روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 328
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب و احترام سلام…
====================================
18. روز هجدهم_ ارزش ابـزار
abasmanesh.com
^ آیا تا به حال این تجربه را داشتی که به خاطر اینکه کمتر هزینه کنی کاری انجام دهی اما نه تنها نتوانستی صرفه جویی کنی بلکه صدها برابر هم مجبور شدی بیشتر هزینه کنی؟
^ ذهن فقیر، همیشه همه چیز را گران میخرد. این نوع تفکر بخاطر کمتر هزینه کردن، همیشه با انتخابها و خریدهایش در دراز مدت هزینههای بسیار گزاف و حتی گاهی ضررهایی جبران ناپذیر متحمل میشود.
^ وقتی تصمیم به تغییر ذهن فقیر میگیری تا یک ذهن ثروتمند برای خود بسازی، یکی از مهمترین کارهایی که باید به آن توجه کنی، ساختن باورهای مناسب برای خرید کردن و خرج کردن است.
^ هرگاه خواستی درباره قیمت ابزاری قضاوت کنی، دقت کن به ازای هزینهای که میپردازی، چه چیزی را دریافت میکنی و چه نتیجهای ایجاد میشود؟!
===================================
^^ باور «احساس داشتن لیاقت» و «باور فراوانی»
در یک کلام، 99٪ از مشکلات زندگی آدمها، از باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت آب میخورد.
^ به جای پایین آوردن کیفیت زندگی، باورهایت را قدرتمندکنندهتر نما.
به جای پایین آوردن توقعات از تجربه نعمتها، قوانین زندگی را درک کن و با آنها هماهنگ شو.
^ اگر به کمتر از بهترین قانع نشوی، قطعاً جهان تو را به سمت بهترینها هدایت میکند و قانع نشدن به کمتر از بهترین، یعنی تعهد برای ساختن باورقدرتمند کننده و تغییر باور محدودکننده، به جای پایین آوردن کیفیت خواسته.
====================================
خدایا شکرت برای این آگاهی ها که برای امروز من بهترین درس ها رو داشت.
یادم انداخت که به جای کوچک کردن خواسته هایم باورهایم رو بزرگ کنم.
یادم انداخت اگر سفری در پیش رو دارم از خودم این سوال رو بپرسم “تجربه کردن این سفر چه هدیه ایی برایم دارد؟” آیا این سفر رو انتخاب میکنم که برم چون همسرم ناراحت نشه؟ سفر پیش رو میخوام نرم چون بیشتر به هزینه هاش فکر میکنم یا بر سردو راهی کار درست مانده ام. تمرکز کردن روی هدفم یا تجربه کردن و دیدن یک عروسی با یک فرهنگ و در یک شهر متفاوت… آیا میتونم از این فرصتت استفاده کنم تا تمرکز بیشتری بزارم تا بتونم به عنوان جایزه به خودم زمانی برای شادی و لذت بردن و تجربه کردن بدم… میتونه این سفر پیش اومده و عروسی که در فریدونکنار دعوت شدیم فرصتی باشه که ازش
به عنوان ابزار استفاده کنم تا سرعت خوندن و مطالعه ام بره بالا، یا اینکه تمرکز کردن رو بهتر تمرین کنم.
من باید بدونم هر چیزی،هر وسیله ایی، هر اتفاقی، میتونه در خدمت من باشه و ارزشش رو بدونم. باید هم بدونم و هم یادبگیرم چطور از این ابزارها در زندگی ام استفاده کنم…
باید ذهنم رو چنان قوی و بزرگ و ثروتمند کنم تا اون ابزار برام بیشتر از بهایی که بابتش پرداخت میکنم برام نتیجه داشته باشه…باید حواسم به هزینه هایی که میکنم باشه و در اصل حواسم بــه نتیجه هایی که از اون هزینه بدست میارم، باشه. این راهی هست که میتونم باورهای قدرتمندکننده بسازم…
سلام فهیمه عزیزم
وقتی که خودمونو رها کنیم و بسپاریم به خودش دیگه نگرانی معنا نداره خیالت راحته که خودش همه کارا رو روبه راه میکنه
ببین قلبت چی میگه و همون کارو انجام بده و مطمئن باش که بهترین انتخابه
تمام تلاشتو بکن که از چالش جدیدت سربلند بیرون بیای و فقط خودتو به خودت ثابت کنی
فقط شروع کن خودش پیش بره نگران هیچی نباش
منتظریم بیای و با خوشحالی خبر موفقیت و نتایجتو باهامون به اشتراک بذاری
سلام مهناز جونم
سلام به تو دوست ارزشمندم
واووووو چقدر سورپرایز شدم. خداجونم شکرت…
امروز توی تمرین ستاره قطبی ام از خدا خواسته بودم سورپرایزم کنه حسابی شگفت زده بشم و الان شگفت زده شدم حسابی…
داشتن نقطه آبی رنگ
(بعد این همه مدت توی سایت سعی کردم مثل همون اولین کامنت هایی که نوشتم یا کسی روی دیدگاهم پیام میذاشت ذوق کنم و خوشحال بشم و برام تکراری نشه. و برای خودم اینجوری میبینم که من وقتی توی مسیر درست همون مسیر جاده جنگلی راحت دارم میرم و خیلی ها هم در این مسیر که ردپاها و آموزش های استاد رو دنبال میکنن مثل من هستن، یکی زودتر یکی دیرتر. یکی متوقفه یکی پرسرعت داره میتازه. خلاصه همه دارن میرن و خودمو تصور میکردم اگر در این مسیر درست حرکت کنم یکی از این بچه های نازنین رو میبنم و براش دست تکون میدم یا برام دست تکون میده و نقطه آبی رنگ برای من توی ذهنم مثل اینه که یک دوست عزیزی که با من هم مسیره دست تکون داده و من یعنی دارم درست پیش میرم که یکی رو دیدم و برام دست تکون داده و این دت تکون دادن همین داشتن نقطه آبی رنگه کامنت داشتن یا کامنت نوشتنه، دلم خواست بهت این تصورم رو بگم اگر گفتم برام دست تکون دادی توام خودتو در این جاده جنگلی زیبا تصور کنی و خوشحال بشی و ذهنت رو شرطی کنی و برات تکراری نشه. تا الان این روش برای من خوب جواب داده و هربار کلی ذوق میکنم از داشتن نقط آبی رنگ کنار اسمم در اتاق شخصی ام.)
اونم 5 تا نقطه آبی رنگ
اونم از یک دوست عزیز که یکجورایی خودم باعث شدم اینجا هدایت بشی و اینجا بیای و چقدر خوشحالم که هستی موندی و داری ادامه میدی.
سورپرایز شدم از تلاش هات، از پیام هات. از حرف هایی که میدونم ولی شاید لازم داشتم یکی بهم یادآوری کنه و تو شدی اون دست خدا که برام یادآوری کردی.
سورپرایز شدم چون اومدم الان تو سایت برای یک موضوعی و ذهنم رو رفرش کنم و بزنم روی “نشانه ی من” همین پیام جواب من بود وهمین نشانه ی من.
این سایت همه چی درسته. درست پیام بهت میرسه، ادم ها درست کارشون رو انجام میدن.اصلا این یعنی هدایت. این یعنی بهترین جای دنیا که آدم های ناب همه دارند برای بهبود خودشون که باعث رشد و بهبود توام میشه تلاش میکنن.
اصلا مهناز نمیدونم چطور توصیف کنم وبگم که تمام جملاتت برای حال اکنونم چــقــدر به موقع بود.تو در پاسخ به اون کامنت و اون روزم نوشتی ولی من مناسب هست برای اکنونم و این یعنـی خداوند اینگونه با من سخن میگوید. این یعنی خدا حواسش هست چطور جواب منو بده و با من حرف بزنه تا من متوجه بشم.
اینجایی که نوشتی:
فقط شروع کن خودش پیش بره نگران هیچی نباش
مینویسم یادم باشه.
ازت واقعا صمیمانه تشکر میکنم که نوشتی، که متعهدانه داری روی خودت کار میکنی و به منم کمک میکنی و منو هم اینقدر شگفت زده و خوشحال میکنی. نمیدونی چقدر سرشار از حس حضور خدا در قلب و تک تک لحظه هام هستم و خدا در قالب دوستانی مثل تو میاد و با من حرف میزنه و چقدر این توش نکته داره برام چقدر درس داره…چقدر باورهامو تقویت میکنه.
خدایا شکرت برای وجودت مهناز جونم
ممنونم که اینجایـی
برات از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون وبیرون رو خواهانم
ارادتمندت فهیمه
به نام خدای وهابم.
سلام به خدمت استاد عباس منش عزیز و سرکار خانوم شایسته مهربان و شایسته که زحمت میکشند و این تصاویر زیبا و این آگاهی های عالی و زیبا رو با ما به اشتراک میگذارند من چند وقتی هست که توی سایت هستم و دوره کشف قوانین زندگی و دوره 12قدم رو دارم کارمیکنم و به لطف الله مهربونم
جواب هم گرفتم منتهی خیلی دوست داشتم که درست بتونم از سایت و فایلهای سفرنامه استفاده کنم که به لطف خدا هدایت شدم به مسیر درست
و به خودم امروز تعهد دادم که از اول دوباره شروع کنم به دیدن فایلها و عجله هم نداشته باشم که زودتر بخوام فایلها رو ببینم و بشنوم و تمومش کنم
و اینجا متعهد میشم روزی بالای 10ساعت روی خودم کارکنم البته بازم به لطف خدا شرایط کارم جوری هست که در محیط کارم بتونم آزادانه زمان داشته باشم و روی خودم کارکنم.
خواستم از خودم ردپایی بزارم برای خودم تا یادم بمونه که از کجا شروع کردم و میخوام هر روز کامنت بزارم چون بااین قضیه کلا داستان دارم و به جورایی پاشنه آشیل منه.امامیدونم همون خدایی که منو به این مسیر آورده خودشم وقتی ایمان منو ببینه کمکم میکنه و منو آسونم میکنه برای آسونیهای بیشتر
ازش سپاسگذارم.
وبرای تمام کسانی که پا در این مسیر زیباگذاشتن و به راهی که همه رفتند و نتیجه نگرفتند شک کردن و به خودشون و خدای خودشون ایمان آوردند آرزوی
سلامتی و ثروت و نعمت از خدای وهابم دارم.
مزدک اصلانی
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
17. روز هفدهم_ فقط روی خدا حساب کن
abasmanesh.com
این سفر را آغاز کردم تا یک بار دیگر اصولی را مرور کنم که زندگیام را به معنای واقعی کلمه متحول نموده است.
میتوانستم خواستههایم را فراموش کنم، آنها را زیاده خواهی یا حتی غیرممکن و مال از ما بهتران بدانم و دست از دنبال کردنشان بردارم و در بهترین حالت، فقط خانم خانهداری باشم که مهمترین دغدغه زندگیاش، پرداختن به برنامه شام میهمانی فرد، تهیه یک لباس متفاوت برای میهمانی هفته آینده یا تغییر مبلمان برای کور کردن چشم این و آن باشد.
اما روحم همیشه فراتر از اینها را خواسته است. روح من نتوانسته در همان کلیشههایی متوقف شود که 95٪ زنهای جهان متوقف شدهاند و این لطف الهی بود تا آن روزها با اینکه قوانین را نمیدانستم، ناخودآگاه سکّان را به قلبم سپردم تا راهنمایم باشد. راهنمایی که مرا به اینجا هدایت نموده و گاهی خواستههایم را به محض واضح شدن، محقق میکند و اگر اغراق نکنم گاهی حتی زودتر از وضوح.
مسیری که برخواستن در صبح هر روز از آن، مرا ذوق زده میکند، تا شور و اشتیاقم را در مسیر یک خواستهی دیگر ادامه دهم.
من یادگرفتهام که هدفهای بزرگ را با قدمهای کوچک اما مستدام بردارم.
من یادگرفتهام که باورهای قدرتمند کننده، حاصل یادآوری و تکرار نکات کوچکی است که هر روز درباره قوانین زندگی میآموزیم.
فقط راهش ادامه دادن است. راهش تکرار آنچه است که آموختهایم.
در این سفر ما چیزی نمیآموزیم، ما فقط هر روز یک نکتهی کوچک دیگر را به خود یادآور میشویم. زیرا «یادآوری»، کل قانون است.
اگر میخواهی همسفر خوبی باشی، نیاز نیست همه قوانین را بلد باشی. نیاز نیست باورهایت را یکشبه تغییر دهی. فقط کافی است از هر فایل از هر روز این سفر، یک نکته بیاموزی و تنها راه آموختنش این است که:
هر فایل را که گوش میکنی، درباره یک نکته از آن که در نظرت مهم آمده، یک متن (کوتاه یا طولانی هم فرقی نمیکند) بنویس
============================
متن بالا بخشی از ردپای خانم شایسته عزیزم هست، که دلم گفت بیا اینو اینجا مرور کن.
باورت میشه فهیمه این سفر به علت های مختلف درست یا غلط امشب زود رفته بود توی رختخواب، امشب قبل انجام یکسری کارای روتینش میخواست بخوابه تا صبح. اما نتونست بیدار شد و الان با همین گوشی هانور6 نازنینش اومد تا تعهدش که نوشتن و یادگرفتن و نکته برداری هست رو لااقل ثبت کنه.
خدایا شکرت که وقتی فقط روی تو حساب میکنی، برام همه چی میشه، تو برام کافی هستی تا درست ترین باشم در مسیر رسیدن به خواسته هام
مـــن میخوام گفتارم با رفتارم یکی بشه، میخوام توحیدی عمل کنم و این کامنت هم چیزی است که برایم کافی است. چون این تعهد غیرقابل مذاکره، این انرژی واحد، این منبع به من گفت بیدارشو و فقط انجام بده…
خدایا شکرت که همه چیز میشوی
انرژی برای بیدارشدن
انگیزه برای متعهد به انجام کار درست بودن
ایده برای نوشتن
همه چیز می شوی…
تو برایم کافی ترینــی خدای وهابم
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
16. روز شانزدهم_ به رویاهایت باور داشته باش قسمت 2
abasmanesh.com
^ اگر فردی عادی مثل من، از رانندگی با تاکسی و زندگی در بدترین محله بندرعباس، در یک اتاق سیمانی اجاره ای که حمام و آشپزخانه اش با 3 خانواده دیگر مشترک بود، توانسته با ساختن باورهای قدرتمندکننده، تمام جنبه های زندگی اش را دچار تحولی اساسی نماید، پــس مــن هم مـی تـوانـم.
^ فقط این شرایط را به عنوان سرنوشت ات نپذیر و همان باورهایی را بساز درباره جهان ثروتمند خداوند و توانایی هایی که به تو برای تجربه آن ثروتها بخشیده، برای هر فردی که مانند من در جستجوی زندگی در نهایت رفاه و آسایش است.
^ زندگی در نهایت ثروت، سلامتی و آرامش، طبیـــعی تــرین شیــوه زنـــدگی است که برای تجربه اش به این جهان آمده ایم و با به یاد آوردن حمایت خداوند از تو، این ایمان و انگیزه را در دلت رشد می دهد که به رویــــاهـایـت بــاور داشته باشی.
=================================
میخوام باور داشته باشم به رویاهایـم.
میخوام تردیدها رو از سر راهم بزنم کنار و با تمام وجود رویاهام رو بخوام که محقق بشن.
میخوام رویاهایی داشته باشم رویایی.
میخوام زندگی خلق کنم که امید و انگیزه رو هم در ذهن بقیه ایجاد کنه و بشه معنوی ترین کاری که میتونستم انجام بدم. یعنی ایمان و امید رو در دل آدم ها شعله ور کنم. این معنوی هست و منم عاشق کارهای معنوی ام. هنوز شاد معنوی بودن پول رو نتونستم قبول کنم و این ترمز منه و باید ببینم استاد با ثروتمند شدنش، با این همه خونه و ماشین و راحتی در زندگی از اون اتاق سیمانی تا اینجایی که هست معنوی ترین کار رو کرده.با چی این همه رو ساخته با پول. با پول دار شدن و اینا رو خلق کردن پس پولدارشدن هم معنویه. من اینو فهمیدم که ارتباط و منطق معنوی بودن پول هنوز تو ذهنم کمرنگه. هنوز این ترمز رو دارم…
خدایا کمکم کنم تا آسان بشم برای برداشتن ترمزهایی که سد راه من شده برای رسیدن به خواسته ها و رویاهام. خدایا راه نشانم بده که سخت محتاج هدایت ها و نشانه ها و حمایت های توام. خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها تو را میپرستم که شایسته این همه ایی.
جایی که راه نیست خداوند راه میگشاید…
سلام بر استاد و فرشته ی نجات ما از غم!!
سلام بر همه دوستان دوست داشتنی من
من در عرض مدت زمان کوتاه تنها با تمرین توحید و یکتاپرستی و تمرکز روی نکات مثبت چنان آرامشی گرفتم و تمامی حال بدی هام ترکم کردن که با هیچ تراپی حل نشده بود!!! یه آرامش خاصی که خیلی قشنگه، فوق العادست. هر روز و هر لحظه بابت این حال از خدای مهربونم تشکر میکنم بابت اون روزی که با استاد آشنا شدم سپاسگذاری میکنم. یه چیزی که میتونم بگم حالمو زیر و رو کرد این بود که فهمیدم خدا دوستم داره!!! و من اینو نمیدونستم. همین یک باور آنچنان عزت نفسی به من داد که با هیچ پیشرفتی با هیچ کلاسی با هیچ تراپی با هیچ ثروتی نمیتونستم بدست بیارم. خنده ای که با خدا شوخی میکنم رو با چیزی عوض نمیکنم. خداروشکر میکنم روند تغییر و آگاهیم انقدر سریع بود که تعجب میکنم. تغییر رفتار آدمها!!! مثلا من برای ادامه تحصیل هدایت شدم، کاری که ده ساله پشت گوش مینداختم، برای گرفتن مدرکم به دانشگاه قبلی رفتم. پرسنلی که حتی حضوری هم کمک نمیکنن با یه تلفن خوب و کامل راهنماییم کردن کارهام خیلی سریعتر انجام شد انگار کل دانشگاه منتظر بودن تا من یه درخواستی کنم. رفتارهای عجیب و محترمانه!!!
بااینکه آگاهم کلییییی ترمز دارم و خیلی باید تلاش کنم ولی میتونم تا آخر عمرم بابت همین دوماه سپاسگزاری کنم. خدایا ممنونم ازت که همیشه خیلیی زیاد دوستم داشتی و من گمراه شدم. از خدای خودم و خودم عذرخواهی میکنم که شرک داشتم و بدبختی و رنج دیدم. امید به غیر داشتم و ناکام شدم. قدرت خدارو نمیدونستم و اجازه دادم که بهم ظلم کنن.
استاد من عزیز من و عزیز خدا، ممنونم ازتون بابت اینهمه فایل رایگان که در اختیار ما گذاشتید تا خدا و رب خودمون رو بشناسیم و خودمونو نجات بدیم. بابت تک تک فایل ها تشکر میکنم. این بهترین رسالتی هست که یک انسان میتونه داشته باشه. خوشحالم و سپاسگذارم که امسال به سمت شما هدایت شدم در حالیکه شمارو چهارساله که میشناسم و امسال آماده شنیدن شدم. یک حالت از زندگی من حذف شده و اونم نگرانیه!!!! اینکه چطور روی قدرت خدا حساب کنی که حتی وسط سختیها نگران هیچی نباشی برای من معجزه ای بود که لایقش شدم. از خدا میخوام بیشتر هدایتم کنه تا بیشتر بفهمم و راحت تر و سریعتر بتونم دست از ترمزهای خودم بردارم. استاد جز تشکر و قدردانی هیچ چیز دیگه ای ندارم بگم. ممنونم ازتون ️
به نام خالق یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته
بعد از مدتها می خواهم قلم در دست بگیرم و برای دلم بنویسم که چه روزهایی گذشت وتو تنها نبودی
خداوند با تو بود به حرفهایت گوش می داد وکارهایت را انجام می داد ومیدهد
خواسته هایت را برایت هم چون چراغ روشن می کند ومسیر را هموار می سازد تا تو لنگ لنگان راه نروی وبا اقتدار و عزت
نفس اشرف بودن مخلوقات را تجربه کنی امروز یاد گرفتم هر آنچه که تا به حال
تغییر کرده ام که لطف خداوند است چقدر من را به خواسته هایم نزدیک کرده ومن همانند قورباغه درون ظرف نبودم ولی هنوز از خودم راضی راضی نیستم چون تغیرات من هنوز کافی نیست من ثروت بیشتر ،ارتباطات بهتر وحتی روابط بهتر از این می خواهم من از کودکی دنبال بهترین ها بودم و از کودکی سپاسگزاری را خودم به خودم یاد دادم از همان 9 سالگی وتا امروز که 38 سال دارم قدردان آن الهامات درونی هستم ولی جلسه 5 امروز فهمیدم که تا قله هنوز راه هست نم خواهم کم بیارم وامیددارم که به قله خواهم رسید وآن روز با تمام نیروهای درونیم وجسمانیم فریاد موفقیت سر میدهیم به امید خدا وند چقدر سپاسگزارم در هر لحظه که چنین استادی و همچنین بانوی با کمالاتی هم چون خانم شایسته عزیز را در کنارم قرار داد تا با محبتها و درس هایی که از عمق جان می آید وبر دل می نشیند آشنا شوم وراهم را بهتر وسریعتر از قبل طی کنم
برگی از سفر نامه من امروز در گام پنجم
لیلا
درود و سلام خدمت استادان عزیزم و دوستان عزیزم در این بخش ..
سلام خانم شایسته ی عزیزم .. اول از همه خواستم برای چندمین بار در همین قسمت سفر نامه تشکر و قدردانی کنم که این سفرنامه رو برامون تنظیم و تدوین کردید و سبب خیر و برکت شدید واقعا ممنون و سپاسگذارم برای این روندی که دسته بندی کردید . چون با این فصل ها هایی که برای روزشمار تحول من
ایجاد کردید یک نظم خاصی بوجود آمده که بتونیم از پایه و اساس افکارمون رو محکم تر و ریشه دار تر در جهت تغییر باورهای گذشته ام و ورودی های درست و مناسب پایه گذاری کنیم
و از اینکه در هر برگ از این سفرنامه بهترین ورودی ها و قوانین در ذهن و افکار مون برامون ساخته میشه ممنون و سپاسگذارم و قدردان این تلاش های شما در کنار استاد عباسمنش عزیزمون هستم .و خدا را شاکرم که در این سایت در کنار شما عزیزان حضور دارم خدایااا شکرت
من می خوام رزق خودش بدنبال من بیاد . من می خوام و پول و ثروت و نعمت و برکت و شرایط در روابط
درست و مناسب و شادی و شادمانی
و وفور و فراوانی و غیره با کانون توجه ام خودش با پای خودش بسمت من بیاد ..
من می خوام متفاوت عمل کنم و متفاوت نتیجه بگیرم..
من برای خودم می خوام وقت و زمان بیشتری بگذارم
امروز دهمین تعهد. از سفر و برگ اول تا دهم از فصل اول رو بلطف و فضل الهی در قسمت همان فایل ها انجام دادم و دوباره برگشتم در این قسمت یک چکاپ فرکانسی از خودم داشته باشم چون دوست دارم گام به گام جلو برم و بیشتر از قبلنا تمرکزی روی هر فایل در این فصل روی افکارم کار کنم و در مدار دریافت این موهبت های الهی و آگاهی های ارزشمند قرار بگیرم و نتایج این ده روز رو با خودم مرور کنم ..
و با این تعهد در این ده روز جهادی اکبر برای تغییر بیشتر شخصیت و عزت نفسم و ارزشمندی و احساس لیاقت رو در خودم بیشتر از همیشه ایجاد کنم
اینکه طبق قانون احساس خوب مساوی اتفاق ها و نتایج خوب رو بیشتر از همیشه درک کنم و آگاهانه عمل کنم
اینکه توانایی اعراض از ناخواسته ها رو آگاهانه توجه کنم و نشانه های خداوند رو دریافت کنم و از اینکه به الهام و شهودم بیشتر توجه کنم تا بتوانم نشانه ها رو بشنوم و ببینم و بفهمم و درک کنم و بی درنگ عمل کنم و بیشتر از همیشه برای خودم ارزش قایل باشم و خودم رو دوست داشته باشم
اعتماد و توکل به خداوند رو در خودم بیشتر از همیشه ایجاد کنم و با کار کردن مداوم روی خودم و تمرکز داشتن روی اهداف و خواسته هام رو با توجه به قدم های تکاملی از مسیرم لذت ببرم..
وقتی این برگ ها رو ورق به ورق جلو میرم . میبینم که باید بیشتر به اصل توجه کنم و از حاشیه ها عبور کنم و کانون توجه ام رو آگاهانه بسمت خواسته هام هدایت کنم . چون طبق قوانین جهان هستی به هر آنچه که توجه می کنیم از اساس همون توجه شرایط و موقعیت ها و افراد و شرایط در روابط و کسب و کار و درآمد و غیره وارد زندگی مون می شود
چون جهان همانند آیینه عمل می کند
و این تغییرات در شخصیت واقعا جسارت می خواهد و این تغییر شخصیتی کار هر کسی نیست . چون تداوم در این مسیر و تصمیم گرفتن و پابرجا ماندن توکل در عمل جهادی اکبر نیاز دارد
اینکه باید این تغییرات رو از چه زمان و مکانی شروع کنیم بستگی به این دارد که تصمیم قاطع بگیریم که من می خواهم تمام ابعاد زندگی ام تغییر کند پس باید از همین لحظه ای که در آن حضور دارم و از همین جایی که هستم شروع کنم و این شروع دوباره ی من در این قسمت سبب یک تصمیم و عزم و اراده ای عمیقی است که متعهدانه آن را پذیرفتم و می خواهم خودم رو شخم بزنم و تغییرات بهتر و بیشتر و قشنگتری رو در شخصیتم و باورهام. ایجاد کنم چون الان در مدار آگاهی بیشتری هستم و می خواهم درک بیشتری با توجه به این آگاهی هایم روی خودم سرمایه گذاری کنم و ورودی های قدرتمند کننده تری رو برای تثبیت نتایج ام ایجاد کنم .. هر چند میدانم که هیچ عجله ای با توجه به قوانین تکامل نباید داشته باشم و این قانون تکامل رو همیشه باید به خودم یادآوری کنم و نباید به خودم سخت بگیرم و با شادی و لذت از مسیر الهی هدایت بطلبم..
باید همیشه مواظب ورودی هایم برای غذای روح و ذهن و افکارم باشم و این مسیر حرکت رو با توکل و اعتماد به خداوند و با تمرکز و توانایی در کنترل ذهن و کانون توجه ام و قدم هایم رو ادامه دار و پایدارتر کنم ..
البته می دانم در طول مسیر حرکت تضادها یکی از نشانه های مهم الهی ام هستند که می خواهند ما رو به مسیر دیگری هدایت کنند که آن تضادها دوستان واقعی ما هستند و باید از این فرصت های شگفت انگیز تشکر و قدردانی کنیم و استفاده کنیم و بهره ببریم
خدایااا شکرت که دوباره به این سفرنامه هدایت شدم تا هر روز هدفمندتر روی برنامه های روزانه ام تمرکز کنم و کامنت ها رو بخونم و افکارم رو با کانون توجه ام به این فایل بمباران کنم و این جهاد اکبر و تعهد بدون مذاکره می خواهد تا با خودم در صلح بیشتری باشم تا آرامش بیشتری رو در وجودم بسازم و تا احساس خوب و بیشتری رو آگاهانه در وجودم ایجاد کنم و باید اعتراف کنم که من خیلی خیلی خوش شانس بودم که خداوند دستمو گرفت و آورد در این قسمت که روی خودم سرمایه گذاری کنم
خدایاااا شکرت که امروز دهمین روز تعهد خودم را انجام دادم( در قسمت برگ دهم از فصل اول ) و از خداوند می خواهم که کمکم کند تا در این مسیر الهی حرکت های تکاملی ام رو پایدارتر و محکم تر و استوارتر قدم بردارم
خدایا من به تو اعتماد دارم
IN GOD WE TRUST
سلام به استاد عزیزم و بانو مریم جان . خداروهزاران مرتبه شکر میکنم که اینجا هستم وتوفیق دارم از این آموزشها با دل و جان استفاده کنم و زندگیمو خودم بسازم اونطوری که دوست دارم باشه. امروز روز شمار تحول من رو توسط دوست خوبمون ساناز خانم پیدا کردم و به یاری خدا تعهد میدم ، تعهدی غیر قابل مذاکره و بی بهانه برای عمل به آگاهی ها. و برای تحول زندگی ام کمر همت بسته ام و از خداوند میخوام که دستان مرا در این راه بگیرد و عاشقانه مرا هدایت کند به سوی سعادت در دنیا و آخرت.
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
15. روز پانزدهم به رویاهایت باور داشته باش قسمت 1
abasmanesh.com
^ اتفاقات و شرایط تغییر میکند، وقتی باورهای ما تغییر کند. پس به رویاهایت باور داشته باش.
زیرا باور، چنان قدرت عظیمی دارد که قادر است هر پیشبینی و حساب و کتاب ریاضی را نیز غلط از آب درآورد.
و مهمتر از همه، این کلید را در دستمان قرار میدهد که ، نقطه شروع تغییر آنجاست که، تصمیم میگیری فارغ از اینکه شرایط بیرونی زندگیات تا چه حد نابهسامان و خارج از کنترل تو است، از درون به احساس خوب برسی و خوشبین و امیدوار بمانی.
اما تنها زمانی از عهده انجام این کار برمیآیی که، باور کنی تو خالق زندگیات با فرکانسهایت هستی.
باور کنی تضادهایی که تا این حد تلخ، پیچیده و از حد تحمل خارج به نظر میرسند، نه تنها کمر به نابودیات نبستهاند، بلکه بخشی از برنامه جهان است تا بدانی دقیقاً چه میخواهی.
این شرایط خیلی زود تغییر میکند اگر نه تنها ناامید نشوی، بلکه به خاطر واضح شدن خواستهات، سرشار از شور و شوق شوی تا از انرژی آن تضاد، خواستههایت را محقق نمایی.
==============================
همینجا دوباره و دوباره و دوباره اقرار میکنم که واقعا خیلی تازه کارم برای اینکه به رویاهام باور داشته باشم و برای اینکه یاد داشته باشم چطور طبق قانون رویاهامو محقق کنم.
خدایا شکرت من اینا رو فهمید از زندگی به جز مرگ هیچ چیزی اجبار نیست
که بین منو آرزوهای دور، به غیر از خودم هیچکی دیوار نیست.
جهان مثل آینه است که خوب و بدش فقط انعکاس وجود منه….
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
14. روز چهاردهم _ ما خالق شرایط خودمان هستیم.
abasmanesh.com
^ موضوع این فایل برمیگرده به تماس یکی از دوستان که گفت ویزای آمریکا رو گرفتم و می خوام بیام ببینمت و گفتم غیر از دیدن من و صحبت کردن با من دیگه چه پلنی داری بیای اینجا…..دیگه چه برنامه ایی داری برای اومدن به آمریکا؟!
گفت: هیچی میخوام بیام ببینم که اگر که اونجا خوبه، اگر کار گیرم میاد، اگر شرایط کاریش خوب باشه.بیام اونجا بمونم و زندگی کنم. اخه هوای تهران آلوده است-شرایط خوب نیست و…
یعنی پلنت اینه که بیای ببینی اینجا کار هست، اگر کار هست بمونی، اگر کار نیست برگردی. گفت: آره اگـر کار باشه بتونم خرجم رو در بیارم می مونم وگرنه برمیگردم. گفتم: که این روش توئه ولی اگر من جای تو بودم روشم متفاوت بود.
دوست دارم در مورد روش خودم توضیح بدم که فکر می کنم روش خیلی بهتری هست.
^ من فکر نمی کنم که شرایط باید برای ما تصمیم بگیره. مثلا بریم ببینیم اونجا شرایط چه جوریه، من خودمو با شرایط اونجا وفق بدم.
یعنی من فکر نمی کنم ما به دنیا اومده باشیم تا با یک شرایطی که موجوده خودمون رو وفق بدیم.
ما انسان ها خالق جهان هستیم.
ما انسان ها همه چیز رو خلق کردیم.
ما انسان ها اومدیم روی کره زمین، یکجاهایی آب نداشته اومدیم سد زدیم، آب آوردیم به اونجایی که می خواستیم.
ما انسان ها اومدیم روی کره زمین، ساختمان ها ساختیم تا نیازمون رو برطرف کنه.
مثل شهر دبی که وسط بیابون بی آب و علف چه زندگی الان در جریانه…
^ ما انسان ها تابع شرایط نبودیم در زندگی مون.
^ اگـر ما تا اینجا رسیدیم چـون شرایط برای ما تصمیم نگرفته.
ما گرم ترین جای کره زمین رو تبدیل کردیم به خنک ترین جا.
یا سردترین جاها رو قابل سکونت کردیم با سیستم های گرمایشی.
ما اومدیم از کویرهای بی آب وعلف مزرعه هایی ساختیم.
ما اومدیم با تغییر ژنتیک گیاهان، تمام گیاهان رو بهتر، سرع تر کارآمدتر تولید کردیم.
حتی اومدیم ژنتیک حیوانات رو هم تغییر دادیم و جوری که دوست داشتیم کردیم.مثلا مرغ ها رو تخم گذار تر کردیم. گاوها رو گوشتی تر کردیم و خیلی کارهای دیگه.
مـا خالق زندگی خودمون هستیم.
مـا تابع شرایط نیستیم.
^ به اون دوست مون گفتم اگر می خواهی که زندگی رو اونجوری که باید و شاید تجربه کنی —–> باید تو شرایط رو ایجاد کنی.
^ تو باید بگی من می خوام بیام امریکا چه شرایطی رو تجربه کنم؟! و من اون شرایط رو می سازم برای خودم. نه اینکه بیام اونجا اگر کار هست. اگر میتونم درآمد داشته باشم زندگی کنم. اگر نه که برگردم همون سرکار قبلی ام.
^ زندگی به این شکلـه که ما ایجادش می کنیم.
تـو باید بگی من چی رو می خوام؟ و خلقش کنی. نهمثل 99% بقیه آدم ها که میگن ببینیم حالا شرایط چه جوریه.
^ مـا شرایط رو خلق می کنیم. ——>
اگر قانون رو بلد باشیم
و اگر به خداوند ایمان داشته باشیم
می تونیم هر جور که بخواهیم زندگی کنیم. ما تابع شرایط نیستیم.
^ من یادم از زندگی خودم اومد اون زمانی که از قم به بندرعباس رفتم. دقیقا چیزی رو که می خواستم رو نوشـتم.
من میخوام برم بندرعباس به کجا برسم.
با آدم های جدید ارتباط برقرار کنم.
از لحاظ مالی پیشرفت کنم. تحصیل کنم.
میخوام برم اونجا تا دور باشم از افرادی که نامناسب هستند.
میخوام دور باشم از افرادی که نمی گذارند خوب روی باورهام کار کنم.
میخوام برم تنها باشم.
میخوام برم روی پای خودم بایستم.
میخوام برم یک زندگی رو با یک بیس درست، پایه های درست ایجاد کنم.
من بندرعباس رو تا اون موقع نه دیده بودم، نه ازش خبری داشتم.ولی یک تصمیم گرفتم. و گفتم من اون شرایط رو می سازم. و شروع کردم به ساختن.8 سالی که در بندرعباس بودم همه چی برای خودم ساختم.
دانشگاه مو رفتم.
کلی تجربیات جدید بدست آوردم.
و بعد از اینکه به اون شرایطی که می خواستم در بندرعباس رسیدم تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به تهران.. در مورد تهران هم همینطور بود.هیچ اطلاعاتی در موردش نداشتم و با این ایمان که اون چیزی رو که من می خوام رو می سازم و خلق می کنم. تمــام زندگیم رو هدیه دادم ب یک زوج جوان و با یک کیف و ساک لباس بلند شدم با شرایطی که داشتم(با همسرم و بک بچه 3ماهه و 3 ساله) رفتیم تهران از صفر از زیر صفر شروع کردم.و همون شرایطی که میخواستم روخلق کردم.یک شرکت زدم،اغلب شهرهای بزرگ ایران رو سمینارهای مختلف برگزار کردم.تو حوزه های مختلفی که علاقه داشتم وارد شدم.
تـمام آنچه که می خواستم رو خلق کردم و ایجاد کردم.
^ افراد یک عالمه دلیل داشتن که —-> کارهایی که من میخوام نمیشه. اما شــد
^من آمریکا هم اومدم، نیومدم ببینم که شرایط چیه حالا…
من می دونم که می تونم شرایط خودم رو خلق کنم.
من می دونم اون جیزی رو که می خوام می تونم بسازم.
من می دونم که خالق زندگی خودم هستم. و تو هـم باید بدونی.؟!…. با این باور می تونی زندگی خوبی رو بسازی.
^ به هیچ عنوان اجازه ندادم که شرایط برای من مشخص کنه که مــن چطور باید زندگی کنم؟ من هستم که شرایط رو خلق می کنم.
^ همه لایق این نوع زندگی هستند.
اگــر باورهاشون رو عوض کنند.
اگــر سطل شون رو بزرگتر کنند.
لذت میبرم تخم مرغ ها رو جمع کنم، تراکتور بندازم زمین صاف کنم.
یک زمین گرفتم هرکاری که میخوام توش انجام بدم.
چقدر این مدت که کم کار بودم مشغول بودم کارهایی که نمیشناخم رو دارم انجام میدم. از شیردوشیدن تا کشت صیفی جات…
^ از همون اول باور داشتم(یک باور قوی و قلبی) کــه تمام شرایطی که میخوام رو میتوم خلق کنم.
^ تمام خواسته های من برای خداوند بسیار ناچیزه———> یعنی برآورده کردن شون کاری نداره براش.
^ جهان هستی آماده است، خوشحاله تا من به آرزوهای بزرگم برسم.(بزرگ از نظر من نه اون)
خداوند کمکم میکنه،هدایتم می کنه، حمایـتم میکنه.
مـا خالق زندگی خودمون هستیم، ما می تونیم شرایط رو جوری که می خواهیم رقم بزنیم. به خدا هدایت می شوید به مسیرهای درست، اگر در مدار رس قرار بگیرید، افراد درست، شرایط درست،ایده های درست وارد زندگی تون می شوند(باور کنید کار خاصی نمی خواهید بکنید.)
^ من قدم به قدم هدایت شدم به اون چیزی که می خواستم.
^ فقط باید ایمان مون رو تقویت کنیم.
^ هر روز خواسته ها بزرگتر و بزرگتر میشه و این روندِ طبیعیتشه.
تقویت باور—–> می شود که امکان پذیره محدودیت ها فقط توی ذهن ماست.
من محدودیت رو نمیپذیرم.
========================================
اولین قدمی که باید برای تغییر برداری، ایجاد چنین باوری است.
ایجاد این ایمان که خــداونــد توانایی تغییر شرایط را در من آفریده و برای بهبود شرایطم، حتی از من هم مشتاق تر است وهمواره در این مسیر، هدایتگر من است.
وقتی فضل خداوند و فراوانی جهان را باور می کنیم و ایمان می آوریم که ما قدرت ایجاد و تجربه شرایط دلخواهمان را داریم، آنگاه دیگر هیچ محدودیتی را نمی پذیریم. دیگر نمی گوییم ببینیم چه می شود!
دیگر تریدی باقی نمی ماند. بلکه خواسته مان که مشخص می شود، تنها با ایمان، توکل و اشتیاق، قدم های مان را استوار برمی داریم.
ساختن چنین ایمانی، بهایی است که باید برای ساختن شرایط دلخواهت بپردازی. این ایمان تو را در مداری قرار می دهد که ایده ها، آدمها و همه ی آنچه برای تجربه شرایط دلخواهات نیاز داری، آنجا منتظر و آماده خدمت به تو است.
این وعده خداوند است و به قول قرآن:
«چه کسی وفادارتر از خداوند به وعده ی خویش است؟!»