روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 95
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام
ردپای روز ششم
به لطف خدای بزرگ و مهربون کارم رو شروع کردم و با هدایت های خدا هر روز پیشرفت خواهم کرد. به زودی خبرهای خوبتری از من میشنوید
موفق باشید
بنام خدای فراوانی
.
.
سلام به استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی ام 😍
💢روز هجدهم سفرنامه 💢 ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
ارزش ابزار
من به شخصه واقعا در این دوتا
باور عدم لیاقت و باور فراوانی
ضعف دارم
فکر میکردم این باور تقویت شده در من ولی امروز دیدم نه خیلی باید کار کنم❌
من دوسه روز پیش تصمیم گرفتم بخاطره بدهی که دارم ماشینم رو بفروشم و با پولش بدهی ها رو بدم و با بقیه مانده پولش یه پراید بگیرم تا از بدهی خلاص بشم
ولی با فایلی که امروز دیدم ، فهمیدم که اشتباه میکردم و ذهنم خیلی فقیره و باید فقط روی این باور کار کنم
و گفتم چه کاریه من ماشینمو بفروشم بدهی بدم و با این افکار غلط دوباره بدهی بالا میاد.
پس من باید حسابی روی باور ثروت و فراوانی و احساس لیاقت کار کنم و از طریق کارم ، پول بسازم و بدهی ها رو بدم و پله پله رشد کنم و ظرفیتمو بزرگ کنم و بعدش ماشین مدل بالاتر بخرم چون لیاقتم بیشتر ازین حرفاس.
این تجربه من ازین دو باور 👌
واقعا خدا رو شکر میکنم که همیشه در همه جا حاضره و هدایت میکنه .
پرودگارا سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم
سپاسگزارم از تمام دوستان و استاد عباسمنش که وقت گذاشتید هجدهمین روز سفرنامه من را خواندید🙏
با من همراه باشید تا ردپای بعدی ام😍
👣
👣
👣
ادامه دارد
سلام بر خالق زیباییها خدای مهربانم
سلام و سپاسگزاری از استاد عزیز
سرکار خانم شایسته
خدا رو شکر بابت ی سفر نامه دیگه
ممنونم استاد ک منو ب ی مسیر جدید راهنمایی کردی بمن کمک کردین کقوانین جهان رو بهتر درک کنم
قوانینی ک منو ب رویاهای ک رویا نیستن میرسونه نمیدونین چقد چقد احساس خوبی دارم
این روزا تو طول روز سعی میکنم ک فقط ب نکات مثبت توجه کنم نکاتی ک هیچ وقت برام جالب نبودن خدایا شکرت بابت
تمام درک امروزم
استاد بابت هدیه شما ب من از خدایم سپاسگزارم
دوستون دارم تا سفر دیگر خدا نگهدار
با سلام و درود بی پایان به شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربانم🌹🌹🌹🌹🌹
دیروز روز سوم سفر من بود
ولی هرچه نوشته بودم پرید و پاک شد و امروز مجبور شدم دوباره باز نویسی کنم . البته اینو بقول معروف به فال نیک میگیرم و بیشتر روی این قسمت تمرکز میزارم..
خدارو صد هزار مرتبه شکر گذارم که استادی چون عباسمنش در مسیر ازین هدایت توحیدی دارم
رابطه میان توحید عملی با فرکانس م بر میگرده به همان
احساس خوب = اتفاقات خوب
هر وقت در شرایط نادلخواه قرار گرفتیم نتیجه ی همان فرکانس های قبلی خودمان است که فرستادیم وو راه رو اشتباه رفتیم و این نشان دهنده این است که توکل به به رب نداشتیم ….یعنی شرک
ولی خداوند اینقدر تواب و توبه پذیر است که هر وقت به سمتش رفتیم و فقط توکل بخودش کردیم و تسلیم غیب بودیم و با کانون توجه به این توکل شرایط برای ما تغییر کرده و خداوند همیشه دستی از دستان غیب خودش را برای یاری رساندن به بنده گانش میفرستد و من این مو ضوع را بارها و بارها تجربه کردم…
ولی الان بیشتر از همیشه فهمیدم که بطور مداوم و پیوسته
اینگونه باشم
ابراهیم فقط توکل به رب داشت و از وابستگی به همه چیز و همه کس دست کشیده بود و یک عاشق واقعی بود . به غیب ایمان داشت و برای رسیدن به معبود ش بهای سنگینی را پرداخت کرد
بقول استاد در یکی از فایل هاشون که برای عید قربان بود درباره این موضوع مفصل صحبت کردن ..
که واقعا هر کاری را شاید بشود انجام داد ولی واقعا هیچکس نمی تونه به این حد از باور به رب برسه که فرزندش رو به قربانگاه ببره و تسلیم خداوند بشه
این یعنی توکل به رب
و عمل توحیدی داشتن
ایمان به غیب یعنی به عوامل بیرونی و تمام چیزاهای بیرونی را نادیده بگیریم و و فقط و فقط به خودش توکل کنیم و چشم مون به دستان غیب خودش باشد
و این ایمان .. ترس و نگرانی را از ما دور میکند چون به بهترین شیوه و بهترین راه حل ها دست پیدا میکنیم
و اینها همه بر میگرده به عزت نفس اعتماد به خود و خدای درون و باورهای توحیدی
باید این سوال از خودمون بکنیم که…
واقعا چقدر به خدای خودمون اعتماد داریم ؟؟؟
واقعا چقدر میتونیم صبور باشیم برای رسیدن به خواسته هامون؟؟؟؟
این یعنی توکل
یعنی ایمان به غیب
یعنی دوری از شرک و هر عامل بیرونی🌺🌺🌺👌👌👌👌
ابراهیم یک الگو و یک استوره ی بینظیری بود که شد مرد شماره یک قران و دوست جون جونی خداوند و……
من همیشه ایمان و توکل به خدارو دوست نداشتم چون میترسیدم که نکنه خدا برام چیز بدی بخواد… یا غیب رو همیشه یک چیز خطرناک و عجیب و غریب میدونستم ( البته اینها همش برمیگرده به باورهای دوران جاهلیت من ) ولی الان با شناختی که از خدا و ساختن باورهای درست دارم ایمانم به خدا و تمام اعمال و کارهام و امورات زندگیم را به خدا سپردم و اینقدر سبک بال شدم و اینقدر رها شدم که حتی برای غذا درست کردن هم از خدا کسب تکلیف میکنم و برای هر کاری اول از خدا مشاوره میگیرم
و اینقدر نظم و هماهنگی از خدا میخوام که خودش همه کارامو روی نظم .. هماهنگ انجام بده ……
واقعا چه جالب شده برام…
من فکر میکنم که خدا بمن میگه تو نگران چیزی نباش تا منو داری چه غمی داری😘😍😍😍
و در کل این قسمت پیامی که برای من داشت👇👇👇👇👇
عزت نفس… که نباید از چیزی ترسید و فقط روی خدا حساب کنم
توحیدی زندگی کردن بندگی کردن و عدم وابستگی به عوامل بیرونی
لذت بردن از لحظه هایی که در آن هستیم چون این فرصت از زندگی یک مسیر برای ابدیت هست
توکل داشتن و ایمان داشتن به غیب
و .. توحید عملی
که قدم به قدم پیش بریم چون قدمهای بعدی خودش بهت گفته میشه……👣👀👣👣👣👣👣👀👀👀👣👣👣
در نهایت استاد بزرگوارم ی تشکر و خدا قوت میگم برای اینکه راه ابراهیم و در پیش گرفته و با نشان دادن از آیه های قران این راه برای ما ها واضح و آشکارا و زیبا توضیح دادین .. و
از خانم شایسته عزیزم هم تشکر میکنم که اینقدر در این سایت فعال و پویا هستن و با نوشتارهای زیبا و متین راه استاد را برای ما نورانی میکنن…🌺🌺🌺🌺🌺
دوستون دارم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
😍😍😍😍😍😍
بنام فرمانروای جهان
بنام ربّ
.
.
سلام به استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی ام 😍
💢روز هفدهم سفرنامه 💢 ۱۳۹۹/۰۱/۱۷
فقط روی خداوند حساب باز کن!👆
پیامبر اکرم (ص):
🌹نیه الشرک فی امتی اخفی من دبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی اللیله الظلماء
.
نیّت شرک در میان امّت من، از راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگی صاف ، در شبی ظلمانی ، مخفی تر است.🌹
این دومین بار است که در طول سفرنامه به این فایل برخورد کردم یبار توی نشانه امروز من در روزای اول عید و یکبار هم امروز که قسمت ۱۷ سفرنامه بودش.
هر وقت این فیلم رو میبینم تموم چهار ستون بدنم میلرزه ، این حرفای استاد موهای تنمو راست میکنه و اشک تو چشمانم جمع میکنه و نمیدونم با چه زبونی به خدا بگم :
خدایا قدرت تویی👆
خدایا تو ربّی👆
خدایا تو صاحب اختیاری👆
خدایا تو ثروتی👆
خدایا تو عشقی👆
خدایا تو بی نهایتی👆
خدایا تو سلامتی هستی👆
خدایا تو همه چیز منی👆
خدایا تو قدرتمند ترین فرمانروای جهانی👆
این فایل منو کاملا تکون داد میخوام دو تا داستان برای شما بگم ازین شرک خفی که در وجودم داشتم و در لایه های ذهنم پنهان شده بود❌
اولین داستان:
من وقتی توی املاک بودم وقتی دفتر رو عوض کردم و توی دفترجدید که رفتم ، روی مدیرش خیلی تکیه کردم و جوری خودمو بهش نزدیک کرده بودم که همیشه باهاش بودم و توی ذهن خودم متاسفانه ، اون شخص رو بهش قدرت داده بودم و توی وجودم میگفتم قدرت اینه و هر چی بخوام بهش میگم و برام انجام میده چون بُرش داره و . . . تا جایی رسیده بود که وقتی زنگ میزد آب دستم بود زمین میذاشتم میرفتم پیش اون شخص که ببینم چیکارم داره ،
ولی ولی ولی ازین شرک خفی یه چوبی خوردم که هیچوقت این شرک رو یادم نمیره و با بدترین شکل و توهین و دعوا از املاک پرتم کرد بیرون و دقیقا از همین موضوع شد که من استاد رو شناختم و جذب سایت استاد شدم و اولین بار این فیلم
(فقط روی خدا حساب باز کن)
من را تکان داد و وقتی این حرفها رو از استاد میشنیدم
مثل ابر بهار گریه میکردم و میگفتم خدایا منو ببخش من به خودم ظلم کردم که دقیقا اون حرفا برای حال و روز من بود که خدا داشت از طریق استاد با من حرف میزد و فریاد میکشید بسه دیگه آخه چقد شرک چقد میلاد ، اونشب دقیقا یادمه ۵ مهر ۹۸ بود که این اتفاقا برایم افتاد و به این فیلم برخورد کردم و همون شب بالای ۱۰ بار دیدمش و دیگه تصمیم گرفتم که بجز خودش روی هیچکسی حساب باز نکنم و گفتم خدایا حتی اگه بیکار هم باشم و پولی نداشته باشم و هیچکسی منو نخواد و طردم کنه فقط روی خودت حساب باز میکنم و تو برای من کافی هستی.👆
داستان دوم:
دیروز دیدم شوهر خواهرم اومد خونمون و گفتش که از سرکار به خواهرم گفتن که دیگه نیاد و به مادرم گفتش که آره ناراحته و گریه میکنه و با کسی حرف نمیزنه ، من فقط شنیدم ولی اهمیت ندادم و اومدم تو اتاقم و تو سایت استاد داشتم کامنت بچه هارو میخوندم ، تا اینکه بعد ازظهر مادرم به اون آشنایی که از طریق اون خواهرم به سرکار رفته بود زنگ زد و گفتش که آره قضیه اینطوریه و گفتن که دیگه نیاد و ازین حرفا همون لحظه خدا شاهده یاد داستان اول خودم افتادم و قضیه شرک به خدا داشتن و دیگه به مادرم اینا هیچی نگفتم و مادرم بهش گفتش که یکاری کن که دوباره دخترم برگرده🚫 و من فقط گفتم خدایا شکرت که قضیه خودمو به یادم آوردی که حواستو جمع کن میلاد یه وقت شرک خفی نداشته باشی و این تو ذهنم همش مرور میشد تا وقتی که صبح امروز اومدم توی سایت و زدم رو قسمت ۱۷ سفرنامه وقتی این فایل رو دیدم گفتم بازم سوپرایز 😍و گفتم آخ خدای من این توحید و یکتا پرستی چقد مهمه که دوباره به یادم آوردیش و که یه وقت خطا نکنی و شرک نداشته باشی میلاد .
من قصدم از این دو تا داستان این بودش که بگم این شرک خفی واقعا در همه افراد اعم از مسلمان و یهودی و مسیحی و نماز خون و روزه بگیر و . . . هستش ،خدا رو شکر که خود خدا در این سایت و از طریق استاد عزیزم به ما اینو نشون داد و گوش زد کرد که همه چی در این دنیا توحید هستش و بس!
به نظرم باید این فایل رو یک غذای لذیذ و خوشمزهِ اول صبح و آخرشب برای روحمون و ذهنمون قرار بدیم تا همیشه با توحید بیدار بشیم و با توحید بخواب بریم.
من که این فایل رو جدا کردم توی گوشیم و توی لپتابم گذاشتم که تا آخر عمرم همیشه بهش گوش بدم و به عنوان چراغ راهنمای من باشه و هدایت بشم همیشه از این طریق
میدونم گفته هام زیاد شد ولی نمیتونم از گفتن این مطالب دریغ کنم و نگم زیرا، وقتی به زبان میارم و مینویسم برای خودم تکرار میشه و باور هام قوی میشه و اگه با این کارِ من ، یکی این دیدگاه رو بخونه و خدا رو پیدا کنه و باورش قوی تر بشه من وظیفه ام رو به خوبی انجام داده ام و روحم در آرامش است و خداوند از من خشنود است .
چون این باور ها و دیدگاه ها مثل یه زنجیر بهم وصل هستن برای اشاعه توحید و یکتا پرستی خداوند در جهان 🌎
خداوندا فقط روی خودت حساب باز میکنم و بس.
و این سفر نامه رو با این آیه از قرآن به پایان میرسانم.
(پروردگارا) تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم.
ما را به راه راست هدایت فرما!
راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى، نه راه کسانى که بر آنان غضب کردى و نه گمراهان!
آمین یا ربّ العالمین🙏🌹
پرودگارا سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم
سپاسگزارم از تمام دوستان و استاد عباسمنش که وقت گذاشتید هفدهمین روز سفرنامه من را خواندید🙏
با من همراه باشید تا ردپای بعدی ام😍
👣
👣
👣
ادامه دارد
سلام و درود بر خداوند بزرگ و مهربان
عرض سلام و ادب خدمت استادان عزیز و خانواده بزرگ عباس منش
🌺🌺هفتمین روز سفرنامه🌺🌺
میخام از امروز یکم مصمم تر سفرنامه رو دنبال کنم
اینطوری خودم حس خوبی ندارم چون ب طور دقیق پیگیر نیستم ولی دوس دارم ب نتیجه های بزرگ برسم و لازمه رسیدن ب هر باور و هر ارزویی بزرگ برداشتن کوچکترین قدم در شروع کار هست
از امروز میخام شروع تازه ای داشته باشم
میدونم ک میشه موفق شد فقط باید باور کنم ک نوشتن این سفرنامه خودش شروعی برای رسیدن ب ارزوهام هستش
سپاسگزارم از همه شما عزیزانم
بنام خدا
.
.
سلام به استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی ام 😍
💢روز شانزدهم سفرنامه 💢 ۱۳۹۹/۰۱/۱۶
به رویاهایت باور داشته باش/ قسمت ۳
این فایل و فایل قبلی نشون میده که انسان هرچه را بخواد بهش داده میشود و نباید ، نه خودشو و نه رویاهایش را دست کم بگیره .
✔️این فیلم نشون میده هرچقد هم که رویات بزرگ باشه برای خدا و کائنات فرقی نمیکنه ، بهت میده .
✔️این فیلم نشون میده که همه چیز ها رو میشه باهم داشت.
(هم خدا رو بخوای هم خرما را)
✔️این فیلم نشون میده فارغ از سن و تحصیلات و … میتونی به تک تک رویاهات برسی.
✔️این فیلم نشون میده اگه الان در هر شرایط به ظاهر سختی که هستی فقط شاد باش و شکرگزار باش و به رویاهات ایمان داشته باش.
✔️این فیلم نشون میده که خدا برای همه انسانها یکی هستش اگه به ابراهیم و سلیمان و استاد همه چی داده پس به منم میده.
و فقط باید روی قوانین این جهان هستی کار کرد و خداوند رو باور کرد.
به امید روزی که ، سایت به سمتی پیش بره که تک تک بچه های سایت از موفقیت هاشون فیلم و عکس بذارن برای انگیزه بخشیدن به همدیگه 😍👍
و هر چقد هم موفق بشیم بازم باید انگیزه برای داشتن موفقیت های بیشتر برامون باشه❤️
پرودگارا سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم
سپاسگزارم از تمام دوستان و استاد عباسمنش که وقت گذاشتید شانزدهمین روز سفرنامه من را خواندید🙏
با من همراه باشید تا ردپای بعدی ام😍
👣
👣
👣
ادامه دارد
سلام رد پای روز پنجم
امروز وقتی فایل تغییر را از کی شروع کنیم گوش دادم متوجه شدم که مدتیه تغییر رو شروع کردم . یک شغل خانگی داشتم که موفقیت چندانی نداشت البته علاقه زیادی هم بهش نداشتم ولی به عنوان تنها کاری که بلد بودم انجام میدادمش حتی با درآمد پایین و زحمت زیاد. تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم یه کار تازه شروع کنم و البته هدایت هم شدم امیدوارم که در این کار هر روز موفق بشم و خداوند هر روز راههای عالی رو بهم نشون بده
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی دسته گلل
💐💐💐
🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺
🌺
امروز به بلطف خدای مهربانم
دومین روز سفرم هست
بعد از اینکه اون چهار فایل صوتی استاد رو بارها و بارها گوش کردم دیدگاه هم نسبت به خودم خیلی عوض شد
و متوجه شدم که فقط و فقط باید روی خودم کار کنم و اولین قدمو برداشتم که باید همه کسانی رو که فکر میکردم در حق من ظلمی کردن ببخشم وبه معنای واقعی ببخشم .. یعنی اصلا این بخشش به این معنی نیست که اونا به من ظلم کردن و حالا من اونقدر سخاوتمندم که از حق خودم گذشتم و لطف کردم و اونهارو بخشیدم بلکه به این معناست که من نتیجع فرکانس های خودمو دیدم و هر عملی از من سر زده جواب اعمال خودم بود والان آگاهانه در مسیر موفقیت قدم گذاشته و آگاهانه با تمرکز فرکانس های درست را میفرستم و برای اینکه در قلبم جا باز کنم که کینه ها و دلخوری ها و هر چه خشم و تفرت را بیرون کنم و اینکار فقط از طریق بخشیدن انجام میشه ….💟💟💟💟
و
امروز دومین کلید از شاه کلید سفرم را باز کردم و فهمیدم که اون بخش اعظم عزت نفس از دست رفته ام بازسازی کنم و تمام اجرها و خشت های زندگی ام رو از نو بنا کنم
و بهترینها رو آگاهانه و با طلب هدایت الهی پایدار ومستحکم بنا کنم و با صبوری ولذت بردن از مسیر و با توجه به نکات مثبت و زیبا و شکرگذاری برای تمام نعمت های خداوند به مسیرم ادامه بدم
خدارو بارها و بارها ممنون و شکر گذارم که مارو دست خالی به این جهان نفرستاد باور کنید چقدر اشک شوق ریختم برای همین جمله ….. که واقعا خداوند ما رو تنها و دست خالی به جهان نفرستاد …
خدایا بی نهایت ممنون و سپاسگذارم برای اینکه تو بخشنده و مهربانی
خدایا ممنون وسپاسگذارم برای اینکه من مولود اعظیم الشان تو هستم و از درون و از قلبم محافظتم میکنی
خدایا ممنون و سپاسگذارم برای تمام فرصت ها و همه چیزاهایی که همین الان دارم
خدایا شکرت برای تمام روزهای سخت که باعث شدن قدر روزای خوبم را بدانم
خدایا شکرت بخاطر درس هایی که آموختم که بدون اونها نمی تونستم پیشرفت کنم و تکامل پیدا کنم
خدایا شکرت به خاطر هر چیزی که قبلا به آنها اهمیت نمی دادم
خدایا شکرت بخاطر آرامشو آسایش روز افزونم که اعتماد بنفس و عزت نفس و احساس لیاقت و ارزشمندی میکنم بخاطر اینکه به مسیر استادی چون استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیزم هدایت شدم …
برای تمام دوستان ی که دیدگاه منو خوندن ممنون و سپاسگذارم 👣
👣👣👣
🌹🌹🌹💟💟💟🌺🌺🙏🙏
همراه شدن با این خانواده خوب و بی نظیر و آشنایی بااین سایت یه چیزی هستش که از اون به بعد انگار که من آماده تغییر بودم. اولین گام هم هدایت شدن به این سایت بوده. برای من که سالها شاید بی انگیزه و منفعل بودم و خیلی از خصوصیات خودم رو فراموش کرده بودم انگار که بازگشت به خودم بود. گذشته ای که شاید به اسم قوانین نمی شناختم اما ایمان و اعتماد و اطمینان به خدا بود البته نگاه من به خدا هم عمیق تر و گسترده تر شده. هر روز برای خودم توجه نکردن به ناخواسته هام رو یاد آوری می کنم و خودم رو از این توجه کنار میکشم. شاید اگه یکسال پیش یا حتی شش ماه پیش بود باور نمیکردم که بتونم این چنین نگاهی به بعضی مسائل زندگی خودم داشته باشم. اما شبی که با شادی درونی و با حس ارتباط عمیقی که شب تولدم از خدا خواستم که بهم یه هدیه بده اتفاقات به ظاهربدی افتادکه کل زندگیمو بهم ریخت باور نمی کردم که این اساس همون چیزی هست که من میخوام و باید یاد میگرفتم که چطور به هیچ چیزی نچسبم و مثل زندگی جاری باشم. اما در اوج ناامیدی بازهم از خدا خواستم کمکم کنه وچیزی که من میخواستم بلند شدن از زیر خاکستر بود تا بتونم دوباره زنده بشم و به بعضی از خصوصیات خوب گذشتم برگردم همراه با ازبین بردن خصوصیات و باورهای تخریب کننده قبلی خودم. خدا رو شکر میکنم که در مسیر هدایت الهی و تغییر قرار گرفتم. من شاید بتونم بگم انگار که ابتدای مسیرم و ابتدای راهی که روح من رو راضی کنه. من همه تغییرات رو پذیراهستم و از خدا میخوام که هر لحظه هدایتم کنه. خدایا کمکم کن🌺💓