در آگاهی های این فایل، استاد عباس منش از طریق توضیح آیات قرآن، این اصل مهم را به ما یادآور می شود که:
- چرا ما فقط و فقط مسئول تغییر و بهبود زندگی خودمان هستیم؛
- و چراحیاتی است که: ناتوانی خود در تغییر زندگی دیگران را بپذیریم؛
- مفهوم جهل از دیدگاه خداوند چیست و چطور باید از جاهلان نباشیم؛
منطق های این فایل به ما کمک می کند تا:
- مفهوم حقیقتی عدالت خداوند را درک کنیم و از دلسوزی بی جا، پرهیز کنیم؛
- به این حد از درک قوانین برسیم که: تمام افراد به یک اندازه به جریان دائمی هدایت دسترسی دارند و به محض اینکه فردی آماده ی تغییر شود، فارغ از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم، آن فرد هدایت می شود؛
- اما تا زمانی که فرد آماده تغییر نباشد، فارغ از اینکه ما چقدر تقلا می کنیم، آن فرد هیچ تغییری نمی کند اما به احتمال زیاد، ما از مسیر درست گمراه می شویم؛
- ناتوانی خود در تغییر زندگی دیگران را بپذیریم ؛
- انرژی و تمرکز سازنده خود را در تقلا برای تغییر زندگی دیگران، اتلاف نکنیم و با این کار، خود را از مسیر هدایت، خارج نکنیم؛
- و در یک کلام، به قول قرآن از جاهلین نباشیم تا به آرامش درونی برسیم.
تمرین:
آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید، همانطور که خداوند از ما خواسته، در این آیات تعقل کنید و در پایان، در بخش نظرات این فایل مثالهایی از زندگی خود یا دیگرانی که می شناسید را در موارد زیر بنویسید:
الف) برای رسیدن به درک جامع از آگاهی های این فایل – به گونه ای که تبدیل به شخصیت ما شود – یکی از بهترین راه ها این است که:
واکنش های خودمان را در لحظاتی بیاد بیاوریم که خانواده، دوستان و افراد نزدیک به ما با نیت خوب و از صمیم قلب برای ما وقت و انرژی گذاشتند، سعی کردند راه درست را به ما نشان دهند، سعی کردند ما را از عواقب تصمیمات نامناسبی که در آن زمان گرفته بودیم، آگاه کنند. آنها به هر شیوه ای که می توانستند، تمام تلاش خود را کردند تا مانع ما برای ادامه آن مسیر شوند به گونه ای که حتی خودشان ضربه خورند، اما از آنجا که ما آماده ی دریافت آن آگاهی ها نبودیم، به قولی یک گوش ما در و یک گوش ما دروازه بود؛
با وجود هشدارهای آنها درباره عواقب آن انتخاب ها و تصمیمات نامناسب، ما همان مسیر را رفتیم و با همان عواقب نیز روبرو شدیم. تا اینکه مدت ها و حتی سالها بعد که بارها عواقب سنگین تصمیمات و انتخاب های نادرست خود را تجربه کردیم و مهم تر از همه آماده ی تغییر شدیم، تازه به یاد حرفها و نصیحت هایی افتادیم که والدین یا اطرافیان مان از روی دلسوزی و خیرخواهی نسبت به ما داشتند. در این لحظات تازه فهمیدیم که نصیحتهای آن افراد در آن موقعیت ها، چه گنجی بود، چه ارزش بزرگی داشت، چقدر میتوانست به ما کمک کند و چقدر می توانست مسیر را برای ما آسان کند. اما حقیقت این است که در آن زمان ما آماده ی دریافت و پذیرش آن نصیحت ها نبودیم.
این تجربه شخصی به خوبی نشان می دهد: ما زمانی واقعاً تغییر میکنیم که از درون آماده تغییر باشیم. بدون این آمادگی درونی، تلاشهای دیگران -هرچقدر شدید – هرگز اثربخش نخواهد بود. همانطور که در گذشته، شخص من توصیه های مفید دیگران را ندیده و نشنیده گرفتم، الان نیز فردی که در حال تقلا برای تغییر زندگی اش هستم، جایگاه گذشته ی من را دارد. این فرد هنوز آماده دریافت نیست، نه می بیند و نه می شنود. پس هر تقلایی در این مسیر، بیهوده است.
این نوع مثالها را درباره خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
آیا زمانی بوده که افرادی در زندگی شما، اعم از اعضای خانواده، دوستان یا آشنایان، سعی داشتند با نصیحتها یا پیشنهادات مفید و سازنده به شما کمک کنند، اما شما در آن مقطع آمادگی شنیدن و عمل کردن به آنها را نداشتید. در نتیجه با وجود تقلاهای بسیار آنها برای گوش دادن به آن پیشنهاد سازنده، همچنان راه خود را رفتید و به بن بست رسیدید؟
آیا پس از گذشت مدتها که به خاطر تغییر افکار و باورهایتان آماده تغییر شدید، بالاخره درستی توصیههای آنها را بیاد آورید؟
آیا از آن توصیه ها استفاده کردید؟
در بخش نظرات این فایل بنویسید چه زمانی و به چه شکل آن نصیحتها بالاخره در زندگیتان اثر گذاشتند؟
این یادآوری از تجربه ای که خودمان مستقیماً درگیر آن بوده ایم، خیلی عمیق این اصل را به ما می فهماند که:
تا زمانی که فرد از درون آماده تغییر نباشد، فارغ از اینکه ما چقدر تقلا می کنیم، آن فرد هرگز نمی شوند و درک نمی کند اما به محض اینکه فرد آماده تغییر می شود، حتی اگر ما نباشیم و چیزی نگوییم، آن فرد خودش به مسیر تصمیمات و انتخاب های درست هدایت می شود. بنابراین زمان، انرژی و دارایی خود را در مسیر تقلا برای تغییر دیگران، اتلاف نکنیم و به قول قرآن از جاهلین نباشیم. بلکه این انرژی سازنده را صرف بهبود زندگی خود کنیم.
ب) درسهایی که از آگاهی های این دو قسمت یاد گرفتید را ذکر کنید. این درسها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شد؟
منتظر خواندن تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2305MB46 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 244MB46 دقیقه
هود:46
قَالَ یَانُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِـحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ
ـ [خدا] گفت: ای نوح، او از اهل تو نیست [=اهلیت و همدلی با تو ندارد]، او عملی ناشایسته است، پس چیزی که دانشی نسبت به آن نداری را از من درخواست مکن، من تو را پند میدهم که از جاهلان مباشی.
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
سلام به استاد توحیدی و نورانی خودم، سلام به استاد شایسته، شایسته ترین یار و همراه استاد، و سلام به دوستان و اعضای خانواده م در این مکان بهشتی… امیدوارم حال دل همگی عالی عالی توپ باشه
جالبه که کامنتای قسمت 1 رو که می خوندم می دیدم خیلیا از جمله خودم در مورد این نشتی انرژی نسبت به اعضای خانواده مون نوشتیم. یعنی در مورد اینکه تو زندگی دیگران تاثیری نداریم تا حد خیلی زیادی یاد گرفتیم که اکی هر کسی هرجایی که هست جای درستیه و اتفاقاتی که هر شخص تجربه می کنه انعکاس باورها و فرکانسش هست اما در مورد فرزند انگار یه درجه سختتر هست عمل به این قانون که اونم شاید بدلیل قوی تر بودن احساسات نسبت به فرزند هست… استاد اینکه مثال دوستتون رو زدین و سرنوشتش به بیمارستان روانی ختم شد خیلی عبرت آموزه… در مقیاس کوچکتر ولی پایه ای تر من الان مدتی هست دارم تلاش می کنم تینا مسوولیت پذیر باشه و من نخوام بجاش فکر کنم یا نگران درسش باشم یا نگران دوستاش و حرفایی که باهم دارم… خیلی از عملکردم راضی نیستم هنوز ولی خدا رو شکر که آگاهانه شروع کردم این حرکت رو. دارم تلاش می کنم اگر 9 شب شده خسته س می خواد بره بخوابه نگم اشکال نداره وسایلش رو من جمع می کنم، یا اگه می بینم فولدر درسش پیش کتاب داستاناش و وسایل نقاشیشه نرم بذارم کنار کیفش که یه وقت یادش نره… من تا همین دو سه روز پیش شب به شب لباسی که فرداش مدرسه باید بپوشه رو آماده می ذاشتم رو تختش، ولی دو روز پیش گفتم تینا من همش یادم می ره شما دیگه ده سالته بزرگی و زشته که من لباسات رو آماده کنم. می دونم که خودت دیگه دوست داری کارات رو خودت انجام بدی… از این به بعد هروقت دیدی من دارم کارات رو می کنم بهم یاداوری کن که ستاپ کنم. یا مثلا در مورد تکالیف خونه برای روز بعدش تا یکی دوماه پیش همش باید بش یاداوری می کردم، ولی از یه جا به بعد گفتم من دیگه چیزی نمی گم خودت باید حواست باشه… و البته که شده صبح پاشده و گفته فلان کارو انجام ندادم برا امروز و با عجله و استرس نشسته انجام داده.
اما با همه ی اینا انگار روتین ذهنم اون چیزی که نرماله براش اینه که من مواظب باشم همه ی اموراتش درست باشه و مشکلی نداشته باشه… یا مادر خوب اونیه که حواسش به همه چیز دخترش باشه… یعنی باید آگاهانه هی به خودم بگم تو خدا نیستی تو فقط مادرشی. راهنمایی می تونی بکنی ولی نتیجه ش رو تو نمی تونی تضمین کنی… حالا فعلا تینا فقط 10 سالشه و قطعا بزرگتر بشه مسایل مهمتری هست بخصوص تو جامعه ای مثل امریکا که من باید بتونم احساساتم رو کنترل کنم، باید بسپرم به خدا (و چون خودم تو این فرهنگ بزرگ نشدم خیلی جاها نمی دونم راهنمایی درست چیه) و یقین داشته باشم که خدای مهربون حواسش بهش هست خدای تینا همون خدای موسی ست همون خدای ابراهیمه پس من نباید نگران باشم. از خدا بخوام که خدایا من نمی دونم تو می دونی، خودت تربیتش رو دوستی هاش رو اخلاقش رو مدیریت کن، خودت دستش رو بگیر و ببرش هرجایی که باید بره، قدمها رو بش نشون بده…
قبل از اینکه کامنت رو شروع کنم به ذهنم اومد برم کلمه جاهلبن رو در قران سرچ کنم و جالب بود که دیدم کلا شش بار تو قران اومده و تقریبا در تمام موارد جهل به معنای غلبه ی احساسات هست نه نادانی!! کامنت طولانی میشه ولی اشکالی نداره آیه ها اینا هستن:
بقره:67
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَهً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ
و [به یاد آر] آنگاه که موسی [با توجه به تجربه تلخ گوسالهپرستی قومش در غیاب چند روزه او، که هنگام اقامت در مصر از فرهنگ تقدّس گاو تأثیر پذیرفته بودند] به قومش گفت: خداوند شما را فرمان میدهد که گاوی ذبح کنید![با تعجّب] گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفتهای؟ [=فکر میکنی ما آنقدر نادانیم که حیوان سودمندی را بکُشیم؟ موسی] گفت: به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم!
انعام:35
وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُم بِآیَهٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ
و اگر رویگردانی آنها [از پیامهای روشن قرآنی] بر تو دشوار میآید، [چارهای جز صبر و تحمل و مدارا و ملایمت نیست، اما اگر فکر میکنی معجزهای باید به مدد آید] اگر میتوانستی نقبی در زمین یا نردبانی به آسمان بیابی تا آیتی [=معجزهای] برای آنها بیاوری، [باز هم ایمان نمیآوردند، بدان که] اگر خدا میخواست، همه آنها را [به اجبار] هدایت میکرد، پس از جاهلان مباش!
اعراف:199
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ
ـ [با این حال، شیوه] عفو را در پیش گیر و به عُرف [=ارزشهای معروف و شناخته شده برای همگان] دعوت کن و از جاهلان، روی بگردان [=با آنان درگیر مشو].
هود:46
قَالَ یَانُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِـحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ
ـ [خدا] گفت: ای نوح، او از اهل تو نیست [=اهلیت و همدلی با تو ندارد]، او عملی ناشایسته است، پس چیزی که دانشی نسبت به آن نداری را از من درخواست مکن، من تو را پند میدهم که از جاهلان مباشی.
یوسف:33
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ
یوسف [در مقابل تهدید زلیخا] گفت: پروردگارا، زندان نزد من محبوبتر از کاری است که مرا بدان میخوانند 40 و اگر کید [=نقشه و نیرنگ] آنها را از من نگردانی، به شدت به آنان کشیده میشوم و [در اینصورت] از جاهلین خواهم گشت.
قصص:55
وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ
و [علاوه بر آن] هر گاه یاوهای بشنوند، [بزرگوارانه] از آن روی برمیتابند [=درگیر نمیشوند] و میگویند: اعمال ما برای ما و اعمال شما برای خودتان [=بندگان خدا آزاداند و حساب هر کس با اوست]، سلام بر شما [=سلامتی و خیرتان را خواهانیم] ما در پی جاهلان نیستیم [=قصد مشاجره و منازعه نداریم].
یعنی وقتی نتونیم جلوی احساساتمون رو بگیریم و تصمیم اشتباه بگیریم مثل همون پدر دوست استاد از جاهلین میشیم… یا حضرت نوح که در مورد پسرش از خدا می خواد حفظش کنه چون احساسات پدریش غلبه کرده بر عقلش… یا حضرت یوسف که می گه اگر کید این زنان رو از من دور نکنی به سمتشون کشیده می شم و از جاهلان خواهم بود یعنی مغلوب غریزه جنسی شدن نه نادانی…
جالبه خیلی جاها تو ترجمه و تفسیر بازرگان نکاتی رو می بینم که می گم عه چه جالب متفاوت از اکثر ترجمه ها نوشته… مثلا در مورد یشاء الله همیشه ذکر کرده که منظور مشیت الهی و قوانین حاکم بر جهان هست نه خواست و اراده ی خدا… در مورد جهل هم نوشته که در مقابل «حلم» هست نه «علم». بگذریم. آنچه که مهمه اینه که حواسم باشه نذارم احساسات مادرانی م باعث تصمیمات اشتباه در مورد فرزندانم بشه.
خدای مهربون و شیرین و دوست داشتنی من، من به هر خیری از تو برسه فقرم… اگر تو دستم رو نگیری اگر هدایتم نکنی از جاهلین خواهم بود پس خودت کمکم کن نباشم در این دسته، کمکم کن از سپاسگزارانت باشم… کمکم کن ایمانم به تو روز به روز محکم تر و ریشه دارتر بشه… خدایا شکرت برای این یکساعتی که اجازه دادی فکر کنم و بنویسم. شکرت برای این مکان الهی، برای نعمتی که بهم دادی و عضوی از خانواده عباسمنشی هستم، شکرت برای وجود استاد و مریم بانوی شایسته، شکرت برای وجود تک تک دوستان عزیزی که اینجا فعالیت می کنن و خوندن کامنتاشون باعث رشد من میشه…
خداجونم عاشقم کردی، عاشق ترم کن…
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
پس هیچ کس نمیداند که به پاداش نیکوکاریشان چه نعمت و لذّتهای بینهایت که روشنیبخش (دل و) دیده است در عالم غیب برایشان ذخیره شده است.
########################
سلااااام به توحیدی ترین رفیق نازنینم… بقول خودت کجاها سیر می کنی؟ رفتی تو لاک خدایی (به جای تنهایی) و داری حسااابی با خدای رحمان و رحیم عشق بازی می کنیا… حواسم هست که مدارهای الهی و توحیدی رو داری یکی پس از دیگری طی می کنی و می ری اون بالا بالا ها… یه دستی هم واسه ما تکون بده از اون بالاها :)))
دقیقا همینطوره سعیده جان… این دو فایل واقعا سنگین و پربار هستن… خداوند مهربان کمکمون کنه در مدار درک و عمل به این آگاهی ها قرار بگیریم…
وقتی این و خدا می داند چه بهاری از پس این زمستان خواهد آمد و خوندم یاد این آیه از سوره ی مورد علاقه ت افتادم که معرف حضور هستن قطعا :)) و گفتم پاسخم رو باهاش شروع کنم… نوش جانت باشه این حس و حال توحیدی… منتظر خبرهای خوبت هستیم رفیق…
خیلی دوست دارم و به خدای مهربون می سپارمت…
سلام دوست عزیز. امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه… تحسینت می کنم برای کنترل ذهنی که در مورد پسرت انجام می دی و درک می کنم این نگرانی رو… ولی ما همه دانشجوی استاد شدیم تا همین باورهای غلط یا رفتارهایی که نیازی نیست رو حذف کنیم مثل نگرانی برای فرزندانمان… منم می دونم که گفتنش راحته و عمل کردن خیلی سختتر از حرفیه که می زنیم و دقیقا برای همین داریم رو خودمون و شخصیتمون و باورهامون کار می کنیم… اینکه یاد بگیریم واقعا به خدا ایمان و باور داشته باشیم… اینا رو دارم به خودم می گما… باید هزار بار به خودم بگم که خداوند رحمان رحیم دونه دونه ی ما رو از هیچ آفریده، از تپش قلبمون که اینهمه سال خطا تو کارش نیست بگیر تااااا کل کهکشان و دنیای فراتر از اون رو داره مدیریت می کنه… حالا تو دنیای به این عظمت که به این دقت داره اداره میشه، من نمی تونم از خدا بخوام کمکم کنه هم من و هم فرزندم رو هدایت کنه چون من بهش سپردم؟ مگه نگفته ادعونی استجب لکم؟ مشکل من اینه که وقتی درخواست می کنم به اندازه ی قوانین ایمان قلبی ندارم که درخواستم همون لحظه اجابت میشه… دیگه بقیه ش میشه حاشیه… من واقعا در مقامی نیستم که بخوام کسی رو راهنمایی کنم… خدا رو شکر این سایت دنیایی از فایلها و محصولاتیه که تمام هدفش همینه که ما رو درکمون رو مدارمون رو رشد بده… تنها چیزی که به ذهنم می رسه اینه که من باید تلاش کنم تو دام شیطان نیفتم و سراغ سؤالایی که کمک کننده نیستن نرم… من در هله ی اول باید از افکار و اخبار منفی دوری کنم، اگرم به گوشم خورد بدونم که هرآنچه نگرانی و ترس بیاره از شیطانه… پس تو دامش نیفتم. من چه می دونم هیستوری اون فرد تو خبر و قبل و بعدش چیه… پس اصلا توجه نمی کنم… امیدوارم همگی تو این مسیر ثابت قدم باشیم و خداوند وهاب هادی رحمان رحیم کمکمون کنه، دستمون رو بگیره و تو این جاده سوت زنان بریم و لذت ببریم.
در پناه خداوند مهربان شاد و سلامت باشی…
سلام به آقا مجید عزیز. امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه. بسیار ممنونم از پاسخی که برام نوشتین و نکات خوبی رو یاداوری کردین. ممنونم ازتون، اون نکته ی 40 روز تکرار خیلی خوب بود. چون دقیقا برای دخترم مفید خواهد بود، مثلا اگه قراری می ذاریم برای مرتب کردن اتاق یا هر چیز دیگه، حواسم باشه تا 40 روز ادامه ش بدم. امیدوارم نور هدایت خداوند مهربون هر روز در زندگیتون بیشتر از روز قبل باشه. در پناه خدا شاد و سلامت باشین :)
سلام لیلا جانم، چطوری رفیق؟ خیلی دوست داشتم زودتر از اینها پاسخ بنویسم برات و هم تشکر کنم و هم باهات گپ بیشتری بزنم، ولی روزهای شلوغی رو داشتم این چند روز… حتی چندبار اومدم مثلا دم خواب گوشی رو گرفتم به این قصد که پاسخ بدم اما یه چیزی تو قلبم می گفت تو از رو عذاب وجدان می خوای الان بنویسی… پاسخ پر مهرت رو فایل قبل به سعیده جان رو هم دیدم و ذهنم بیشتر نجوا داشت که دیدی جوابش رو ندادی؟ دیدی منتظر گذاشتیش… خیلی کارت زشت بود… و از اون طرف قلبم می گفت آروم باش تو تصمیم داری براش بنویسی این مهمه، اگر الان و از سر عجله و اینکه چند روزه بنده خدا نوشته من هنوز جواب ندادم، بنویسی یه چیز سرهمی و الکی میشه… اما اگر در زمان مناسب بنویسی در فرکانس خوب براش بنویسی اونم انرژی بهتری دریافت می کنه… این سد که دیشب هم به ندای قلبم گوش دادم و گوشی رو گذاشتم منار و خوابیدم… و الان که نزدیک ظهره و لیلین خانوم من در خواب نازه با آرامش اومدم و پاسخت رو دوباره خوندم. این از این… در مورد دختر شش ساله ت و مسولیت کاراش، مسلما خودت بهترین راه رو انتخاب خواهی کرد با هدایت خداوند… همونطور که گفتم منم چند وقتی هست که دغدغه هست و از طرفی پاشنه ی آشیلم. باز چیزی که از فاطمه جانم یاد گرفتم اون اوایل این بود که انقدر رو نکات منفی تینا دختر ده ساله م تمرکز نکنم و برعکس بیام هر روز تو شکرگزاریم نکات مثبتش رو بنویسم… بجای اینکه هی تو ذهنم مرور کنم که باز وسایل نقاشیش رو جمع نکرد رفت بخوابه، باز کلاسور درسش فلان جاس، باز یادش رفت ظرف اسنکش رو بیاره… (که خب همشون واقعیته و هست، ولی من آگاهانه تمرکزم رو بردارم از روش) بشینم هر شب بنویسم که خدایا شکرت دخترم سالمه،
شکرت که دختر شاد و خندونیه،
شکرت که انقدر موسیقی رو دوست داره،
شکرت که آهنگی که می شنوه می ره رو کیبورد با دو سه بار زدن همینجوری گوشی پیدا می کنه نتا رو می زنه،
شکرت که دل مهربونی داره
شکرت که راستگوه
شکرت که نقاشی خیلی خوب می کشه و علاقه داره
شکرت که حیوونا رو دوست داره و کلی راجع بهشون می دونه
شکرت که درساش خوبه و معلما ازش راضی ن
و … این لیست تا هرچقدر بخوای می تونه طولانی بشه.
اینجوری بود که کم کم چیزای خوبش رفتارای خوبش بیشتر شد برام… معلمش کلی ازش تعریف کرد وقتی رفتم پیشش. البته من هنوز کار زیادی دارم… همش بخاطر اینه که می خوایم بچه مون پرفکت باشه بی عیب باشه… بابا مگه ما خودمون پرفکتیم؟ اصلا مگه می تونیم پرفکت باشیم؟؟ خلاصه که اگه پامون رو از کفش خدا بکشیم بیرون و بقول سعیده جانم مدیریت رفتار و اخلاق بچه مون رو هم به خدا بسپریم، خدا همیشه شاهکار می کنه…
امیدوارم خداوند مهربان کمکمون کنه و هدایتمون کنه به بهترین و آسان ترین روش…
در پناهش شاد و سلامت و ثروتمند باشی :)
سلام دوست عزیزم. امیدوارم حالت عالی باشه. من خیلی دنبال اپ های مختلف نگشتم ولی اپی که استفاده می کنم پرتوی از قرآن هست! نمی دونم شاید موارد بهتری هم باشه… امیدوارم نور هدایت خدای مهربون دلتون رو و دلمون رو روشن کنه در این مسیر :)