باوری که تغییرش، درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-11-08 08:17:172024-06-08 21:14:20باوری که تغییرش، درهایی از نعمت را به زندگی ام گشودشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
قیل از این که نظر دوستان رو بخونم نظر خودم رو بنویسم..
اینم باید جزو عاداتم قرار بدم برای پیمودن سفز نامه که حتما نظرات دوستان خصوصا تاپ ترین ها رو بخونم..
یکی از رفتارهایی که من در بین جامعه میبینم اینه که افراد به جای ارتقا خودشون و بهبود توانایی هاشون و بالا بردن سطح دانش تخصصی و مهارت هاشون سراغ چیز های حاشیه ای میزن !!!
یعنی افراد به خاطر باور عوامل بیرونی ههمه چیز رو تغییر میدن الی ذهنشون..
یعنی افراد برای بالا بردن درامدشون یا بهبود زندکیشون دست به تغییر بیرونی میزنن… یعنی هی ازین مدرک به اون مدرک میپرن… از این شغل به اون شغل میپرن…ازین شهر به اون شهر میپرن..قیافشون رو عوض میکنن… جنسیتشون زو عوض میکنن..اسمشون رو عوض میکنن… شناسنامشون رو عوض میکنن..ووووو دنبال پارتی بازی و این داستانان… وام قرض و قسط و نزول میکنن.. بحث میکنن.. دعوا میکنن… فحش میدن.. اعتصاب میکنن.. درگیری های عاطفی دارن.. به مملکت فحش میدن.. وووو همه کارای بیرونی رو انجام میدن ولی به دنبال بهبود و ارتقا توانایی ها و مهارت هاشون نیستن…
چرا؟؟؟
چون بدنه ی جامعه وقتی یک فردی رو میبینه که موفق شده باورش اینه که اون فرد به خاطر عوامل بیرونی موفق شده …
بهش میگی چرا طرف موفق شده … حالا موفقیت میتونه ثروت و پول باشه…
چی شد طرف ثروتمند شد؟؟؟
یعنی برید این سوال رو از بدنه ی جامعه بپرسید؟؟؟
چی شد طرف ثروتمند شد؟؟
در اکثر مواقع این جواب رو میسنوی که …
خب چون رانت داشت..
چون دزدی کرد…
چون پارتی داشت..
چون ارث داشت..
چون فلان جا متولد شد
چون جنسیتش اقا یا خانم بود
چون شانس داشت..
چون خدا لایق دیده بود..
چون با خدا بود..
چون صبح تا شب نماز و روزه میگرفت و میخوند..
چون مدرک فلان داره..
چون تحصیلات داره..
چون سنش اینقدر بود..
چون امریکایی الاصله
چون توی خونواده ی ثروتمند بود…
وووووووو هر عامل دیکه ای الی باورها !!!!
یعنی ذهن فقیر چون دلیل موفقیت افراد رو به خاطر عوامل بیزونی میدونه …
خب نتیجه ی این باور اینه که !!!
طرف با خودش میگه عهههههه طرف ثروتمند شده به خاطر شغلشه احتمالا پس برم شغلم رو عوض کنم… بعد میبینی بالای ۳۰ ساله دازه از این شاخه به اون شاخه میپره و میلیاردی وام بالا اوزده !!
مثل یکی از فامیلای ما!!!
یه بار مرغداره..
یه بار باغداره..
یه بار زنبوزداره…
وووو
الانم رفته تو فاز راننده کامیون شدن…
۳۰ سالم هست دازه به مملکت فحش میده !!!
این باور باعث میشه افراد به جای اینکه برن سراغ موضوع مورد علاقشون و توش خبره بسن و حرفه ای بشن … تبدیل بشن به همه کاره هیچ کاره !!!
یک ذریایی با عمق ۱ سانتی متر !!!
در صورتی که باید چاهی باشی با عمق ۱۰۰ متر !!!
توی هر حوزه ای تهش رو دربیاری ثروتمند میشی !!!
یعنی متخصص شدن در حوزه ی علایق!!!
یعنی دلیل رفتازهای ادم ها باورهاشونه..
اون کسی که صبح تا شب دازه مدزک عوض میکنه..
اون کسی که مدام ازین شهر به اون شهر میره …
اون کسی که مدام ارایش میکنه و عمل جراحی میکنه ووووو
دلیل این رفتارها به خاطر اینه که مثلا طرف چون یه خانم خیلی خوشگلیه به این دلیل ثروتمنده !!
بعد میره کلی خرج خودش میکنه تا قیافش مثل جنیفر لوپز شه !!!
بهش میگی چرا جنیفر ثروتمنده ؟؟
میگه خب چون خوشگله و اندام مناسبی داره !!!
بعد دیگه با خودش نمیگه پس چرا اوپرا وینفری با اون دماغ گندش و پوست سیاهش و ظاهر نه چندان خوبش ثروتمنده ؟؟؟
نکنه دلیل ثروتشون چیز دیگه ایه !!
چرا دارم اینقدز خرج دماغم و پوستم ووو میکنم ؟؟؟
یا مثلا بهش میگی چرا فلانی ثروتمنده؟؟
میگه باورت نمیشه این توی بالا شهر تهرانه اخه !!! اونجا کلی دخترای خوشگل هستن … مثلا مغازه پوشاک داره… اونجا دخترای خوشگل زیادن میان ازت خرید میکنن .. اونجا مردم سطح درامدشون بالاتره میان ازت خرید میکنن… دخترای جذاب داره 💃💃 !! جاذب جذب کننده !!! بعد میره بالاشهر تهران دهنش سرویس میشه هیچکی هم ازش خرید نمیکنه یا میره اونجا فروشندگی میکنه دهنش سرویس میشه !!!
بعد دیگه به خودش نمیگه پس چرا توی همون بالاشهر مغازه بغلیم فروش نداره !! خب اینم که پوشاکه !!! موضوع پوشاک نیس!! موضوع جاذب جذب کنندس!!! چون توی ذهنش اینه اونجا جاذب جذب کننده زیاد داره !!!
وووووو یعنی اگر یک فردی رو دیدی مدام دز حال تغییر یک چیزیه بدون اون به خاطر باور عوامل بیرونی اینکارو میکنه و در اغلب اوقات هم داره به مملکت فحش میده …
موضوع بعدی:
اگز با خودت به صلح رسیذی …
اکر تونستی از زندگیت لذت ببری..
اگر تونستی نگاهت زو نسبت به مسایل زندکست تغییر بدی..
اکر تونستی راحت گیر تر باشی..
اگر تونستی در کشور خودت ..شهر خودت .. وووو به موفقیت برسی از این الگو استفاده کن و دز شهر و کشور دیگه هم موفق شو…
اگر نمیتونی در شهر و کشور خودت به موفقیت برسی و فکر میکنی بری جای دگ موفق میشی سخت در اشتباهی …
در مسیر علایقت حرکت کن و هر جایی که هستی موفق شو !!! و این باور رو داشته باش که هر کسی جای درستیه !!! دلسوزی نکن…
مورد بعدی:
قطعا همه ی ادم ها پول زو میخوان.. اگر کسی هم میگه نهههه من پول رو نمیخوام خب حرف چرت میزنه.. ندارتش هنوز.. مثل معتاذی که لای جوب افتاده مواد بهش نرسیده داره درد میکشه بعد بیاد بگه نههه من مواد نمیخوام خب زر میزنه !!!
همه پول رو میخوان… ولی به خاطر باورهاشون به ثروت نمیرسن.. یک فرد ثروتمندی رو هم که میبینن که درامد میلیاردی داره بهش انگ میزنن.. چون هر چی حساب کتاب میکنن براشون قابل لمس نیس چطوری اخه ؟؟؟ بعد ارتباطش میدن به پارتی و رانت و چرت و پرت !!! و روی ذهنشون کار نمیکنن !!!
مورد بعدی:
تحسین افراد موفق..
ادمای موفق رو تحسین کنیم.. افرین ماشالا… اکز اون تونسته پس منم میتونم… بهش تهمت نزن.. بهش انگ نزن.. خودت رو بیچاره میکنی.. بحث نکن.. حرص نزن.. جوش نزن… اون تلاش کرده زحمت کشیده .. تمزین کزده.. مطالعه کزده.. اون موقعی که تو در پی خوشگذرونی و علافی بودی اون داشت تلاش میکرذ الانم میوه هاش رو گرفته داره حال میکنه تو هم به جای اینکه قضاوت کنی و انگ بزنی و حسودی کنی بگو ماشالا منم میام الگوهای با سن بالاتر رو پیدا میکنم منم حرکت مسکنم منم تا اونجایی که بتونم تلاش میکنم اگر کم کاری کردی دوباره تلاش میکنم و بعد منم موفق میشم و الگویی میشم بزای دیگران !!!حالا یا اونا تغییر میکنن یا تغییر نمیکنن و همچنان فحش میدن و احتمالا به تو هم انگ و تهمت میزنن.. اگر تونستی به جایی برسی فارغ از اینکه الان چه شرایطی داری!!! من هی باید تاکید کنم روی کلمه ی فارغ از !!! اگر تونستی فارغ از اینکه الان چه شرایطی داری موفق شی و دیگران بهت انگ و تهمت زدن بدون مسیرت درسته و تو ادم موفقی شدی !!! پس اون وقت دگ دلسوزی نکن !! نخواه منجی دیگران بشی.. منجی خودت باش… فکری به حال خودت بکن..
یک فرد موفق دلیلی ندازه بذل و بخشش کنه .. و تو نمیتونی بگی اون ثروتمند شده باید به فقرا کمک کنه … نه داداش… دوست داشت کمک میکنه .. دوست نداشت کمک نمیکنه … اول باید خودش پر بشه از پول.. اول باید خودش خلا هاش پر بشه… تا خودش پر از کمبوده و عقدس .. کدوم بذل و بخشش اخه !!!
اصلا چه کسی میتونه ببخشه از ثروتش؟؟
وقتی میتونه ببخشه که رها شده باشه ازش.. به بی نیازی رسیده باشه.. فکرش از پول ازاد شده باشه.. بعد عشق میکنه میره به افریقا کمک میکنه !!!
تو نمیخواد ادعای تغییر بشریت سر بدی… تو نمیخواد بری جاااار بزنی مننن میخوام ثروتمند شم فقر رو ریشه کن کنم !!!
نه داداش من… توهم نزن !!!
هر کسی این حرف رو میزنه هنوز هیچ غلطی تو زندکیش نکرده !!!
بگو من میخوام به استقلال مالی و بی نیازی مالی برسم تا از زندگیم لذت ببرم … تا عشق و حال کنم.. تا عقده و کمبود هام رو برطرف کنم.. بعد که پر شدم از پول و ثزوت و عشق و حال .. اون وقت میام در دزجه ی اول به خویشاوندان نزدیکم کمک میکنم و به اونام حال میدمم.!!!
کی میتونی عشق بپراکنی؟؟ موقعی که از عشق سرریز شدت ببخشی.. یعنی پر باشی از عشق ..
وقتی خودت گیر عشق و محبتی چیو میخوای ببخشی!!
کی میتونی پول رو ببخشی؟؟
موقعی که از ثزوت سرازیر شدت ببخشی .. وقتی خودت گیری و خلا داری .. و عقده داری چیو میخوای ببخشی!!! تو مغزت کردن ورثه !!! نه داداش خودم محتاجم کدوم ورثه !!! خودم گیر پولم کدوم دیگران !!!
به همین خاطر تا پز نشدی بذل و بخشش بیخود نکن و پول قرض نده به کسی !!!
مثل گذشته من :
تا دو قزون پول دستم میاد سریع میدادمش به بقیه .. اونم در حالی خودم گیر کفش و لباس خوب بودم !!! چون تو ذهنم اولویت با دیگزان یود نه خودم !!!
نه داداش من !!!
بازی جهان فرق داره !!!
قانون جهان اینه اول خودت !!!
اول خودت پر شو.. عشق و حالت رو بکن.. اون وقت که پر شدی و خلا نداشتی اگر حال کردی کمک کن اونم نه به هرکسی… به خونوادت !!!
توهم اینم نداشته الان هیچی نداری بیای فقر رو ریشه کن کنی !!!
نه این اختلاف طبقاتی همیشه هست و بیشتر و بیشتزم میشه !!!
پس تلاش کن الگو شو..
بشو مایکل فلپس..
بشو کریس رونالو..
بشو دی کاپریو..
بشو ننه مکرمه ..
بشو انوشه انصاری..
ووووو
نپذیر حرفایی که دیگران بهت میزنن که نمیتونی و اینا..
باور کن که میتونی..
به نام خداوند بخشنده مهربان
استاد عزیزم امروز سفر 25منه که داره روز به روز آگاهی هامو میبره بالا
استاد و خانم شایسته نمیدونم چجوری از شما دوتا عزیز دوست داشتنی قدردانی کنم خانم شایسته عزیزم میخوام از خدای بزرگ برات سعادت و خوشبختی طلب کنم بخاطر روح بزرگ و عالی که داری و این سفر نامه رو تنظیم کردید و عاشقونه در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم ازت
خیلی روال زندگی من رو درست کرده خیلی نکته ها که بعضاً یادم رفته رو یادآوری میکنه اصلا انگار میدونه من چی لازم دارم بهم میگه من یکم تنبل بودم ولی با این سفر نامه هم تنبلیم داره برطرف میشه هم دارم خیلی بهتر رو نقاط قوت و ضعفم کار میکنم
و در موردی این فایل باید بگم من خودمو ازاون دست آدم های میبینم که هم خدارو میخواستم هم خرما اول بگم من زندگیم گره خورده با حرفهای استاد در دوره دوازده قدم و هر حرفی رو استاد میزنه من هیچ مقاومتی ندارم روش و این نداشتن مقاومت رو مدیون دوازده قدم هستم نمیدونم بقیه بچه ها هم مثل من اینو حس میکنن یا نه
من اصل رو اونجا یاد گرفتم حالا با بقیه فایل ها دارم پرقدرتش میکنم این حسو دارم با اینکه من هنوز دوره دوازده قدم رو تموم نکردم هر چند وقت یک بار میرم از اول دوره میکنم خیلی بهم کمک میکنه بهتر مطالب و دورهای رو که میگیرم درک کنم من همیشه به خودم میگم من نیومدم اطلاعاتمو ببرم بالا اومدم بشنوم بفهممش باورش کنم ایده راه حل اومد عمل کنم باید تمام ترسام دغدغه هام نگرانی ها ناپدید بشه وقتی این حرفا رو میشنوم و باورش دارم اگه اینجوری نشه من که همون آدم قبلم (استاد میگه به خودت و دورو برت نگاه کن ببین وضعیتت چحوریه تغییر ی ایجاد شده یا نه اگه فرق نکرده تو اصلا رو خودت کار نکردی)این حرف خیلی برای من صدق میکرد و باعث شد من از اول دوره رو شروع کنم که کار کنم رو خودم و حالا میفهمم کار کردن رو خودم یعنی چی دارم حس میکنم تغییراتو .
منتظر نتایج عالی من باشید استاد ….
در پناه حق…
سفرنامه روز بیست و پنجم:
سلام استاد عزیز و خانوم شایسته و همه دوستان عزیز
من همیشه فکر میکردم که من دیگه از همه لحاظ عالیم و هیچ مشکلی ندارم و همه باورهام درسته تا اینکه با آموزه های شما آشنا شدم و فهمیدم که چقد جای کار برای بهتر شدن دارم چه باورهایی دارم که قبلا فکر میکردم درسته و تازه بهشون افتخارم میکردم و با صحبتهای شما متوجه شدم که نه تنها درست نیستن بلکه دلیل همه اتفاقات زندگیم همین باورهاست که من همیشه این اتفاقات به شانس و سرنوشت نسبت میدادم
ولی از وقتی فهمیدم که خودمو خالق شرایط زندگیم هستم با باورها و فرکانسهایی که به جهان ارسال میکنم هم یه هیجانی توی وجودم هست هم یه ترسی که نکنه اشتباه کنم و به مسیر نادرست برم که البته باید بتونم این ترسمو مدیریت کنم و فقط باورهای هماهنگ با خواسته هام بسازم
قبلا وقتی شما میگفتین که باورهای مناسب بسازین من میگفتم این کار که خیلی راحته
ولی الان متوجه شدم نه بابا خیلی جای کار داره و کار یه شب دو شب نیست چون این باورها که یه شبه وجود نیومده که.
تکاملشونو طی کردن و الان انقد محکم چسبیدن به ذهنم و جا باز کردن که باید با بیل و کلنگ دست به کار شم برای نابودیشون و این همون جهاد اکبریه که خدا تو قرآن میگه نه اینکه بریم با شرایط و اتفاقها و آدمها بجنگیم و چقد خدا دوستمون داره و چقد عادله که این قوانین بی نقص و ثابتو وضع کرده برای جهانش و چقد خداروشکر میکنم که داره هدایتم میکنه به این آگاهیا و تازه داره دستمو میگیره و بهم توان میده که به این آگاهیا عمل کنم. چه بسا که منم میتونستم جز اون 99/9 درصد از آدمهایی می بودم که طرز فکرشون یه چیز دیگه ست. خدایا هر چی شکرتو به جا بیارم کمه واقعا
دو تا از باورهای نامناسب و به شدت قوی تو ذهنم که شما تو این فایل بهش اشاره کردین: احساس دلسوزی برای بقیه به خاطر بدبختیهاشون و ناسازگار بودن ثروت با مسیر الهی
مخصوصا اولی که یه ترمز برای من بود که بخوام پیشرفت کنم.همیشه با خودم میگفتم من برای چی باید پیشرفت کنم و ثروتمند شم وقتی یه سریا تو بدبختی غرقن.این خودخواهیه مطلقه.
ولی الان دیگه دارم بهش میخندم فقط
واقعا چطوری ذهن ما تونسته این باورهارو بپذیره حتی نسبت به تغییرشون مقاومتم داشته باشه
چون این چرخه ادامه داره همیشه آدم با فرکانس پایبنتر از تو وجود داره و تو با پایین آوردن فرکانست نمیتونی بهشون کمک کنی ولی وقتی خودت غنی و لبریز از عشق و سلامتی ثروت باشی هم میتونی الگوی خوبی براشون باشی هم اونا از سرریز تو هم میتونن استفاده کنن
و باور ناسازگاری ثروت با مسیر الهی.اینکه کسی که ثروتمنده انقد حالش با خودش و دنیا خوبه و با جهان در صلحه و به پیشرفت خودش و جهان کمک میکنه تا به بی نیازی برسه و بعد از این بی نیازی میتونه از ثروت بگذره
خدایا عاشقتم که استاد عباس منشو سر راهم قرار دادی که قوانین این جهانتو خیلی زیبا و دقیق داره بهم نشون میده
واقعا ازتون ممنونم استاد عزیزم و عاشقتونم
به نام خدا
روزشمار تحول زندگی من
روز بیست و پنجم
اولین قدم برای رسیدن به یک خواسته این است که باور کنیم می شود به آن خواسته رسید ، پس باید باور مان را تغییر دهیم. در حین تغییر باور، ذهن همیشه مقاومت میکند و کار سخت می شود. راه های زیادی برای تغییر باور وجود دارد ولی آن طور که من تا به این لحظه حس کرده ام، بهترین روش تغییر باور ها اثبات کردن آن باور برای خودمان است، ما باید مردم ثروتمند را زیر نظر بگیریم و ببینیم که چطور به آن ثروت رسیده اند، وقتی دیدم که می شود با این شرایط، در این کشور و…) افرادی بدون دزدی و تلاش فیزیکی زیاد به ثروت رسیده اند آن موقع است که دیگر ذهن ما مقاومت نمیکند و باور می کند که می شود.
با تغییر باور مان، زندگی مان هم به همان نسبت عوض می شود و خوشبختانه سرعت تغییر باور هایمان هم رفته رفته بیشتر می شود. خداوند را شاکرم که با تغییراتی که در زندگی ام رخ می دهد، متوجه می شوم باور هایم در حال تغییر است، و این یعنی در مسیر درستی قرار دارم. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
خوشبختی، هیچ ربطی به مکان و زمان ندارد، درک این جمله برای خودم هم خیلی سخت هست، همین الان ذهنم مقاومت می کند ولی وقتی می گوییم خوشبختی به زمان و مکان ربط دارد یعنی به طور غیر مستقیم به خداوند شرک می ورزیم، چون او ما را در این مکان و زمان قرار داده است، به طور غیر مسقیم به عدالت خداوند ایراد می گیریم و همین عامل کافی است تا زندگی مان روز به روز بدتر شود. خداوند را شاکرم که این باور را در خودم تشخیص می دهم و تلاش می کنم که آن را تغییر دهم، با تغییر این باور، خوشبختی زیادی وارد زندگی ام می شود. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
همیشه وقتی به روابطم نگاه می کنم، قشنگ حس میکنم که همیشه مشکل از من بوده است :)، همان طور که استاد فرموده اند، به جای اینکه تلاش کنیم طرف مقابل را تغییر دهیم باید روی خودمان تمرکز کنیم، چون جهان با توجه به خود ما زندگی ما را می سازد، سر این قضیه جهان من را خیلی تنبیه کرده است :)خداوند را شاکرم که این گونه حرکت های خودم را تشخیص می دهم و روی خوم کار می کنم تا روابطم روز به روز بهتر شود. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
من یکی دو هفته است که نحج البلاغه را دارم مطالعه میکنم، حضرت علی همیشه در حرف های خود تاکید کرده است که به دنیا و سیم و زر دل نبندید ولی هرگز نگفته است که ثروت چیز بدی است، ما با رسیدن به ثروت میتوانیم به انسانیتمان و دستورات دینمان عمل کنیم، با رسیدن به ثروت می توانیم خمس دهیم، با رسیدن به ثروت می توانیم به یتیمان کمک کنیم، با رسیدن به ثروت می توانیم به کسانی که آن ها را دوست داریم کمک کنیم، با رسیدن به ثروت می توانیم مدرسه بسازیم و با رسیدن به ثروت می توانیم دنیا را جای بهتری برای زندگی خودمان و دیگران کنیم. خداوند را سپاس گزارم که استاد عباس منش را در سر راه ما قرار داده است تا این گونه باور ها را با کمک او تشخیص و تغییر دهیم. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
خداوند را شاکرم که امروز هم این فایل را گوش دادم و نظر نوشتم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
بنام خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
می خوام یکی از تغییراتم تو سبک کاریم رو بگم که این دوسال برام اتفاق افتاد با گوش دادن به فایل های شما
هر چند اصلا متوجه نبودم که این تغییر بزرگیه تا وقتی که اطرافیانم رو دیدم که اونا رو خودشون کار نکرده بودن و مثل گذشته من مونده بودن
اونجا بود که متوجه تغییراتم شدم و اساس تغییر هم عمل به این آموزه ها و گوش دادن و باور کردن بود
من قبل اینکه با شما آشنا بشم واسه ذهنم همچین الگویی ساخته بودم که یه سرمایه ای داشته باشم برم باهاش مغازه بزنم و جنس بریزم و همیشه هم جنس های عالی که هر جایی نیست داشته باشم ، و خودم ایده بدم و یکی دیگه فقط اجرا کنه واسم
این طرز فکرم دوتا مشکل خیلی بزرگ داشت که اون موقع اصلا نمیدونستم
1- فکر میکردم حتما باید اول کار با سرمایه بالا و با قدرت بالا تو چشم باشم شروع کنم که توش کلی شرک و عدم توانایی و عدم درک قانون تکامل و … بود
2- حتما باید شریک می داشتم چون باور نداشتم خودم توانایی اجرا کردن و ادامه دادن داشته باشم
و مهمتر اینکه شغلی رو انتخاب کرده بودم که سخت بود و کسی روش دست نزاشته بود این یعنی باور کمبود و عدم لیاقت
و تایم کاری بالا از صبح تا شب
ولی امروز داشتم فکر میکردم من تو شغل مورد علاقه ام با صفر تومن سرمایه شروع کردم
نه تنها خودم براش مکانی تهیه نکردم
و هیچ هزینه ای نکردم ( ازونجایی که شغل و کار قبلیم با اون روش باعث شد همه سرمایه و تلاش هام بره )
و ساعت کاریم هم خیلی محدوده و دست خودم هست
همه شرایط از بیرون واسم فراهم شده
لب تاپ برای کارم
یه دفتر خالی که صاحبش هم خودش اصلا نمیاد تو دفتر
چون شغلم املاکه حتی هزینه پکیج آگهی تو دیوار هم یکی دیگه داره میده
و البته سود کار هم پخش میشه
ولی خوبیش اینه که من به اصل کسب و کار پی بردم
اینکه از هر جایی که هستی بااااید بتونی از همونجا حتی تو زیر زمین کارتو شروع کنی
و بدون پول از صفر
اگه این دوتا رو تونستی رعایت کنی و بیای بالا اونوقت دیگه تا هر جا که بخوای میرسی
من متوجه شدم دلیل این شریک گرفتن و یا سرمایه گذاشتن الکی یا تبلیغات اینه که ما حال نداریم ضعف های درونی خودمون رو حل کنیم به جاش میایم براش دارو تهیه میکنیم یا از طریق مسکن موقتا بهش چسب زخم میزنیم
از وقتی که باورهامو تو این دوتا پاشنه اشیلم برطرف کردم تونستم به شغل مورد علاقه ام بدون سرمایه و بدون قرارداد وارد شم
چرا ؟ چون چسبیدم به اصل قضیه نه عوامل خارجی
البته که هنوز ابتدای مسیرم
و کامنت بچه ها رو که می خوندم ، دیدم که سه تا باور پایه تو ثروتمند شدن رو دارن میگن که من اصلا به یکیشون توجه نمی کردم در حالی که تو وجودم بود
1- باور کمبود باید جایگزین شه با باور فراوانی
2- باور عدم لیاقت با باور لیاقت
3- باور معنوی نبودن ثروت با باور معنوی بودن ثروت
بهترین راهش هم دیدن و تحسین کردن الگوهای جدیده
چون ذهن ما از بچگی با الگوهای قدیمی بمباران تغذیه و برنامه نویسی شده
پس من باید ورودی هامو کنترل کنم و معنای اصلی کنترل ورودی یعنی ورودی خوب و هماهنگ با باور و خواسته جدیدم به خودم بدم نه اینکه فقط ورودی هام و ببندم ،
چرا ثروتمند نباشم ؟ خدا که پاک و منزه و بری از هر خصلت غیر الهی هست و فقر هم که نباید جایی داشته باشه تو وجود خدا پس چطور ذهن من انقد چسبیده که بدون ثروت به خدا نزدیک تر هستم ؟
چرا با ثروت از خدا دور باشم ؟ استاد قبلا هم گفتن که ثروت فقط ویژگی های اخلاقی انسان ها رو پررنگ میکنه و تغییری تو شخصیت ایجاد نمی کنه
اینجاست که ذهنم همون الگو های بدجنس ثروتمند رو بهم میگه و راه ثروت رو میبنده
من همش تا یک قدمی ثروت میرم
یا به ثروت عم می رسیدم از دست میدادم
انقد که برای دوباره رسیدن دیگه انرژی برام نمی موند
هر چقد ثروتمند تر دارا تر غنی تر به خدا نزدیک تر
اون افراد دارای اطرافم که وقتی ثروت میرسن از خدا بی خبر میشن و آدم ها رو برده و کارگر خودشون میدونن اون ها واقعا ثروتمند حقیقی نیستن
حتی من دیدم این افراد زندگی درونی بدی دارن ولی فقط ملک و مال. و منال دارن
ولی الگوی واقعی ثروت که با قوانین جهان هماهنگه هم خوب ثروت میسازه هم خوب خرج میکنه هم خوب به دارایی هاش اضافه میکنه و سرمایه هاش رو زیاد می کنه هم خوب می بخشه
هر کدوم ازین قسمت ها که توش گره بیوفته یعنی اون ثروت از حالت واقعیش دور میشه
الگوهای من هم ثروتمند های بودن که فقط دارا بودن و اهل بخشش نبودن و ادم های خودخواهی بودن
یا ثروتمندهایی بودن که فقط خوب پول در میاوردن و نمی تونستن دارا بشن و فقط خرج میکردن ولی حالشون خوب بود
و جالب اینکه من تو ذهنم فکر کردن خب فقط این دوتا الگو وجود داره و الگوی دومی رو انتخاب کردم
ولی الان می خوام الگوی جدید از ثروت واسه خودم بسازم
من باید ثروت بسازم هم خرج کنم هم ببخشم هم سرمایه گذاری کنم و اون الگوهای قبلی حقیقت واقعی جهان نبودن
از خدا می خوام خودش الگوهای مناسب ثروت رو بهم نشون بده تا من با دیدن زندگی اون ها بیشتر و بیشتر انگیزه بگیرم
البته نمونه اش استاد هست که هم خوب خرج میکنه ، هم ملک و سرمایه داره ، هم بیزینس فعال داره و هم می بخشه
اگه واقعا استاد و زندگیش رو از نزدیک نمیدیدم نمیتونستم حتی تصور کنم وجود داره چه برسه تو ذهن خودم بسازم
سلام استاد عزیزم
درخواستی که قبلا هم خودم از خداوند داشتم و هم از دیگران میشنیدم،این بوده که خدایا اول جنبه ی پولدار شدن رو به من بده،بعد پولدارم کن…
این یعنی خب من فکر میکنم و باور دارم که فردی که ثروتمند بشه،بی جنبه میشه و خدارو فراموش میکنه…
از بچگی خیلی ازاین حرفا شنیدم که میگفتن فردی که ثروتمنده،مغروره و دیگران رو تحویل نمیگیره،از بالا به ما نگاه میکنن و…
خب فردی که ثروتمنده،بخاطر باورهاش به اون ثروت رسیده و یکی از اون باورها اینکه،هرکسی توانایی ساختن زندگی خودش رو و خلق شرایط دلخواهش رو داره و حتی اگر از بدترین نقطه شروع کنه میتونه به بهترین نقطه برسه…
بااین باور دیگه اون فرد دلش برای کسی که فقیره نمیسوزه و همین که احساس دلسوزی نداره کمک بزرگیه به اون افراد اما ما برداشت و نتیجه گیری مخالفی داریم و میگیم اون فرد مغروره و خدارو نمیشناسه و بنده ی خدارو فراموش کرده و…
مورد دیگه ام اینکه،مثل منی که دارم روی باورهام کار میکنم و سعی دارم اون هارو مثبت کنم،صددرصد نمیخوام که فردی وارد مدار من بشه که ذهنیتش فقیره و وابستست و خودش رو ضعیف میدونه و دنبال یک حامی میگرده…
اون فرد ثروتمند هم حق داره اگر افراد فقیر رو تحویل نگیره،چون نمیخواد که انسان های ضعیف که باور ندارن میتونن زندگیشون رو خلق کنن و فقط دنبال یک دست دهنده میگردن،بیاد توی مدارشون…
اینم شنیدیم که اگر طرف ثروتمند شده،صددرصد یا ارث بهش رسیده یا حتما خلافکاره وگرنه که نمیشه این همه ثروت داشت…
چون باور نداریم به فراوانی جهان و باور نداریم به توانایی هایی که یک انسان میتونه داشته باشه برای خلق زندگیش،انگ میچسبونیم…
از پدر و مادرهایی ام شنیدم که به فرزنداشون چون با باورهای محدودکننده اونا مخالفت میکردن گفتن،بچه تو اگر به جایی برسی دیگه چیکار میکنی؟کلا مارو و خدارو فراموش میکنی و…
گفتن فلانی رو تا بزرگش کردن و به جایی رسیدو پولدار شد،پدر و مادرشو گذاشت خانه سالمندان…
خب هزارو یک دلیل برای این کار وجود داره،اما ما میگیم طرف پول چشماشو بسته و از خدا نمیترسه و…
خداروشکر که من هم خیلی وقته دلسوزی برای دیگران نمیکنم و این باور رو دارم که خداوند همه ی مارو هدایت میکنه و اگر خوده فرد خودش بخواد میتونه و توانایی این رو داره که تغییر کنه و شرایطش رو هم تغییر بده.
چرا تبریز گدا نداره؟ چون کسی اونجا به گدا کمک نمیکنه و زمانی که کسی کمک نکنه پس یعنی گدایی ام نمیتونه وجود داشته باشه…
( تنها کمکی که میتونیم بکنیم،کمک نکردنه.)
باید به جایی برسیم تا دیگران نتایج مارو ببینن و این باور رو پیدا کنن که میشود زندگی رو اونطور که میخوایم خلق کنیم و تغییر بدیم.
اگرهم میخوایم کمکی بکنیم،باید مزد اون شخص باشه.یعنی در عوض کاری که اون فرد برای ما انجام داده بهش مزدی بدیم…
به عنوان مثال در عوض ابیاری باغ و یا اصلاح درختان و گلکاری باغچه، به اون شخص مزدش رو بدیم.
بااین کار اون شخص متوجه میشه که برای بدست اوردن چیزی باید قدمی برداره…
سپاسگزارم استاد برای فایل عالیتون…
سلام متینا ی عزیزم
چقدر قشنگ تو کامنتت به کلی باور محدود کننده اشاره کردی
که خیلی ریشه تو وجودمون داره
وقتی استاد میگفتن که تعییر این باور که ثروت منو از خدا دور میکنه یه جهاد اکبر میخاد آنقدر جدی نمیگرفتم این باور رو
ولی وقتی امروز کامنتت رو خوندنم دیدم چقدر باورای ریزی زیر مجموعه ی این باور
من یه پسر عمه دارم که از نطر مالی تو این چند سال رشد خیلی خوبی کرده
ارتباطش کلا با ماها خیلی کم شده یعنی اصلا تو هیچ مهمونی شرکت نمیکنه حتی تو عروسی ها خیلی کم میاد همیشه میدیدم همه پشت سرش میگفتن خیلی دیگه مغرور شده به خودش و دیگران رو آدم حساب نمیکنه
چند باری چند نفری ازش قرض خواستن و نداده همه میگفتن میخاد مال دنیا رو چیکار کنه منم یکی از اون آدما بودم میگفتم ببین پولدار شی دیگه دست کسی رو نمیگیری
ولی خدا رو شکر الان میدونم چرا اون نزدیک این آدما نمیشه
الان میتونم درک کنم چرا قرض نمیده و دلیل موفقیت هاش داره برام روشن تر میشه
وقتی هنوز اینجور نمونه ها رو میبینم و مثل گذشته فکر میکنم باید خیلی جدی تر رو خودم کار کنم
ممنونم ازت بابت نوشتن کامنتت
باعث شد بیشتر موشکافانه خودمو بررسی کنم رفتارمون زیر ذره بین بگیرم
ببینم وقتی آدم ثروتمند میبینم چی میگم تو این ذهنم
سلام دوست عزیز من
خیلی سپاسگزارم از بازخودتون…
خداروشکر میکنم که نوشته هام برای شما مفید بوده.
صددرصد در پشت هر فکر و رفتار ما باورهایی وجود داره که اگر به قول شما موشکافانه و آگاهانه دنبالشون بگردیم خیلی زودتر میتونیم جای اونهارو با باورهای مثبت عوض کنیم.
دارم روی این جنبه از شخصیتم کار میکنم که دیگران رو قضاوت نکنم و به عنوان مثال نگم اگر فلانی فلان کارو میکرد درست بود و یا نبابد این کارو میکرد و…
به این دلیل که هرکسی از نظر خودش داره درست ترین کاررو انجام میده(هیچکس نمیخواد بد باشه و برای هرکاری که میکنه دلیل منطقی، حداقل از نظر خودش داره)
پس اگر فردی رو دیدم که ثروتمنده و بقول ما مغرروره میگم حتما دلیل داره برای خودش…
و اگر بیایم زوم کنیم میفهمیم که دلایلش چی بوده.
با قضاوت نکردن دیگه ازهیچکس ناراحتی به دل نمیگیریم و ارامش خودمونم بیشتره.
با تشویق کردن انسان های ثروتمند و موفق و توجه کردن به اونها جهان پاداش مارو که از همون جنس(ثروت،موفقیت)است رو به ما میده.
و برعکس با فرستادن فرکانس حسادت،قضاوت و… جهان از همین جنس فرکانس و ارتعاش رو به زندگی ما وارد میکنه….
بازهم سپاسگزارم ازت دوست من بابت بازخوردت…
به نام خدای مهربان
روز بیست و پنجم از تحول زندگی من
باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به رویم گشود.
این فایل به موضوعات اساسی درباره ی قوانین ثروت اشاره دارد، که ده ها بار باید تکرارش کرد.
■ اولین قدم برای رسیدن به خواسته اینه که باور کنی که میشود به این خواسته رسید.
چطور؟ با دیدن الگوهایی که با شرایط مشابه ما یا حتی بدتر، به اون خواسته ها رسیدن
با توجه به الگوهای موفق و ثروتمند
و زمانی که باور کنی که میشود اون وقت راه های رسیدن به اهداف بهمون داده میشود.
■ موضوع بعدی در مورد مهاجرت؛
وقتی در همان جایی که هستیم، خود را تغییر می دهیم، شرایط عوض میشه.
یکی از اون شرایط میتونه شرایط جغرافیا باشه.
یعنی درستش اینه که هروقت احساس کردی اونجا برات کوچیک شده، در شرایط عالی مهاجرت کنی.
چون جهان نگاه می کند به فرکانس های ما، پس تا وقتی باورها و شخصیت ما تغییر نکند،
تغییر جغرافیا هم تأثیری بر موفقیت ندارد، چرا که هر کجا برویم اون باورها همون نتایج رو تکرار می کند.
هجرت یعنی ایمان به خداوند، یعنی رفتن به مسیر ناشناخته فقط به وسیله توکل.
[واقعا مسیر چقدر میتونه متفاوت باشه برای کسی که با جهان اطرافش به هماهنگی رسیده و قانون رو درک کرده،
این گونه در مسیر درست قرار میگیرد که حتی ممکنه قانون فقط برای همون یک نفر تغییر کند و چقدر کارها راحت انجام میشه]
■ موضوع بعدی؛ گذر از ثروت
برای اینکه از ثروت و مادیات بگذری باید اول لمسش کنی، تجربه ش کنی..
راه دیگه ای وجود نداره. اون موقع ست که میتونی در مورد خدا صحبت کنی.
■ موضوع بعدی؛ باورِ غیر معنوی دانستن ثروت
از زمانی که خودم رو شناختم، از سالها قبل همیشه نگاهم به ثروت مثبت بوده.
همیشه با دیدن مظاهر ثروت ذوق شدیدی در من ایجاد میشد، ولی فقط و فقط به خاطر باور عدم لیاقت و باور کمبود چنان فاصله ای بین خودم و اون ثروت ها میدیدم که باور نمی کردم که بخوام برسم..
به نظرم این باورِ بسیار محدود کننده، ارتباط مستقیم داره به دو
“باورِ کمبود و باور عدم لیاقت داشتنِ ثروت”
یعنی نیاکان ما به خاطر این دو باور محدود علیرغم تلاش بسیار، به ثروت نرسیده اند
سپس برای توجیه این نرسیدن این باور رو ساختن که ثروت ما رو از خدا دور میکند و اصولا ثروت معنوی نیست..
در صورتی که ثروتمند شدن هیچ منافاتی با خداوند ندارد و پول و ثروت باعث به وجود آمدن ویژگی های منفی در شخص نمیشود.
قبلا هم استاد گفتن که ثروت فقط ویژگی های آدم ها رو بولد تر میکند.
و ما با ثروتمند شدن به رشد و گسترش جهان کمک میکنیم.
و در آخر با عشق و لذت درباره شادی ها و موفقیت هات صحبت کن، تا جهان شادی و موفقیت های بیشتری برات به وجود بیاره.
عباسمنش عزیز،
آنقدر ساده و صمیمی گفتی و توضیح دادی که دیگر جایی برای توضیح بیشتر نماند. هرچه بیشتر گوش میکنم، میبینم چقدر با شما هممدار هستم. نادانسته و از روی غریزه سالم به حرفهای شما عمل کردم، درحالیکه نمیدانستم آیا راهم درست است یا خیر. وقتی از دوران کودکی بیرون آمدم و وقت تصمیمگیری برای خودم شد، هرچه فکر کردم دیدم همه آنچه عرف جامعه بهعنوان زندگی سالم و خوشبخت برای من تعریف میکند به نظرم جالب نمیآید.
از نظر خانوادهام، زمانی خوشبخت محسوب میشدم که ازدواج کنم و همسرم کارمند باشد تا همیشه مطمئن باشیم یک آب باریکه بهاصطلاح خودشان در زندگی داریم. با اینکه خواستگاران فراوانی داشتم، تن به ازدواج ندادم و به دنبال تجربه ناشناختهها رفتم. هر دو سال کارم را عوض میکردم، درحالیکه از نظر بقیه در اوج کاری بودم، یعنی هم ارتقا گرفته بودم و هم درآمد بهتری نسبت به بقیه داشتم. اما من به جایی رسیده بودم که میدیدم ادامه دادن فقط درجا زدن است.
جریان زندگی من بر همین منوال بود تا اینکه به حدی رسیدم که شرکت خودم را دایر کردم و در حد خودم به اوج شکوفایی رسیدم؛ خانه مستقل، ماشین خارجی و همه چیز. ولی باز به روتین زندگی عادت نکردم و در عین شکوفایی هرآنچه ساخته بودم را به عزیزانی واگذار کردم که در ابتدای راه زندگی بودند. سپس خودم مجدد از صفر شروع کردم به تجربه هیجانانگیز دیگری یعنی زندگی در کشوری که هیچ دوست یا آشنایی آنجا نداشتم. فکر میکردم خیلی سخت خواهد بود ولی بالاخره می توانم این نوع زندگی را رمزگشایی کنم و حتماً لذت خواهم برد. در عین ناباوری، همه چیز آسانتر از آنی بود که فکر میکردم و زندگیم به راحتی و روانی هر روز از روز پیش بهتر و بهتر شد. با بهترین مرد دنیا آشنا شدم و همه نعمتهای خداوند به سوی من سرازیر شد. الان بعد از شش سال به این نتیجه رسیدم این بهترین تصمیم زندگیم بود البته شجاعت این تصمیم کم کم و به تدریج بدست آمد وقتی تجربه کردم از الگو زندکی دیگران تبعیت نکنم و خودم خالق زندگی خودم باشم. تصمیمات کوچک برای تغییر می گرفتم و جوابهای خوب از کاینات می گرفتم. کم کم جراتم بیشتر و بیشتر می شد برای تغییرات اساسی تر.
در نهایت با شما آشنا شدم و متوجه شدم هرآنچه کردم عین ثواب بوده، درصورتیکه همه کسانی که نزدیکان من بودند از روی خیرخواهی من را از آنچه میخواستم انجام بدهم برحذر میکردند. هرچند حالا که نتیجه کار، زندگی و خوشبختی من را میبینند، تایید میکنند که در راه درستی قدم برداشتم.
میخواهم بگویم:
همیشه به غریزه یا دل خودتان گوش کنید، نه حرف هیچ کس دیگر، حتی کسانی که خیرخواه شما هستند، چون بیشتر مردم فقط در بند عرف و چهارچوب جامعه هستند و مثل لنگر شما را فقط در جایی که هستید نگه میدارند. ناخواسته پر و بال شما را میچینند. (البته من همیشه میترسم مطلق صحبت کنم چون واقعاً همه چیز نسبی است و من فقط تجربه خودم را میگویم.)
به قول معروف همیشه در اوج خداحافظی کن. منظورم این است که اول به اوج موفقیت کاری، شغلی، تحصیلی یا هر اوج دیگری برس، بعد همان جا نمان و درجا نزن. شروع کن به انجام کاری، تجربهای یا هر چیز دیگری که یا زندگیت را بهتر کند یا خون تازهای به رگهای زندگیت جاری کند. در یک کلام، راکد نباش.
به نام خدا
باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود
من خیلی خوشحالم که کسی (منظورم استاد عباسمنش عزیزه )پیدا کردم که مثل زمان حالا من در فقر و سختی گرما بوده و حالا بودندبعد چند سال به ثروت فراوان رسیده بالاتر از رویاهای من و از همه مهم تر راهشو داره به منم یاد میده
حالا که استاد تونسته از فقر به ثروت برسه و خیلی هام کامنت گذاشتن که با چیزهایی که از استاد شنیدن و عمل کردن به ثروت رسیدن به ماشین شاسی بلند درآمد 150 برابر در سال پس میشه و اگه منم کارهایی که استاد انجام داده انجام بده برای منم میشه
اولین قدم برای اینکه به یک خواسته ای ( رسیدن به درآمد 50 میلیونی در ماه ) برسی باید باور کنی که میشه رسید
شاید این مثال خنده دار باشه اما برای من واقعی هست من از تو اینترنت انواع روش پختن غذا ها توسط یه آدمی که بلد بود و آموزش گذاشته بود رو دیدم بعد رفتم همون کارها انجام دادم در نهایت به یک غذایی خوشمزه رسیدم یا لوازم برای زندگی و کار دیدم یاد گرفتم و رفتم خریدم و کلی دارم لذت میبرم این که چطور ثروتمند بشم هم از این سایت از استادی که بلد و داره آموزش میده میبینم میرم همون کارها انجام میدم و با تجربه از خواسته های قبل که اتفاق افتاد انجامش میدم و به ثروتمند شدن میرسم به درآمد ماهی 50 میلیون میرسم
اساس صحبت های استاد درباره قوانین جهان هستی و آگاهی دادن به من هست
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد
وقتی ما خودمون تغییر بدیم شرایط عوض میشه
اگه نیاز باشه شرایط منطقه زندگی عوض شه اونم عوض میشه
باور غلط = اگه بایکی دیگه ازدواح میکردم شرایطم عوض میشد + اگه یه دانشگاه دیگه میرفتم+ اگه من یک رشته دیگه انتخاب میکردم اصلا پرفسور میشدم+ اگه یک کشور دیگه دنیا میومدم دنیای من متفاوت میشد
باور درست = اگر تو تغییر کنی تو هر کجای دنیا باشی میتونی زندگیتو عوض کنی و جهان آرام آرام شرایط و موقعیت ها رو برات تغییر میده
استاد شرایط دعوت توسط یک دوست داشت تا زودتر بره به آمریکا و پیشرفت کنه اما گفتم تا زمانی که تو ایران نتونم بجایی برسم تو آمریکا هم نمیتونم بجایی برسم واقعا آسمون هرجا یک یک رنگه
کسی نتونه تو ایران بجایی برسه خیلی تو توهم هست که تو کشور دیگه امپراتوری میزنه & فاطمه تو هم اگه تو همین منطقه از اصفهان نتونی به درآمد ماهی 50 میلیون برسی جایی دیگه هم نمیرسی آسمون همه تا یک رنگه عرضه داری اینجا به هرچی میخای برس و در شرایط عالی برو شمال نه تو التماس بدبختی و بیچارگی
چرا ؟ چون قوانین جهان همه جا داره کار میکنه اگر زنی همینجا به شرایطی که میخای برس بعد که اینجا به احساس خوب رسیدی و هماهنگ شدی با شرایط جهان هدایتت میکنه به شرایط بهتر و بهتر
اول اینجا با شرایط هماهنگ شو با تغییر باور هات نه تغییر شرایطت به احساس خوب برس
اگه میخای از زندگی لذت ببری نگاهت رو درباره سیاست عوض کن
اشتباه = دنبال کردن مسائل سیاسی + دنبال کردن اخبار
قانون = هر کسی هرجایی که هست الان جای درستش خیلی مهمه چون استاد میگه بارها و بارها دوست دارم درباره این موضوع صحبت کنم مثال آدم بدبخت آدم خوشبخت آدمی که تو زندانه تو تخت بیمارستان تو مسابقات المپیک
اعتراف میکنم => من فاطمه الان در جای درستی هستم اینه که در شهری دور افتاده از پدر مادرم هستم اینکه درآمدم کمه اینکه ملک و زمین و باغ ندارم اینکه در فشار مالی هستم و از نظر مالی ضعیف تر از آدم های خانواده و فامیلم هستم اینکه ماشین زیر پام مدل پایین هست اینکه توانایی کافی برای خرید لباس ندارم اینکه توانایی رفتن سفر ندارم اینکه توانایی زندگی در خانه خودم در شهر مورد علاقه ام رو ندارم من در جای درستی هستم و قبلا اینها رو خودم ساختم بدون عقل بدون فهم
من غلط کردم و همینجا باید اشتباهی که کردم درستش کنم اصلا تا اینجا با فکر نداشتن زندگی کردم همش موفقیت و برتری برای پدر مادر خواهر ها و برادرم خواستم دوری از پدر مادرم خواستم که کمتر مورد بحث با عمه باشم و چون خیلی دیر ب دیر میرم برام دل بسوزونن و کمتر بحث و دعوا اذیت من باشه من غلط کردم میخام برم نزدیک تو شهر پدری و از نزدیکی و معاشرت با پدر مادرم لذت ببرم میخام ثروت زیادی داشته باشم از لحاظ ماشین خونه زمین باغ از پدر و مادر برادر خواهرها خیلی سر تر باشم و اصلا جلوم بگن تو که مال و اموالت تریلی نمیکشه اصلا میخوام خوانواده پدر مادر خواهر برادرم مهمان کنم ببرم سفر های لوکس مهمان کنم در بهترین رستوران ها و پذیرایی آنچنانی در خونه ام ازشون داشته باشم و بگن مهمان فاطمه چون اونقدر داره که کَکِش هم نیس و هیچیش نمیشه تازه تقاضا هم کنن مثال وقتی الان مامان زنگ میزنه میگه اینترنت گوشیم شارژ کن و کلی دعام میکنه من چقد لذت میبرم از خودم که میتونم چقد جلو اینه بخودم میگم افرین و از ته دل بخودم لبخند میزنم من تجربه های بیشتر و بالا تر میخام داشته باشم و باز هم جلو ایینه بگم فاطمه تونستی دمت گرم
اگه چیزی خرابه اون قضیه تو مغز ما خرابه
به محض اینکه تو اراده کنی جهان با دستان خودش به شکل افراد ایده ها به شما میگه که شما شرایط تغییر بدی ب محض اینکه شما بخوای تغییر کنی
بجای اینکه بقیه رو مقصر بدونی باور های خودت مقصر بدون
قانون جهان = اگه درباره سپاسگذاری و رضایت شادی و حال خوب داری صحبت میکنی داری فکر میکنی و داری زندگی میکنی جهان میگه این خنده و شادی سپاسگذاری بیشتری میخواد و اونو بهت میده
با جهان هماهنگ شو
با تغییر آدمها زندگی عاطفی تغییری نمیکنه
همونطور که استاد چمدونش گرفت و با هواپیما با عزت و احترام رفت وارد آمریکا شد و اونجا موند فاطمه تو هم میتونی بری گرگان و اونجا بمونی استاد میگه از بقیه کلی سوال جواب پرسیدن که چرا اومدی آمریکا فرقی هم نمیکرد کجایی باشه طرف کلی چونه میزد من اینقد باید بمونم وسایلشون باز میکردن میریختن و نگاه میکرد که چقد بقیه سیم جیم میکنن چقد تند صحبت میکنن باهاشون بعد که نوبت استاد شد با اینکه کار اداری قبلش انجام نداده بود خودشون براش انجام دادن و راه نشون دادن بهش بدون بازرسی راحت رد شدن و دوستشون منتظرشون بود یک دقیقه هم معطل نشدن
من میخوام مثل استاد برگردم شهرم بدون سیم جیم راحت همه کارهای اداری و غیر اداری برام انجام بدن با روی خوش و باز خوشامد بگن و منتظرم باشن
استاد میگه موقع ویزا گرفتن رفتم سفارت پاریس خانمی که اصلا ایرانی نبود ولی فارسی بلد بود و میگفت من خیلی خیلی خوشحال میشم که شما بیایید ایالات متحده براحتی بدون هیچ مدرک مالی شغلی کارت پایان خدمت تو همون روز صادر شد منم میخام خدا کسی هدایت کنه که همه کارها رو شُسته رُفته برام انجام بده خوشحال باشه که کارم انجام میده و تو یک روز همه مدارکم آماده صادر بشه همه چیزهایی که باید ببرم همه کارهایی که باید انجام بدم توسط دستان خدا براحتی انجام بشه
مسائل بزرگتر من نیس
همه چیز بستگی داره به خودمون وقتی ما منشا خوبی ک برکت باشیم جهان هم برای ما منشا خوبی و برکت میشه
هرکسی هر جایی که هست جای درستش
غلط=نخواه چیزی عوض کنی + نخواه مبارزه کنی بت اطرافت + نخواه شرایط تغییر بدی
درست= فقط دنبال تغییر خودت باش+ جهان بهترین چیزها رو برات فراهم میکنه اگه خودت تغییر بدی
استاد ملک میخرید میگه یک هفته بعد میومدن میگفتن دوبرابر ازت میخریم( منم میخوام )علت باور درست
هجرت = تاکید استاد اگه انسان با خودش هماهنگ نباشه شرایط بعدی بهش کمک نمیکنه ولی اینم هست که اگر که من شرایطی برام فراهم شد با هماهنگی با آرامش با احساس خوب شرایط برام فراهم شد که هجرت کنم این کار انجام بدم ( ایول …ان شاءالله )
وقتی اوضاع درست کردی برای پیشرفت و بهتر کردن اوضاع هجرت کن وقتی به موقیت خوب رسیدی جهان خودش برای رسیدن به موقعیت بهتر هدایتت میکنه
برای اینکه بتونی از ثروت بگذری باید بهش برسی
من برای اینکه از ثروت سیر شم و ازش بگذرم باید تجربه کرده باشم من میخوام این حرف استاد که تعریف کرد قضیه میرداماد و گفته افسار خر تو به دل میخه و افسار اسب من به گل میخه درک کنم البته از سمت میرداماد
کاری که میکنی برای پول نباشه برای لذتش باشه
وقتی به بی نیازی میرسی که باورهات عوض کنی
بزرگترین خاکریز استاد = باور شیطانی من اگر ثروتمند بشم از راه خدا دور میشم سال ها با این باور جنگید
باور غلط= چون سال ها با این باور بزرگ شد که اگر ثروتمند بشه ایمانش و اخرتش رو داره میفروشه + انسانی میشم که از بقیه سو استفاده میکنم + انسان طمع کار میشم + انسانی که حرص میزنه برای اینکه بیشتر و بیشتر داشته باشه
باور درست = ثروتمند شدن ما منافاتی با ایمان نداره با خداوند نداره مثال خودم وقتی پول داری ابرو داری چون لباس مناسب میپوشی ابرو داری چون پذیرای مناسب از مهمانت داری ابرو داری چون بهترین چیزها برای پدر مادرت میخری و خنده اونا میبینی و جهان وقتی لبخند تو و عزت تو و لذت تو میبینه بیشتر بهت میده اصلا روایت دارم ابرو مومن مهمتر از هر چیزی یا یه آیه قرآنی بود که ما دوران بچگی داشتیم که همیشه سر صف صبحگاهی میخوندیم که به پدر و مادر خود نیکی کنید اصلا وقتی پول داری ایمانت بیشتر چون بعد از غذای لذت بخش و خوشمزه ای که میخوری از ته دل میگی خدایا شکرت یا بعد بدست آوردن یک ملک یا یک ماشین از ته دل میگی خدایا شکرت پول باعث ایمان قلبی من به خدا و سپاسگذاری من با تمام وجود از خدا میشه
شخصی که کلی رو خودش کار کرده اون سر دنیا در آمریکا با توجه به کتابهای موفقیت آخرش میگه من همیشه دست و بالم بسته بوده و از لحاظ مالی کم آوردم و جواب استاد که میگه احتمالا این باور هست که اگه ثروتمند بشی از راه خدا دور میشی و آدم بدی میشی و اون آدم تایید کرد
این باور اشتباه تو تلویزیون هم به آدم میچسبانند
بیل گیتس که ثروتمندترین آدم جهان شد الان داره به جهان خدمت میکنه نه مغرور شده نه شر شده
استاد میگه من الان که ثروتمند شدم میتونم به خوانواده ام خدمت کنم الان میتونم برای خواهرها و مادرم یک خونه بخرم و خیالم راحت باشه که جایی از خودشو ن دارن من الان میتونم برای مادرم مبلغ مناسبی بریزم بگم هرجا دوست داری برو بگرد تفریح کن و نگران مسائل مالیش نباش الان میتونم بهترین هدیه ها رو برا خواهرام بخرم میتونم براشون ماشین بخرم مطمئن باش اگه بتونی باور ریشه دار تغییرش بدی میتونی ثروتمند بشی میتونه جریانی از ثروت وارد زندگی ات بشه …چشم
من میخام تو مثال استاد و شاگردا شاگرد زرنگه باشم ک نتیجه خوبی بگیرم
اولین زکاتی که میخوایید بدید به خویشاوندان خودتون باشه
ان شاءالله استاد عزیز در هرکجا هستی در پناه خدا شاد و سلامت باشی ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت
فاطمه فقط از موفقیت هات صحبت کن با خانواده
میخام یه رد پای خوشگل دیگه از خودم بزارم که بعد ها به این فایل و کامنت خودم هدایت شدم ببینم چقد یه ادم دیگه شدم و هرروز بیشتر از قبل ثروتمند و پیشرفت میکنم
یه سلام خوشگلم بکنیم به به بچه های با عشق این سایت
چقد این فایل خفن بود چقد توش اگاهی بود و من اصلا هدفم این فایل نبود ولی هدایتی از فایل های توحیدی استاد اول اون فایل اسم این فایلو آورد و سریع اومدم این جا و قبلنم این فایلو شنیده و دیده بودم ولی اون موقع کجا و الان کجا و مدارم خیلی نسبت به اون موقع ارتقا پیدا کرده
این باور استاد که اگه تو ایران ثروتمند نشی جای دیگم نمیشی از همون اولی که شنیدمش خیلی به دلم نشست و سریعم قبولش کردم و باورش کردم
یادمه تا 6 7 سال پیش که بازار خروج از ایران به این دلیل که این جا نمیشه پیشرفت کردو این جا بد ترین جای دنیاسو این جا اِلو بِله من اصلا همچین دیدی نداشتم با این ک چیزی از قانون نمیدنستم ولی هرکسی که میخاس از ایران برع اولین چیزی که بهش میگفتم میخای بری چیکار کنی اخه اون جا چی هست که این جا نیس(اینم بگم کسانی بودن که باورشون این بود ایران جای پیشرفت ندارع و تنها دلیل رفتنشون این بود که اگه هرجا غیر از ایران برن پیشرفت میکنن) بعدها که با این جا اشنا شدم این باور استاد به گوشم خورد و جذبش کردم دیگه خیلی محکم تر باورش کردم
و همیشه یه هرکی که باورش این بود مه این جاجای خوبی نیست و هرجا به غیر از ایران خوبه و یا حتی به خودم میگفتم ببین کسی که تو ایران تو کشور خود ش نتونه ثروتمند بشه هیچ جای دیگم نمیتونه
الان برخلاف باور خیلیا که این باور مخربو دارن من دیدم چه درامد هایی میلیاردی تو همین ایران دارن از دختر پسر 16 17 سالع تا 40 50ساله اونم ماهیانه چن میلیارد اونم راحت
واقعا ایران کشور خفنیه.بر خلاف کسایی که همیشه از بازارش میگن ولی خیلی بازار پولسازی دارع
نکته بعدی این که استاد گفتن تنها راه گذشتن از ثروت اینع که بهش برسی:
دقیقا همینه من تا وقتی که ماشینایی که دوست دارمو درامد و خونه ای که دوس دارمو بهش نرسم و تا اخر عمرم بشینم حسرتشو بخورم چه جوری ممکنه ازش بگزرم؟ حتی اگه اون موقعم ازش بگزرم باورم این بوده که نمیشه دیگه ولش کن اینم یه چیزی در حد رویا بود و این حسرتی میشه تا اخر عمر
دقیقا مثل کسی که گشنشه تنها راه این که گشنگیش برطرف شه غذا خوردن و سیر شدنه اگه گشنه بمونه یا مثلا یه لقمه کوچیک بهش بدی مگه گشنگیش برطرف میشه؟
یا مثلا میگه خب دیگه من از گشنگیم گذشتم
و باور این که اگه من ثرومند بشم مقابل خدا قرار میگیرم
من میگم خدایی با این قدرتو عظمت که این کیهانو خلق کرده با این جزعیات و گستردگی خدایی دانا و قادر و حکیم و ثرومنده یعنی منبع قدرته
حالا همچین خدایی که از روح خودش درون من دمیده و من شدم اشرف مخلوقات و بعد از این ک انسانو افریده به خودش گفته احسن الخالقین
و خدایی که انقد مهربون و ثروت دارع چه جوری ممکنه با ثروتمند شدن من مشکل داشته باشه؟؟
یعنی مثلا به خودش میگه اینو به دنیا میارم تا دهنشو سرویس کنم تا از بدبختی و فقر بمیره؟؟
خدا میگه من شر و نیکی رو به شما الهام میکنم من همواره شمارو هدایت میکنم
جواب درخاست های تو از من همیشه مثبته
من تورو اشرف مخلوقات کردم
من از روح خودم درون تو دمیدم
من به تو جون دادم به نظرت نمیتونم بهت رزق بدم؟
همون جوری که از بین میلیون ها کروموزم به تو فرصت به دنیا اومدن دادم همون جوریم بهت فرصت عالی ثرومند شدن میدم
خدایی که تو دل اسمون به یه پرنده روزی میرسونه
خدایی که قعر دریا به ماهی روزی میرسونه
خدایی که تو دل خاک به مورچه روزی میدع
به منی که انقد دوسم داره نمیتونه روزی بده؟؟
یه نکته ی دیگه که استاد اشارع کرد این که اگه روی خودت کار کنی جهانت تغییر میکنه و نیازی نیس مقابله و مبارزه کنی تا به خاستت برسی جهانت تغییر میکنه تو فقط روی خودت کار کن :
میخام یه مثال ساده از خودم که وقتی استاد این نکته رو تو این فایل گفت بگم؛
من یه مدت مادرم روی همه ی فرشای خونه روی مبل رو فرشیو رو مبلی میانداخت جوری که خونه کاغذ پیچ میشد انگار منم اصلا با این کار حال نمیکردم همش خونه درهم و شلخته بود جلو چشمم حس بدی میگرفتم از این کارش
چن بار بهش گفتم بحث کردم توجیه کردم بی فایده بود(با این کارام فقط از اون جنس فرکانس بیشتر وارد زندگیم میکردم و توجهم روی ناخاسته ها بود توی این مثال ناخاسته ی من حس بد از روفرشی،بحث و دعوا سر برداشتن روفرشی، و ….)
از یه جایی به بعد سعی کردم به این روفرشیا توجه نکنم اصن نگامم بهش افتاد سریع یه جا دیگرو ببینم راحبش بحث نکنم بیخیالش بشم (قانون رهایی) رو خودم کار کردم رو دوره ی روانشناسی ثروت 1 داشتم کار میکردم
نمیدونم چن روز بعدش طول کشید 5 روز ی هفته نمیدونم ولی یهو مامانم دیدم یه روز داره رو فرشیو رو مبلیو همرو داره خودش برمیداره بدون این که من چیزی بگم
گفتم مامان چرا داری برمیداری یهو گفت میخام به تغییری بدم زیاد جالب نیستن
و این یه نشونه خوب بود برامن و این که قانون هر لحظه داره جواب میدع