش میگه محل قبلی که استراحت میکردیم ماهی فرار و به دریا رفت

    حضرت موسی سریع میگه این یک نشانه بوده و همون محل باید ما دنبال پیر و مرادمون بگردیم

    اینجا من با خودم گفتم چقدر جالب ببین موسی از چه نشانه ای تونست متوجه هدایت باشه نشانه ای که طبق حرف استاد شاید ظاهرا هم خوب نبود و ناهارشون از دست داده بودن

    اون موقع گفتم منم باید به نشونه ها دقت کنم و هدایت درک کنم ولی با خودم گفتم کار سختی باید باشه ولی الان با گوش کردن این فایل و این اتفاقات که برام افتاد فهمیدم

    نشونه ها همیشه هست باید ازش راحت نگذریم و با احساسمون بررسی کنیم اگه نگرانی از ما میگیره و با فکر کردن بهش به آرامش میرسیم انجامش بدیم

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    لیلی محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3621 روز

    سلام به استاد عزیز ومریم جون

    اول از هرچیز سپاسگزاری می کنم از خدای مهربان که همه مارا هدایت می کنه

    ودوم سپاسگزاری می کنم ازشما استاد عزیز

    می خواستم بگم ایجا خودش ی دانشگاه بزرگه ک میشه همه چیز یادگرفت دانشگاهی که هیچ جای این کره خاکی نیس

    استاد چ مکنی با ما تک تک کلماتی که می گی رو باید باطلا نوشت استاد من نمی تونم فقط بگم اشک منو دراوردی

    وبا ی شعر کامنتم روتموم می کنم

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرامتر از آهویی بی باک تر ازشیرم

    هرلحظه که می کوشم درکارکنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آرزو یدالله زاده گفته:
    مدت عضویت: 2346 روز

    به نام خداوندی که به عشق الهی باور هایم را به مشیت عملی میکند…

    خدارا سپاس میگویم که اکنون در این زمان به من فرصتی برای گوش کردن به این فایل و حتی نوشتن داد..خدارا سپاس میگویم برای راهی پر از نور و روشنایی و استادی چون شما..

    شیرینی هدایت همان شیرینی رفاقت با اوست..همان شیرینی پذیرا شدن همه چیز..همان رخصت جاری شدن زندگی در قلب و تن و روح.

    “ای معبود من !مبارکم باد آغاز دوستی ام باتو!می بالم به خودم می بالم با رفاقتمان!صیقلم دادی تا آیینه شوم گرچه سخت، گرچه به ظاهر ناممکن.اما اینک تویی تنها رفیقم برای تاریکی و روشنایی شب و روز، برای زندگی ام.به گمانم کار خودت را کرده ای تا جز تو رفاقتی طلب نکنم.ای خدای مهربان من اینک محتاج توام.اینک بی تابانه تورا طلب میکنم .شیرین تر از این مگر میشود که تو رفیق من باشی؟

    عهد میبندم که پیمانم سست نباشد عهد میبندم که رفاقتمان عاری از هرگونه تکبر،یاس ، دلنگرانی ، تشویش و بی قراری باشد.اما سرشار از ایمان سرشار از عشق به تو..ای بی نهایت زیبای من..

    تو را میپرستم تو سزاوار بیش از پرستیدنی..مرا به حال خودم وامگذار”

    این متن رو چند سال قبل نوشتم ولی حالا دارم کمی حس میکنم که چی نوشتم..انگار من نبودم که تک تک این کلمات رو نوشتم.

    سنایی :

    “ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد

    که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی”

    هنوز هم پیامی عمیق تر در راه است.

    نشانه های هدایت اتقد گسترده است و انقد راه برای رسیدن به معشوق زیاد است که فارغ از هرراهی که میروم باید عاشق باشم و پذیرا..

    استاد عزیزم سپاسگزارم از وجودتون

    عشق و نور به شما و همه ی همراهان سایت❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    صادق کیانی گفته:
    مدت عضویت: 2748 روز

    سلام به همه استاد عزیزم همه دوستان

    واقعا این فایل چقدر مطالب مهم داشت چقدر آگاهی داشت،من تازه قدم اول را خریدم ولی وقتی امروز این فایل را گوش کردم تنم لرزید از این همه آگاهی،ممنونم که این نمونه فایلها را ضبط کردید و در اختیارمون گذاشتید، خیلی اثر گذار بود،کلا این مدل فایلها که بدون هماهنگی قبلی ضبط میشه و صحبت‌ها واقعا بدون مقدمه و ازته ته قلب میاد واقعاً برای من بشخصه خیلی اثر گذار بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    با سلام و سپاس فراوان از خدا که منو هدایت میکنه و سپس از شما که دست خدا شدید هدایت رو بهم نشون دادید، یه مدت بود میخواستم رانندگیم رو تقویت کنم و از ماشین خانواده استفاده میکردم بعد از گوش دادن این چندتا فایل فهمیدم چیزی که هی تو دلم میگه برای خودت ماشین بخر هدایته و من اینکارو کردم و جالبه یه ماشین با مدل بالاتر از اونیکه توذهنم داشتم با پول کمتر برام پیدا شد، و دوم اینکه وقتی یه سایتی یه محصول روانشناسی رو با تخفیف گذاشته بود من هی مقاومت میکردم که نخرم چون نمیدونستم چطوریه اما وااقعا نمیتونستم بدون فکر کردن بهش وقت بگذرونم و گفتم آهان نگین! اینم همون هدایته بخرش، و خریدم و به شدت راضیم طوریکه بعد از استفاده اشکم دراومد، اینم تا یادم نرفته بگم یه مدت بود قرار بود ماشین ظرفشویی بخریم اما هرربار یه چیزی میشد کمر شوهرم درد گرفتو… آخرین بار دست خودم به شددت درد گرفت خلاصه فهمیدم میگه فعلا نخر و منم بیخیالش شدم تا خودش بهم بگه. متشکرم با یه عااالمه قلب ❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    Soroush گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    درود بر استاد عزیز و همه دوستان شاید باورتون نشه صبح داشتم به خودم میگفتم این چه سریه که هر مشکلی و سوالی برام پیش میاد تو فایل ها و صحبت های شما جوابش و پیدا میکنم بعد شروع کردم به دیدن این فایل و دیدم باز هم جواب من! واقعا شگفت زده ام سپاس خدای بزرگ رو که مسیر هدایتم رو با راهنمایی های شما قرار داد و سپاس از مهر و زحمات شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: