عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 42 (به ترتیب امتیاز)

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 1197 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته‌ی گرانقدر که وجود باارزش شما عزیزان باعث میشه من روزانه عبارت زیبای ((خدایا سپاسگزارم)) بر زبانم بیشتر و بیشتر جاری بشه.

    استاد جان بندرت پیش میاد صبح که بیدار میشم سراغ سایت بینظیرتون نرم و از فایلهای بینظیرتون اون آگاهیهای لازم رو برداشت نکنم،یعنی به جرأت میتونم بگم اولین کارم اینه که سایت رو چک کنم و اگر فایل جدیدی هست همون لحظه ببینم و به اندازه ی مداری که در حال حاضر توش هستم از آگاهیهاش بهره مند بشم.

    جالبه امروز به موضوعی برخوردم که دقیقاً مربوط میشه به فایل عواقب تصمیمات احساسی اونم در زمینه ی امور مالی.

    چند روز پیش یکی از اساتید موفقیت داخل ایران یک پیشنهاد مالی در باشگاه همراهانش اعلام کردند تحت عنوان :[[[[ سلام رفقای جانم،بالاخره به زمان رونمایی طرح سرمایه گذاری هلدینگمون رسیدیم که قراره به مردم نازنین(فقط اعضای باشگاه همراهانمون) خدمتی بی نظیر و پر سود داشته باشیم و با توجه به اینکه در طرح سرمایه گذاری ظرفیت محدود برای پذیرش داریم،توصیه میکنیم که به سرعت اقدام کنین،از الان تبریک میگم به عزیزانی که وارد طرح سرمایه گذاری هلدینگمون میشن]]]]، این سرمایه گذاری تقریبا ماهانه چهار برابر بانک سود میده ، کف سرمایه گذاری هم دویست میلیون تومان بود، پیشنهادی کاملا وسوسه انگیز که هیجان داره و آدمارو تو شرایط تصمیمات احساسی قرار میده!!!!!!!!

    وقتی این پیشنهاد رو خوندم ناخودآگاه یاد ماجرای طرح پونزی افتادم که استاد در یکی از جلسات دوره ی دوازده قدم بهش اشاره کرده بودند و توضیحات لازم رو دادند، البته تو همین فایل عواقب تصمیمات احساسی هم استاد عزیز اشاره خوبی کردند به بحث اینکه با بالارفتن دلار یا تغییر اوضاع اقتصادی، ترس بر ما حاکم شده و در حالت ترس، تصمیمات اقتصادی ای گرفته ایم که نتیجه اش چیزی جز ضرر مالی شدید نبوده است!!! با خودم گفتم من آگاهم که از هر جهت این شراکت مالی طبق آموزشهای استاد جان کاملا اشتباه و بر خلاف قوانین جهان هست پس هیچ وقت خودم رو گرفتار همچین تله ای نمیکنم ((لازمه بگم که هر لحظه خداوند مهربان رو هزاران بار شکر میکنم بابت آگاهیهایی که از طریق دستی از دستان مهربانش استاد گرانقدرم روزانه دریافت میکنم و سعی میکنم لحظات و اتفاقات زندگیمو بر اساس آموزشها و قوانینی که دارم یاد میگیرم بررسی کنم و بهترین تصمیم رو بگیرم.))

    چقدر خوبه که با آموزشهای صحیح قبل از اینکه موضوع نامناسبی رو تجربه کنیم به اساس و ریشه ی اون موضوع پی ببریم و از اتفاقات ناجالبی که قرار بود پیش بیاد جلوگیری کنیم و تصمیمات احساسی نگیریم!

    اما خب در مورد این موضوعی که گفتم این استاد موفقیت مطمئنا یکسری دانشجو دارن که با آموزشهای ایشون دارن مسیر موفقیت رو طی و تجربه میکنن و بهش اعتماد دارن بنابراین همچین پیشنهادی رو با جان و دل میپذیرن و تصمیم احساسی میگیرن و در آینده عواقب تصمیمشون رو میبینن.

    خب افراد طبق مدار و فرکانسی که دارن با افراد و اساتید مختلفی آشنا میشن و از آموزشهاش بهره مند میشن و آموزشها رو وحی منزل می‌دونن.((من یک دوره ی خیلی خیلی کوتاهی با آموزشهای این استاد کار کردم ،منتها خداوند مهربانم رو بسیار بسیار سپاسگزارم که در فاصله زمانی خیلی خیلی کوتاه منو در مدار آموزشهای استاد مهربانم استاد عباس منش قرار دادند)). اینجا سوالی برام پیش اومده ؛خب ماها هم که آموزشها رو دریافت می‌کنیم و قدم به قدم با آموزه ها داریم پیش میریم و تمامی آموزشها رو وحی منزل میدونیم، اگر فرض کنیم استاد جان همچین پیشنهادی رو بهمون بدن شخص خود من آیا مجدد با نگاه پونزی به قضیه نگاه میکنم یا نه موضوع رو جدی میگیرم و تصمیم احساسی میگیرم!!!! دوست دارم عکس العمل شما دوستان عزیز رو در مورد این پیشنهاد فرضی بدونم و آگاهیهای جدیدی رو از این طریق دریافت کنم. ((البته فارغ از اینکه می‌دونم استاد عزیز با توجه به قوانین هیچ وقت همچین پیشنهادی رو نمی‌دن!!!)).

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1229 روز

    ب نام خدای مهربان !

    سلام ب استاد جان ومریم عزیز !امیدوارم هرجاهستید همیشه سالم سلامت باشین .! .

    استاد درمورد تصمیماتی باحساسات شدید گرفتم براتون بگویم ک واقعا ضربه های عمیقی خوردم واقعا حرفای شمارو باجان دل درک میکنم هرچند قبلن اصلا ب این صحبتا فکرنمیکردم چ برسه ب اینکه باجان درک کنم … دوبار تصمیم خیلی مهم ولی بااحساسات شدید گرفتم بدجوری ضربه خوردم تصمیم ازدواج باهمسر اولم و جدایی ازهمسر دومم ! من در سن پایین ازدواج کردم اونم سر لج کردن ب پدرمادرم واراینکه ازشون فرارکنم تصمیم گرفتم هرخواستگاری اومد جواب مثبت بدم برم وهمین کارکردم بدون فکرولج کردن عصبانی بودن ازدس پدرمادرم اونموقع ما خیلی فقیربودیم من هرچیزی ک دلم میخواست پدرمادرم میگفتن نداریم بخریم بادوستام خودمو مقایسه میکردم خیلی ناراحت میشدم خیلی زجرمیکشیدم ن محبتی ن پولی هیچی تو خانوادم نبود فقط میگفتم برم جایی پول باشه من هرخوراکی هرلباسی ک دلم میخوادبخرم اونموقع من 15 سالم بود واقعا هیچی از قانون نمیدونستم فقط ب کمبود پول بدبختی فکرمیکردم خلاصه اینکه فشارهای خانواده ب خاطر نداری فقر تصمیم عجولانه احساسی من باعث شد من ازدواج کنم ب مردی و 12 سال ازخودم بزرگتربود و درتهران زندگی میکردن منم بعدازدواج رفتم تهران باهزار یک آرزو ولی نمیدونستم ب چ مشکلاتی برخواهم خورد از خانه پدرمادررفقر مثلا فرارکردم راحت بشم اوضاع بدترشد چندماه ک از زندگیم گدشت فهمیدم همسرم اعتیاد ب مواد داره وااای خدا دنیام خراب ترشد خیلی من اون روزا خودمو سرزنش میکردم ک چرا لج کردم ب خاطر فرار ازخانواده ازدواج کردم باشخصی ک معتاده خلاصه مجبور شدم توسن کم بعداز دوسال زندگی مشترک در 18 سالگی جدابشم دوباره برگشتم ب شهرخودم ایندفه با تعته های خانواده اقوام روبرو شدم احساس ترحم فامیل خانواده و محدود بودن شروع شد برای بار دوم باز بدون فکر ازدواج کردم باهزار یک آرزو ایندفه بدتر هم شد با پسر مجرد همسن خودم ازدواج کردم درحالیکه نمیدونستم چ عواقب بدتری درانتظارم من اونموقع 21ساله بودم وندونسته حامله شدم درحالیکه این همسرمم بسیارتند واهل مشروب سیکار و رابطه نامشروع بود خلاصه وارد جهنمی شده بودم ک نمیدونستم چیکارکنم ب خاطر حرف مردم سالها باهمسرم زندگی گردم نزدیک 13 سال من دیدم جایی ک نبایدباشم هستم من ازسر کمبود محبت وارد رابطه نامشروع شده بودم دیگه چیزی برام مهم نبود تااینکه باز تصمیم گرفتم جداشم خودمو نجات بدم اونموقع من نمیدونستم تازمانیکه خودمو تغییرندم زندگی همینه هرچندبار هم ازدواج کنم اوضاع بدترخواهدشد قبل جدایی ام یک تصمیم درست گرفتم اونم ادامه تحصیلم بود رفتم دانشگاه رشته تربیت بدنی ک بسیار درزندگی ام تاثیرگزاربود واقعا فهمیدم زندگی چقدر لذت بخشه ب شرط اینکه من بخوام واراده کنم هرجور دوس دارم زندگی کنم بعداز اتمام درس دانشگاه باز چیزی ذهنم مشغول کرده بود همسرم ک چیکارکنم باهاش چطوری باهاش کناربیام خلاصه تصمیم گرفتم ازش جداشم اینجا هم باز تصمیم ازسر احساسات گرفتم همه چیو ول کردم خونه زندگی فرزند جداشدم صفرمطلق شدم الان میفهمم ک چقدر اشتباه کردم من هرموقع بااحساسات تصمیم گرفتم واقعا زجر کشیدم بعضی وقتا میگم کاش اونموقع بااین قانون آشنا بودم دیگه این همه بلا سرم نمیومد بعدازگدشت زمان ب لطف خدا من بااین سایت آشنا شدم کم کم ب فکرتغییرخودم افتادم خیلی تغییربرام سخت بود ولی نصبت ب قبل خیلی بهترشدم باید بیشترتلاش کنم برای تغییربرای دوس داشتن خودم دیگران و توکل امید ب خدای مهربان ک هرلحظه کنارم بوده من درکش نکردم وااای استاد الان میفهمم لحظه ها وقتایی گ خدابهمون داده ی فرصت طلایی من چطور با ناراحتی غم گذروندم اولین تصمیم این بوده ک خودمو دوس داشته باشم شادباشم اززندگیم لذت ببرم تاحالا واقعا ازخودم خدادوربودم خداکمک کنه من بعد باآرامش لذت زندگی کنم .. خیلی اتفاقات درزندگیم افتاده ک اینجا نمیشد درموردشون صحبت کنم فقط ی بخشی خلاصه وار گفتم اصل مطلب رسونده باشم …..

    .باتشکر فراوان از استاد ومریم جان عزیزم دوستتون دارم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1342 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت اساتید بزرگم

    استاد گفتن بنویسین از عواقب اتصمیمات احساسی مون

    واقعا تو روابط استاد

    بدترین اشتباهه من الان هدایت شدم به این فایل بینظیر

    و به خودم قول میدم تو اون لحظه ی احساسات چه منفی چه مثبت حواسم باشه خیلیییییی زیاد تصمیم نگیرم و به قول استاد زمان درست میکنه زمان حلاله مشکلاته واقعا

    چشم قول استاد تصمیم نمیگیرم تو اون مواقع

    نفس عمیق میکشم 10تا20تا نفس عمیق میکشم

    بعد حالا ببینم اون موقع چه تصمیمی تصمیم درستیه

    یکی از بهترین روش ها همینه اکسیژن مناسبی به بدنمون میرسه و بدن به ریلکس شدن میرسه و میزارم زمان بگذره بعد تصمیمی قراره بگیرم

    و روش بعدی استاد پیاده روی هست منم همینطور دقیقا فقط با پیاده روی حالم خوب میشه واقعا خیلی کمک میکنه

    روش بعدی دوش بخصوص دوش اب سرد هس

    بزاریم این عصبانیت این خشم این دلهره و اظطراب با اب سرد بشوره بریزه پایین

    ناراحتی و عصبانیت ذهنی رو میاره پایین

    در شرایط احساسی تصمیم بگیریم 100٪ تصمیم اشتباهی میگیریم پس حواسمون شدید باشه به این موضوع

    چه احساس منفی چه احساسی مثبت باشه اول باید بزاریم به ارامش برسیم و بزاریم روز بعد

    در قلیان احساسی شدید تصمیم نگیریم

    در روابط استاد واقعااااا خیلیییییی بد بود خیلییی ولی دیگه قول بخدا حواسم هست خیلییییی چون چوبشو بد خوردم اما اینم بگم زمان حلش کرد خداروشکر

    واقعا بزرگترین ضربه ها رو تو این لحظه ها به خودمون زدیم

    چقد من عاشق فایلای استادم واقعا بینظیرترینین بهترین استاد دنیا

    عاشقتونم

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 637 روز

    سلام استاد عزیزم که دستی از دستان پر مهر خداوند است تو زندگیم کلی تصمیات از روی ترس وخشم واز عصبانیت گرفتم که صدمات زیادی از لحاظ روحی به خودم ودیگران زدم چند وقتیه هم که تواین شرایط هستم از لحاظ مالی کلی ضرر کردم که همش از ترس گرونی یا ارزونی بوده الان چند وقتیه تواین شرایط هستم که خداروشکر تصمیماتی بدی نگرفتم که صدماتی داشته باشد اون هم به لطف رب وآموزهای شما وسپاس گزاری کردن از خداوند بوده وخداوند هزاران بار شکرت با هدایت امروزم به این فایل آگاه تر شدم که از روی جهل وندانی اشتباهات گذشته ام رو نکنم از خداوند در خواست میکنم خودش صاحب اختیار ذهن من باشه سم کوچک من سپاس گزاری کردن تا با آموزهای استاد هر دفع هدایت بشم به مدارهای بالاتر اون هم با هدایت رب چون که لیاقتشو در خودم میبینم واحساحس میکنم سپاس گزارم بابت شما بابت این لطفی که می کنید البته پاداش او رو هم به صورت معنودی ومادی در زندگیت از طرف خداوند دریافت می کنید من سپاس گزارم بابت هدیه های خداوند بهم میده که روی خودم کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 489 روز

    سلام به شما استاد عزیزو همسر گرامیتون

    چند ماه پیش چون تو مسیر بودم یهویی یه حسی بهم گفت که تو یه دوره ی آموزشی شرکت کنم و من فکر کردم این دقیقا همون الهامه و باید بهش عمل کنم که به درامد برسم ،برای همین ثبت نام کردم اما بعد متوجه شدم که تصمیمم احساسی بود و باید بیستر در مورد این تصمیم فکر میکردم که اگه فکر میکردم اصلا اون هزینه رو نمیکردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهدیه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1630 روز

    سلام ووقت بخیر به همه ی دوستان و استاد گرامی امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه

    من ی شخص بسیار بسیار زود جوش بودم وپاشنه آشیل منه البته از وقتی که با قانون جذب آشناشدم و بعد باشما استادعزیز و دوره دوازده قدم خیلی خیلی پیشرفت کردم خیلی زیاد اخرین باری که تصمیم احساسی بد گرفتم توی سفر بودیم و سر جای پارک دعوام شد و خیلی بد عصبانی شدم و صبحش خیلی پشیمون بودم خیلی زیاد و الیته که یادمم نمیومد اصلا اخر فایل گفتم من ک تصمیم احساسی نگرفتم ولی همسرم بهم یاداوری کرد بعد از دیدن فایل و بعد تقریبا اخرسفر خراب شد و اگر من عصبانی نمیشدم خیلی بهتر میگذشت البته ک خیلی خیلی باچندین سال قبلم فرق کردم ولی اخرین باری هم که کنترل کردم من ی طلبی دارم از یک بنده خدایی که خب اونو نمیده و با پیام داشت منو اذیت میکرد و من خیلی حالم بد شده بود اینجا بود ک میخاستم باهاش بد حرف بزنم ولی بعد بای استیکر به اون چت خاتمه دادم ولی بعدش حالم بد بود اضطراب داشتم ولی همون لحظه‌ سعی کردم اروم بشم و گفتم تهش چی میشه نمیده دیگه و بعدم خوابیدم و کلا سعی کردم فراموشش کنم و اروم شدم پیشنهاد هایی که استاد دادید عالی بود مثل نفس کشیدن ولی من همیشه خوابیدن رو انتخاب میکنم من چون به خواب خیلی علاقه دارم سعی میکنم اینجور مواقع بخوابم تا آروم بشم ولی من شخصیتی دارم که سریع تصمیم میگیرم ولی بازم میگم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم توی همه مسائل خودمو دخالت نمیدم میگم بمن ربطی نداره درصورتی ک قبلا میخاستم همه چی رو من درست کنم ولی الان خیلی اروم ترشدم و ارامشم بیشتر مخصوصا از وقتی رو زیبایی ها تمرکز میکنم همیشه شمارو تحسین میکنم استاد ک نمی‌تونید بیشتر از چند ساعت ی موضوع رو تو ذهنتون نگه دارید و معنی سردرد رو نمیفهمید امیدوارم به اون مرحله برسم ولی واقعا هفته پیش همینکارو کردم گفتم تهش نمیده دیگ ولشکن بخابم و اروم شدم

    امیدوارم ثروتمند و سعادتمند باشید دوستان عزیز و استاد و خانوم شایسته گل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد جواد الیاسی گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    بعد از مدتها یکی از خواننده های محبوب ایران اومده بود شهرمون کنسرت برگزار کنه منم خواستم برم بلیط بخرمو با دوچرخه هم بودم بلیط که خریدم میخواستم از همون راه برگردم مغازه رسیدم مغازه یهو دیدم بلیطم نیست گم شده…

    یهو دوییدم سوار دوچرخم شدم رکاب زنان رفتم سمت سینما که بلکه بتونم پیداش کنم تو راه هی غر میزدم هی گله و شکایت میکردم از دست زمونه آخرم بلیطمو پیدا نکردمو برگشتم مغازه

    دو سه روز تا اجرا باقی مونده بود کلی نگران بودم و استرس داشتم حالا چی کار کنم ؟ گذشت تا شب اجرا شد رفتم رو یکی از صندلی های ردیف خودم نشستم ولی دیدم اونجا جای من نیست ماموره منو بلند کرده بود خواست منو ببره بیرون ولی تو راه مسئول سالن وایساده بود گفت بفرستش ردیف جلو بره ردیف 5 بشینه اونجا خلاصه رفتم جلو و دیدم یه اتفاقی که حال منو خراب کرده بود از شدت عصبانیت نمیدونستم چی کار بکنم تهش منجر به این شد که 10 12 ردیف رفتم جلوتر نشستم و یه اتفاق خوبی برای من افتاد. و فهمیدم خدا اگه یه دریو میبنده درای دیگه ای رو هم باز میکنه و ای کاش همون موقع میدونستم این مورد رو و این همه شکایت و غرولند نمیکردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 682 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان

    بازم این فایل برمیکرده به کنترل ذهن کنترل ذهن همون کنترل احساس هست

    من اگه بتونم ذهنم رو کنترل کنم می تونم احساسم رو کنترل کنم می تونم زندگیمو کنترل کنم و در نتیجه می تونم خلق کنم

    می تونم زندگیمو اون سمتی که می خوام ببرم

    من وقتی حسم بده یا حسم خیلی خوبه افکارم از کنترل خارج شده ‌‌عملا منفعل میشم

    پس برای انجام دادن برنامه ها و اهدافم مهارتی که باید همیشه روش کار کنم حفظ حالم هست ‌‌کنترل افکارم

    من واقعا افرادی رو میبینم که بل داشتن پول هیچ کاری از دستشون بر نمیاد

    مولا میگه اعصابم خورد بوده نتونستم کارهامو کنم

    وقتی احساسم رو ول کنم عملا برنامه هام رو ول کردم

    حالا این احساس می تونه هر چی باشه که بر من غلبه کنه

    احساس سرزنش ، حس گناه ، عصبانیت خشم حسادت ، نکرانی و ترس

    پس پیشنیاز موفقیت و خوشبختی حال خوبه

    ‌تو حال خوب هدایت میشیم به حال خوب بیشتر و راه حل ها از راه میرسن

    تمام مشکلات گذشته ام و از دست دادن هام به خاطر این بوده تو احساس بد یا خیلی خوب بودم که بهم غرور و‌طمع دست داد

    وقتی یه فرد زیاد موفق بشه اگر نتونه خودش رو‌کنترل کنه غرور میکیره اون رو و دیگه اون کارهایی که باعث موفقیت شده رو ول میکنه

    اگه یه فردی نا امیدی بهش غلبه کنه بازم نمی تونه هدایت بشه به راه حل ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    به نام خدای مهربان و اجابت کننده درخاست ها

    سلام به استاد و مریم عزیز چه خبر خوبی فایل جدید با این قاب زیبا اندام فوق العاده تیشرت زرد زیبا خدای من پردایس چقد زیباست دریاچه مثل اینه صاف زلال درختان زیبا با برگهای زیبا تر چمن های سرسبز زیبا خونه چوبی روی اب اب به زلالی تمیزی درختان قد کشیده زیبا چقد مسیر پیاده روی زیبایی خدای من رنگ بهشت بی نظیر چقد خوشحال شدم شنیدم زندگی در بهشت ادامه خواهد داشت چه خبر عالی چقد اندامتون عالی شده تحسینتون میکنم

    و اینکه در حال حرکت هستید هر روز فایل کار جدید حرکت جدید همیشه در حال رشد و حرکت کردن این عادت بی نظیر با این حد از پیشرفت در زندگی بازم شور اشتیاق فایل جدید زیبا کردن جهان خودتون و جهان ما عشق به کار واقعی

    و سپاس از مریم عزیز برای این سبک جدید از ویدیو گرفتن بازی جذاب لیورپول تاتنهام که دیدم

    نکات مهم فایل عواقب تصمیمات احساسی در لحظه که کلوپ احساسی شده ادم بتونه خودشو کنترل کنه واقعن یه جامپ بزرگه

    =تصمیماتی که از روی احساسات میگیریم ترس هست و ضربه مالی یابهمون ضربه میزنه که در محیط کاری یا هر چیزی تصمیم اشتباه است

    =باید یاد بگیریم هیچ‌ تصمیمیو در شرایط احساسی بد نگیریم باید ازش بگذاریم و زمان همه چیز درست میکنه

    =اول باید خودمون بشناسیم که وقتی احساسی میشیم احتمال اشتباه خیلی زیاده

    =وقتی که احساسات شدید میشه تصمیم نگیریم و خودمونو اروم‌ کنیم نفس عمیق بکشیم بیست بار تا عصبانیت کمتر بشه

    =باید یاد بگیریم وقتی در احساس بد هستم شرایط احساسی هستیم اصلن تصمیم نگیریم

    =احساس بد و احساس خشم باعث اتفاغات بد میشه و در لحظه باعث اتفاغ بد میشه

    =با هر منطقی عصبانی بشیم در مسیر نادرست هستیم

    =باید بدونیم در احساس بد نمونیم چون در احساس بد بمونیم تصمیمات بد میگیریم

    ببین ذهن ثروتمند و ثروت ساز باشه به ماترادزی میگه مازراتی عاشق این ذهنتنونم اصلن ارزومو ذهنم این باشه

    چقد تعصب و احساس داشتم به طرفداری از فوتبال و چقد احساست الکی عصبی شدن خداروشکر بیشتر از 95درصد با اموزشهای شما احساسات فوتبالیم گذاشتم کنار یا احساسات مذهبی قومیتی شهر کشور نمیدونم واقعن حافظم یاری نمیده ولی میدونم الان خیلی از نشری انرژی هارو کنار گذاشتم و اتفاغات شرایط زندگیمو دادم دست احساس خوب و سعس میکنم احساس خوب بمونه و در احساس خوب تصمیم های خوب و شرایط خوب رخ میده همیشه

    عصبی شدن اگه ی نوع احساس بشه تصمیمات بشدت اشتباهی داره و دارم تلاش میکنم تا بهتر بشم که خدارو شکر عصابنیتم نسبت به قبل یک درصد شایدم کمتر اصان چرا باید الکی عصبی بشم

    روش هایی که تا الان احساسمو کنترل کردم

    پیاده روی راه خوبی بوده برام

    برای کنترل عصبانیت دیدن فایل و کامنت گذاشتن

    دوش تا حالا تجربه نکردن

    ولی متسفانه یا خوشبختانه فیلم کمدی میبینم ارومم میکنه

    کل همیشه سعیم اینه در احساس خوب بمونم

    روش های کنترل احساسات

    1 نفس عمیق

    2پیاده روی

    3دوش اب سرد

    4 احساس بد یعنی دستمون توی اتیش با هر دلیلی دستمون میسوزه

    5بودن با حیوانات و نعمت های و دیدن نعمت های خداوند باعث کنترل احساس بد میشه

    این روش ها عالی بود و عمل خواهم کرد

    سپاسگذاری برای این نکات ها و کلیدهای که توی این فایل گفتین

    آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    اکبر محمدیاری گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    خدا قوت خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی ممنونم بابت موضوعی که انتخاب کردید و مادامکه به فکر رشت و پیشرفت ما هستید . من در شرایط بد اساسی قرار داشتم که با تصمیمات عجولانه مشکلاتی را به بار آوردم که کار به دادسرا و چه جاهای که فرکرشو نکنید کشیده

    و به لطف پروردگار و آموزه های که از فایلهای رایگان و دوره های شما داشتم و اینکه هر لحظه روی خودم کار می کنم و خدا را شکر مادام در حال رشد و پیشرفتم خیلی عالی هستم .

    و در شرایط احساسی بد خیلی راحت تر از قبل با قدرت پرسیدن سوالاتی که اگر با این شرایط احساسی بد این کار را بکنم چه بلای سرم میاد و اگر احاسم را خوب کنم چه نتیجه مثبتی را تجربه می کنم.

    و خدا را شکر مادام دیدم نسبت به جهان اطرافم بهتر شده و می شود

    منونم از خانمشایسته نازنین که با فیلم برداریهای بی نظیری که انجام میدن مادام به رشد و پیشرفت سایت و ما کمک می کنند

    و ممنون از دوستانی که با مطالعه وگذاشتن نظرات مفید و ارزنده به رشد و پیشرفت مان کمک می کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: