روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 284

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سام احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1202 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانم عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه و یه سلامی بکنم خدمت اعضای سایت من میخام این مسیر رو با تموم جونم ادامه بدم ب قول استاد یا تغییر میکنم یا میمیرم.دوستان ثابت قدم بودن خیلی خوبه چون من یه بار قبل از اتفاق های داخل ایران بود خیلی مصمم بودم ولی همون اتفاق ها شروع شد ذهنم رفت و نتونستم کنترلش کنم و از اساس همون توجه م ب اون اتفاق وارد زندگیم شد ولی یه روز ب خود اومدم که محکمتر ادامه میدم ب امید الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرا زهرایی گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    روز شمار تحول زندگی من (سناریونویسی)

    به نام خدا

    شوهرم بهم خبر داد که زمین رو معامله کردن و ما اونجا رو با سلیقه خودمون ساختیم از در که وارد میشوی حیاطمان است و جای پارک برای یک ماشین وجود دارد سمت راست مثل خونه مادرم دسشویی هست و بعد وارد خونه میشیم خونمون 85 متره و اولش پذیرایی هست درست مثل خونه قبلیمون ساخته شده کف سرامیک و آشپزخونه کابینت به رنگ چوب و سفید خونمون شمالیه و افتاب میخوره و خیلی خوبه اتفاقا پرده های خونه قبلمون اندازه پنجره های جدیدمونم هست و من قصد دارم یه دستک شبیهه پرده خواهرم بهش اضافه کنم البته اگر بشه …

    خیلی اینجا خوبه آرومه و همسایه های خوبی داره و من با خیال راحت میتونم کار خودمو انجام بدم ان شاالله قصد داریم مقصد و خونه بعدیمون جای بهتری باشه که دسترسی به امکانات خیلی راحت تر باشه

    خونمون الان اون طرف خیابون مادرم ایناس

    راستی من وسیله های جهیزیمو انقد قشنگ انتخاب کردم که همیشه مده

    قصد داریم برای خونه جدیدمون مبل هم بخریم از همون مبل ها که همیشه دوس داشتم و همینطور تخت خواب

    شوهرم خیلی به من اهمیت میده موقعیت شغلیش خیلی بهتر شده

    خدایاشکرت

    1401/10/2

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 959 روز

    abasmanesh.com

    خدا را شکر که هدایت شدم به قسمت اول این روز شمار زندگی من

    من در برخی از قسمت کامنت ها متوجه شده بودم که دوستان در مورد سفرنامه صحبت میکنند ولی من متوجه نشده بودم که کدوم قسمت سایت رو میگن در واقع باید بگم در ان فرکانس نبودم که متوجه این قسمت بی نظیر بشم.

    نمیدونستم که خانم شایسته عزیز این قسمت رو تدارک دیدن با عشق و خیال رو راحت کردن که فایل ها به بهترین ترتیب قرار گرفته شده

    خدا را شکر گزارم به خاطر هدایتی که هر لحظه میکنه من رو.

    میخوام به خودم قول بدم و متعهد بشم که حداقل هر روز یکی از این سفرنامه رو ببینم و با عشق کامنت بگزارم و صد در صد همین الان عضو سایت میشم و شروع میکنم به کار کردن بر روی باورهایم و خلق نتایج بی نظیر در زندگی ام.

    شکر خدا به خاطر این اهنگ بسیار زیبا در ابتدا و انتهای این فایل و اینکه استاد توضیحات جالبی در مورد اینکه خیلی مهم هست ردپا بگزاریم در زندگیمون و در اینده برگردیم و ببینیم که در گذشته چه کامنت هایی می‌گذاشتیم و الان چقدر تغییر کردیم و کامنت عمق دار میگزاریم.

    اینکه استاد عزیزم گفتن که هر بار گوش دادن این فایل ها ما رو وارد یک اگاهی جدیدی میکند و چونکه هر بار با مدار اگاهی بالاتری فایل رو گوش میکنیم چیزهایی جدیدی یاد میگیریم.

    اینکه رشد و پیشرفت و تغییر در زندگی بی انتهاست.

    و من رو یاد این جمله استاد میندازه که دو راه دارین در زندگی

    اول اینکه تغییر کنید و با روند پیشرفت جهان همراه بشید

    یا اینکه زیر چرخ های جهان له می شوید.

    شکر گزارم به خاطر هدایت شدنم به این فایل و قسمت و شروع میکنم به گوش دادن با ترتیب و کامنت نوشتن‌.

    خدایا ازت میخواهم مرا هدایت کنی به درک صحیح مطالب درست و عمل به انها

    ازت میخواهم مرا ثابت قدم کنی در این مسیر

    ازت میخواهم کمکم کنی که قدرت رو از همه افراد بگیرم و به خودت بدهم.

    خدا جونم ازت میخوام که با نتایج پایدار مرا همراه سازی تا از این ریل یادگیری و تغییر خارج نشوم.

    “شکر خدا بابت هدایت به این قسمت”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    پرستو حق گوی گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همچنین مریم عزیزم که کلامش و چهره اش پر از آرامش و متانت هست خیلی دوستتون دارم . اول از همه بگم من خیلی خوشحالم که فرکانسم اونقدر بالا اومد که الان هر روز صحبتهای استاد را گوش میدم چون من حدود یکسال پیش استاد را در لایو با یکی از بزرگان دیدم و همونوقت عضو سایت استاد شدم ولی نمیدونم چرا اون زمان اصلا نتونستم با استاد و محیط اطراف زندگیشون که ضبط میکردن ارتباط برقرار کنم توضیح دلایلش طولانیه و جای سخن نیست ولی الان که دارم مینویسم تغییرات نظرم از زمین تا آسمون تغییر کرده و واقعا خداراشکر میکنم و از صحبتهای سفرنامه فصل اول و سفر روز اول متوجه شدم ظرف وجودم بزرگتر شده دوست دارم یک نمونه از این بزرگ شدن ظرفم را برای دوستان عزیز هم بگم چون برای خودم خیلی جالب بود . من تقریبا یکسال قبل که دچار مشکلات زیاد مالی و کاری و عاطفی شدم و ورشکست هم شدم با یکی از دوستان خانوادگی که البته از بزرگان یکتا پرستی و فرد مشهور هم هستن در کشور و دیگر کشورهای دنیا مشغول مشورت و صحبت بودم ایشون جمله ای به من گفتن و این بود که پدرشون همیشه به ایشون توصیه میکرد که به اندازه راحتی و امور جاری زندگی خودت درآمد کسب کن نه برای فرزندانت اندوخته کنی و همش بدوی بگی برای آینده بچه هام اونا را به خدا و خودشون بسپار آینده شون تضمین میشه و همانطور که پدرشون گفت من خودم همینکار را کردم به تو هم میگم همینکار را انجام بده و ایشون هم به من اینو توصیه کرد ولی من اون زمان بشدت با حرفشون مخالف بودم تا اینکه گذشت تا هفته قبل که من مجددا با ایشون صحبت کردم و دوباره همان توصیه را کردن اما من برخلاف سال گذشته کاملا معنای حرفشون را درک کردم میدونید چرا چون این پسر و آقا که فرزند همان پدری که دائم توصیه به پسرش میکرد که برای آینده بچه هات دنبال ثروت نباش بسپار به خدا ، خداوند چنان استعدادی به این پسر داد که تمام کشورها خواهان ایشون هستن با درآمد بی انتها که این فرزند میتونه همه خانواده و … از ثروت بی نیاز کنه و ایمان واقعی به خداوند و سپردن به دست خدا یعنی این و من اون زمان نمیپذیرفتم .

    دوست داشتم این تجربه را در اختیار دوستان و همچنین استاد عزیزم بگذارم و بگم گوش دادن عمیق و از جان دل به صحبتهای استاد واقعا به تکامل من کمک کرد و الان دنبال این هستم که بتونم نشانه های خداوند را در همان لحظه ببینم و درک کنم و جز هدف اصلی زندگیم شده که نشانه های خدا را در مسیر زندگیم بفهمم چون وقتی تمام زندگیم را که مرور میکنم متوجه میشم کجا و چه نشانه ای بود و نفهمیدم و گذشتم ولی الان دارم روی خودم کار میکنم در هر لحظه نشانه های خدای مهربان را ببینم و چراغ راه زندگیم باشه .

    به امید حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مرضیه اسلامی گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    به نام خدا،سلام به تمام اعضای خانواده عباسمنش،من حدود یک ماهی بود که روی دوره ثروت1 کار میکردم شکر خدا همه چیز به نسبت یه ماه قبل م تغییرات قابل توجهی داشته ولی بازم حس کردم به اون شکلی که استادگفتن اگرمیخوایم نتیجه بگیرم باید عمل کنیم نبودم.از خدا خواستم خودش بهم بگه چیکار کنم یه روز که داشتم فایل های بخش گفتگو استاد با دوستان را گوش میکردم اونجا بود که خیلی از دوستان گفتن که اول از فایل های رایگان شروع کردن ،اونجا بود که اون هدایتی که میخواستم را دریافت کردم و فهمیدم باید از فایل های رایگان شروع کنم و اینجور مدارم را بالا ببرم تا بتونم از دوره هابه راحتی استفاده کنم و یه نگاه به تمام بخش ها که انداختم به خودم گفتم بله خودش باید از همین جا شروع کنم و اول دوره سفرنامه را شروع کنم و این بخش یا بهتر بگم این دوره بشه پیش نیاز من برای دوره ثروت به امید خدا پس من مرضیه تعهد میدهم که تمام نکاتی که استاد دراین فایل ها گفتن مثل وحی منزل قبول کنم و بهشون عمل کنم و تمام کامنت های دوستانم را بخونم و آگاهی های که از کامنت های دوستانم دریافت میکنم را یاداشت کنم و مثل آموزش های استاد بهشون عمل کنم و کامنت هایی که بهم حس بدی میدن را نخونم و این کاریه که باید هر روز انجام بدم خدایا خودت تو این راه به من کمک کن و هوای من و تمام خانواده عباسمنشیم را داشته باش،

    آگاهی های که من از این فایل دریافت کرم اولیش این بود استاد اشاره کردن به بروزرسانی دیگری که توسط،مریم عزیزم صورت گرفته و این کاریه که مریم جان همیشه انجام میدن نه تنها در مورد سایت بلکه درتمام جنبه های زندگیشون در حال بروزرسانی یا به قول مریم جون در حال ارگانایز هستن و چقدر من ایشون را تحسین میکنم بخاطر این ویژگی عالی که دارن و اینکه استاد اشاره کردن وقتی مریم جان کاری را شروع میکنن از دل وجان براش زمان و انرژی می‌گذارند تا کارشون را به بهترین نحو انجام بدهند،واین اولین درس یا تمرینه منه که هر روز تو هرکاری از خودم بپرسم چطور باید این بخش از زندگیم را بروزرسانی کنم چطور بهتر وبهتر و هر ایده ای که میاد عمل کنم و مثل مریم جان از دل وجان براش وقت بگذارم

    نکته بعدی که استاد جان اشاره کردن تکامل است وای که چقدر این قضیه همیشه پاشنه آشیل منه،مرسی استاد جان که همیشه به این نکته اشاره میکنید که عجله نکنیم تکامل‌ را طی کنیم آرام آرام تکاملمون طی کنیم و خودمون رشد بدیم و واز مسیر لذت ببریم،قبلا که عجله میکردم و بعدش شما یادآور میشدین که ماباید تکاملمان طی کنیم بعدش از دست خودم شاکی میشدم که انقدر استاد روی این نکته تقریبا درتمام فایل هاشون تاکیید میکنن اما بازم من زودی فراموش میکنم ولی دیگه میخوام این حس خود سرزنشی را از خودم دور کنم و به خودم میگم خب همین موضوع هم تکامل میخواد من باید همیشه فایل های استاد گوش کنم و این نکات بره توی تک تک سلول های وجودم و درضمن به قول استاد خدا خودش میگه که انسان عجوله بعدش به خودم گفتم پس این در وجود هرانسانی هست اما این منم هستم که باید افسار این اسب چموش را به دستگیرم و تمام سعیم را کنم که اونا رام کنم،خدایا خودت بهم کمک کن.

    وقتی استاد میگن ما باید بارها و بارها به آموزش ها گوش کنیم و هر بار که این کار را می‌کنیم آگاهی های بیشتری درک میکنیم که انگار قبلا نشنیده بودیم الان دقیقا دارم حسش میکنم من همین فایل استاد را در این دو روز حدود6یا7 بار گوش دادم همین جملات استاد را درمورد تکامل انگار یه آگاهی جدیدتری یه چراغ یه نور جدید در ذهنم روشن کرده ….خدایا شکرت…خدا جونم خودت بهم کمک کن به اون چیزهایی که می‌شنوم بتونم عمل هم بکنم.

    استاد گفتن باید از خودتون ردپا بجا بزارید با نوشتن کامنت دورغ چرا اما خیلی نوشتن کامنت برام سخت بود اما قرار شد من هرچی استاد گفتن را مثل وحی منزل بپذریم پس گفتم چشم استاد انجامش میدم تا ظرفم بزرگتر شه و درضمن استاد گفتن با این کار انرژی مثبتی میفرستیم که به خودمون برمیگرده و من واقعا دارم این انرژی را حسش میکنم چقدر حسم از وقتی شروع کردم به نوشتن تا الان چندین برابر شده….خدایا شکرت برای این آگاهی های جدیدی که امروز کسب کردم و میدونم و با ادامه دادن این صراط مستقیم بیشتر وبیشتر می‌شود

    عاشقونم و از خداوند سپاسگذارم برای داشتن خانواده عزیز عباسمنشیم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3658 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    امروز دقیقا یک ماه هست که هر روز بیش از 2 ساعت در سایت هستم فایل گوش میکنم ،کامنت ها رو می خونم و البته هیچ وقت کامنت نمی‌نوشتم‌

    اولین تصمیم من پیرو آگاهی هایی که بدست آوردم اینه که بنویسم و‌رد پایی از خودم بذارم.

    و دومین تصمیم قبل اینکه بگم یکم از قبل توضیح بدم بهتر

    من تقریبا 11 ساله دارم کاری رو انجام میدم که ازش لذت نمی‌بردم و جالب اینه که دستاورد مالی هم نداشتم و همش به خودم تلقین می کردم که موفق میشم تو این شغل و فک‌نمی کردم که یه روز شغلم رو عوض کنم تا اینکه 5ماه پیش کمردرد شدید گرفتم و رفتم دکتر گفت دیسک کمر دارم همه تعجب کردن ولی من نه

    تا اینکه دکتر گفت باید 2هفته استراحت مطلق داشته باشم و من مجبور خونه نشین شدم این کمردرد در ظاهر انفاق بدی بود و لی الان که فک‌ می کنم یه نشونه بوده تا من فک‌کنم که باید شغلمو عوض کنم

    و‌کم‌کم این فکر تو ذهنم بیشتر می یومد و تا اینکه به صورت اتفاقی وارد سایت شدم و تصمیم قطعی گرفتم شغلمو عوض کنم و هیچ ایده ای نداشتم و به همسرم گفتم دنبال شغل جدید هستم

    تا اینکه چند روز پیش به ذهنم رسید که برم دکوراسیون داخلی یاد بگیرم،اولش مقاومت کردم ولی چند تا نشونه اومد که مصمم شدم برم یاد بگیرم

    الان فک‌کنم 5روزه این ایده به ذهنم رسیده ولی هنوز قدمی براش برنداشتم و تصمیم دوم اینه که فردا برم ثبت نام کنم برای آموزش

    ممنون از استاد عباس منش و مریم بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سانیکا گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    سلام استاد عزیزم

    بعد از حدود تقریبا دوسال تشویش ذهنی بالاخره تونستم  خودمو جمع و جور کنم و این سفر ناممو  بنویسم

    سانازهستم متولد مهر 72 تازه وارد سی سال شدم یذره نِروسَم از عدد سنم ولی خب همیشه خودمو با این جمله که سن فقط ی عدده خودمو قانع میکنم

    من خیلی آدمه با استعدادیم خیلی

    بعله چنین با اعتماد به نفسم  البته در کل این سی سال اولین بار قرار  انقد با اعتماد بنفس باشم ک بنویسم و قرار خیلی از دوستانمم  بخونن..

    از زمانی که وجودیت خودمو یادم میاد و حافظه  ام کار کرده یادمه ک همه بهم میگفتن چقدر ساناز با استعداد 

    حالا تو چی

    تو هنر ،نقاشی !!!

    خیلی زود قلم به دست شدم شاید 3 سالگی خیلی زود تونستم هرچی ک میدیدم بکشم بدون آنکه معلمی ب من چیزی یاد بده بدونه آنکه هنوز مفهموم سایه را در طراحی بدانم برای همه چیز قابل درک بود  اولین چیزیم ک از کودکی میکشیدم چشم و ابرو زن بود

    چندسالی بعد که قد کشیدم دستانم بزرگتر شد

    فهمیدم که هرآنچیزی میدیدم بعلاوه آنکه میتوانم بکشنم توانایی ساختن آنرا هم دارم  چیز هایی ک برا کودک تو اون سن و بدون هیچ تکنولوژی  و مهد و هیچ گونه امکانات  اینچنینی  واقعا  حیرت انگیز بود

    گذشت بزرگتر شدم

    تو سن 6 سالگی تمام آرزوی من شده بود داشتن ی جعبه آهنی مداد رنگی 24 رنگ

    ی دفتر نقاشی بزرگ

    من خیلی واضح بودم خیلی مشخص بود ک دورن من چیست و باید به کجا کشیده شوم

    ولی خب پدر و مادر نا آگاه هم خیلی میتونن تو سرنوشت  یه بچه تاثیر بزارن

    زمان ما مد بود دکتر مهندس شدن

    و آرزوی تحمیلی پدر و مادرا رو ما بچه ها باید ب دوش می‌کشیدیم حداقل برای من اینگونه بود

    که هیچکس منو نفهمید و درک نکرد و جَو جوری بود که اصلا من جرات نمیکردم که بگم من میخوام هنر بخونم

    به شدت مورد تمسخر  قرار میگرفتم

    و تمام چیزی ک میتونستم بابت علاقم انجام بدم که تابستونا برم کلاس نقاشی  ک اونم ترجیح پدرم این بود وقت خودتو تلف نکن برو کلاس زبان

    که شکر خدا تا این سن هنوز زبان خوبی هم ندارم

    خلاصه تراژدیش  نکنم

    در سن 10 سالگی علاقه قلبی خودمو فهمیدم

    بعله

    خیاطی خیلی علاقه مند شده بودم خیلی جوری شبا توهم میزندم

    و زمان این رسید که تعیین  رشته کنم

    یک هفته  شبا نه روز با خودم کلنجار رفتم که چطوری ب پدرم بگم که میخوام برم خیاطی

    و چیزی که از پدرم میدیدم دقیقا  این تصویر  بود

    و حرفش این بود این همه درس بخونی بری خیاطی بشی

    و خلاصه  منو منصرف کردن و اینگونه شد که من  تنها پیروزیم در مقابل خواسته هام این بود که حداقل دیگه پزشکی نخونم برم معماری

    5 سااااال دانشگاهم طول کشید و پنج سال برای من 50 سال گذشت فقط هدف این بود کارشناسی و بگیرم برم طراحی لباس بخونم

    تنها انگیزه من برای درس خوندم همین بود

    دقیقا  ترم آخر زد و ،من مورد علاقه یک آقای مهندسی قرار گرفتم بسیار پسر خوب و باسواد و باشعور

    ازدواج کردیم

    و خیلی زود بچه دار شدیم باز من موندم و انتظار اینکه بزار بچم از آبو گِل در بیاد

    (البته تو این سالها باز هم خیلی مورد توجه و تشویق اطرافیانم قرار میگرفتم  چون دیگه حرفه ای تر نقاشی میکشیدم و هوش بصری خیلی بالایی داشتم و اینکه همه ازم نظر میخواستم برای لبس خریدن ،دیزاین خونه ،درست کردن ماکت ،و …)

    خلاصه بچه از آبو گِب دراومد

    من یک دوره آموزش طراحی لباس و خیاطی حرفه ای تهیه کردم

    و خیلی زود تونستم لباس بدوزم باور کنید که هر لباسی که می‌دوختم انگار اورانیم غنی میکردم از بس مسرور میگشتم

    میدونم سرتون شاید به درد اومده باشه

    ولی خب بعد از دوسال قرار کامنت بزارم دیگه

    استاد عزیزم من تواین سالها عاشق  کار کردن بودم ولی بر خلاف خیلیا  من کاملا میدونستم باید چه کاری رو شروع کنم  و بایدددد تو مسیر علاقم قدم بزارم ک حداقل بتونم ادامه بدم ..

    از اونجایی ک همسرم مهندس عمران بود به من پیشنهاد داد بیا آزمون نظام مهندسی بده  مُهر تو بده من کار کنم تو نمیخواد کار کنی تو به همون خیاطی  برس منم قبول کردم ، خلاصه شروع کردم گفتم 3 ماه بیخیال خیاطی و این داستانا میشم میشینم میخونم  آزمون طراحی بدم ک از

    درآمدش بتونم هزینه هایی ک قرار داشته باشم و  تامین  کنم

    (البته این قضیه  که من دوست داشتم برای کارم و پیشرفتم خودم هزینه کنم واقعا انتخابی بود و تنها راه حل من نبود)

    خلاصه  زمانی ک داشتم  برای آزمون میخوندم با شما آشنا شدم

    به این صورت که ی بنده خدایی ی فایل یک دقیقه ای از سخرانی شمارو برای من ارسال‌ کرد 

    قشنگ  برق از سرم رفت

    اون کلام شما ی چیزی توش بود که انگار  همونی بود که من این همه سال دنبالش بودم  ی شور و شعفی سرا پای منو گرفت که که فقط خدا داند و بس ….

    از طرف پرسیدم اسم سخنران چیه 

    دیگه این من بودم که تو گوگل تو اینستا ،یوتوب  همه جا شمارو سرچ کردم فالو

    به خودم اومدم دیدم حدو 8 ساعت پای حرفای شما نشستم

    و گریه میکردم

    خدایا یکی پیدا شده از دورن من خبر داره چرا حرفاش قشنگ تو سلول‌های آدم نفوذ میکنه 

    حیرت حیرت

    خب من گفتم باشه دیگه پس من دیگه قبول میشم و حتما از درآمد خودم از آموزش های استاد استفاده میکنم

    من امتحان دادمو 5 ماه بعد جواب ازمون و اومدم من قبول نشدم

    یک بار دیگه آزمون دادم و قبول نشدم

    تا اینجا دوسال گذشته و این وسطا من خیلی تجربه ها کسب کردم من خیلی بیشتر  فایلهای شمارو گوش دادم  ولی انصافا بگم  ک لیزری کار نکردم نتوستم خودمو جمع و جور کنم

    بعد از دومین آزمون گفتم تموم شد دیگه فقط فقط خیاطی و دوخت و دوز من تو این راه قطعا به خوشبختی ثروت خواهم رسید ..من از شما یاد گرفتم باید برم دنبال عشقمو کم نیارم بقیه چیزا حاشیه اس  هر چیزی و ک گذروندم تجربه بود و پله ای برای بالاتر رفتن من

    استاد من تو این همه سال بیخیال نبودم تو ذهنم خیلی جاها بودم خیلی رویا پردازی کردم و میدونستم و اطمینان  قلبی داشتم راهی هست برای تحقق دادن  رویا ها و اون راه شما یادم دادین

    من فهمیدم قبول نشدم توی آزمون معنا داشت

    بچه دار شدن ناخواسته ام معنا داشت

    منو پخته کرد منو بزرگ کرد  منو ب تکامل رسوند

    استاد باورتون نمیشه از زمانی  تصمیم جدی گرفتم فقط رو هدفم‌تمرکز کنم

    خیلی زود تو یک هفته تونستم تجهیزات یک خیاط حرفه ای تهیه کنم یه چرخ حرفه ای ی اتو  حرفه ای

    تهیه کنم

    اونم با پول خودم و یخورده شو چک دادم و  این هم انگیزه ای شد برام ک بیشتر بهتر و بدون وقفه کار کنم وووو

    و درست زمانی که هنوز چرخم به خونه نرسید من کار پیدا کردم

    تو همون فروشگاهی ک رفته بودم برای  تهیه چرخ با خانومی آشنا شدم که  برای من کار جور کرد

    خدایا شکرت خدایا ازت سپاسگذارم

    از شما ممنونم استاد بزرگوار ب من یاد دادین

    چطور نشانه هرو ببینم و هدایت شدنم و ببینم و به محض اینکه دستمزدها گرفتم حتما از محصولات تهیه میکنم ..

    اینجا تو اولین کامنتم قول میدم ک ی روز برند خودمو ثبت کنم و طراحیای خودمو به بازار عرضه کنم

    و اونروزی ک در حال تاسیس کارگاهم هستم

    به یه طریقی مستقیم با استاد عزیزم صحبت میکنم از معجزاتی که  درون زندگیم هر روز به لطف الله رخ داده و منو به اهدافم رسونده

    امروز 25 دی 1401 ساعت 7:7 صبح  

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3658 روز

    سلام به همه دوستان هم فرکانسی ام

    این اولین نوشته منه،

    همیشه اظهار نظر کردن برای من سخت بوده هیچ‌وقت نمی تونستم توانایی هامو به دیگران بگم با اینکه توانایی های زیادی دارم .

    امروز تصمیم گرفتم که از این کلاس درس که بهترین و بزرگترین کلاس دنیا است.

    من خیلی وقته عضو سایت هستم ولی فقط عضوبودم .ولی از 1401/9/24 به صورت جدی و البته اتفاقی شروع کردم که با این سایت بیشتر باشم.

    تو این مدت خیلی اتفاقات خوبی برام افتاده ولی یه دونه اش خیلی برام جذاب بود ،من همیشه وقتی یه خواسته ای داشتم سعی می کردم خودم انجامش بدم ولی تو این یک ماه یاد گرفتم که بسپارم به خدا.

    چند روز پیش به همسرم زنگ زدم و درخواست یک‌خرید کوچیک برای ناهار داشتم ولی پشت تلفن جوری صحبت کرد که گفتم نه نمی خره

    و البته ناراحت شدم ولی به قول استاد احساس خوب=اتفاقات خوب ،سریع حالم رو خوب کردم و گفتم این خرید رو من به خدا سپردم و بقیه مقدمات رو‌اماده کردم

    و تا زمانی که همسرم اومد احساس خوب داشتم و وقتی اومد در کمال تعجب دیدم که اون چیزی که من گفتم خریده

    و خدا رو هزاران بار شکر کردم و ناراحت بودم که چرا من همیشه به خودم و دیگران متکی بودم و خدا رو فراموش کرده بودم

    هزاران بار سپاس گذارم که با این سایت آشنا شدم و تشکر زیاد از استاد عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    حامد میرچناری گفته:
    مدت عضویت: 1274 روز

    با سلام ودرود خدمت تمامی همسفران گرامی،قبلا نمی‌دونم دقیقا کجا خونده بودم ولی به ذهنم همین الان خطور کرد که اصلا چرا خداوند سیستمی به نام احساس در وجود ما قرار داده ؟واسه اینکه فقط ناراحت یا خوشحال بشیم خب بعدش چی؟اما الان متوجه شدم اصلا کاره احساس اینه که در هر لحظه بهت بگه که در حال رشد یا پیشرفت هستی یا خیر ؟بگه که داری آینده آت رو چجوری خلق میکنی …خدایا سپاسگذارتم برای این نظم دقیق و این مهندسی زیباااا که هر چیزی دلیلی در وجود من ،بله درسته زندگی من رو فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنم ایجاد میکنه الان دارم دارم چه فرکانسی رو ارسال میکنم؟دارم به چی توجه میکنم ؟درمورد چی دارم صحبت میکنم ؟گفتگویی که توی ذهنمه درچه موردی هست ؟دارم به زیبایی های اطرافم نگاه میکنم یا زشتی ها؟؟؟من باید مواظب باشم ممکنه ناخواسته ای در زندگی ام خلق کنم و بعدش بگم من اصلا به این هیچوقت توجه هم نکرده بودم اما درستش اینکه توجه من روی‌کوضوع منفی دیگه ای بوده و اصل و اساس و ماهیت فرکانس ها یکی هست ،از حالا به بعد در رفتارم با دیگران فقط و فقط به خوبی ها و‌نکات مثبتشون توجه میکنم چون هر انسانی میتونی چند بعد داشته باشه و این منم که با توجه کردنم به خوبی یا بدی اون بعدش رو‌جذب میکنم ،چفدرررر قدرت کلام قوی هست از الان به بعد آگاهانه با قدرت کلام ام سعی میکنم قدرت رو در دست بگیرم ،رئیس منم ،فرمانده منم و این منم که دستور میدم که افکارم و توجهاتم به چه سمتی برن و این منم که دستور میدم زبانم در چه باره صحبت کنه ،باید تمرین کنم تمام تمرکزم‌بر روی نکات مثبت باشه این به این معنی نیست که هیچ نادلخواه وجود نداشته باشه اما من میخوام آگاهانه تمرکزم رو‌ بزارم رو‌خانواده عالی که دارم ،رو سلامتی ام ،روی درختان زیبایی که‌در خونمون هستن و هر روز باهاشون صحبت میکنم خدای من شکررررت بخاطر این درخت های زیبا ،حامده عزیزم یادت باشه اگر تمرکزت رو از روی نکات منفی زندگی ات بر نداری اتفاقات مشکل ساز و ناراحت کننده بیشتری رو در آینده خواهی دید و هر روز باید آگاهانه تمرکزم رو از روی چیزهایی که دوست ندارم بردارم و بزارم روی چیزهایی که دوست دارم ،اره اینه قانوووون میلیاردها بار باید به خودم بگم تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا قطعا بدون استثنا نتیجه افکار و باورهای من است و اگر این یک موضوع رو درک‌ کنم تقریبا همه چیز حله ،،همین امروز صبح که از خواب بیدار شدم دستم رو‌گذاشنم روی کلید و لامپ روشن شد اصلا نمی‌دونم چه اتفاقی افتاد چجوری برق وارد کلید شد چجوری لامپ روشن شد فقط میدونم که لامپ روشن شد الانم کاری ندارم که جهان چجوری کار میکنه فقط سمت خودم رو انجام میدم دقیقا مثل سیدعزیز اون انجام داد و شد و منم انجام میدم و میشه و اصلا هم کاری ندارم جهان چطور داره عمل میکنه فقط میدونم که انجام میشه و به فرکانس ها و باورهای من پاسخ میده منبعی که در هر لحظه فرکانس من رو میگیره و بصورت انرژی وارد زندگیم میکنه …-من در هر لحظه دارم خلق میکنم زندگیم رو (هزاران بار بخودت بگو )-من در هر لحظه دارم خلق میکنم ثانیه بعد رو ساعت بعد رو روز بعد رو هفته بعد و ماه بعد رو ….حامدجان میخوای به چه شکل فرکانس ارسال کنی ؟؟؟چه چیزایی میخوای تو زندگیت بدست بیاری ؟دقیقا اون چیزایی رو‌که میخوای به دست بیاری باید ارسال کنی …از امروز به بعد من روزه خواهم گرفت چشم و‌گوش و لب هایم را پاک نگه خواهم داشت و تمام تلاشم رو میکنم که این روزه باطل نشه ،حامد جان در هر لحظه به احساست نگاهی بنداز اگر احساس خوبی داری خووووب ترش کن تا اتفاقات خوب تر بیوفته و هر لحظه به خودت بگو یه ذره بهتر اگر هم احساس بدی داری به خودت بگو یادت باشه که داری اتفاقات بد رو به زندگیت دعوت میکنی و از نقطه بد تمرکز بردار و بنداز روی شرایطی که میخوای اره میدونم شاید سخت باشه ولی من زندگی رویایی میخوام و باید انجامش بدم و حتی در بدترین شرایط هم چیزاهایی هست که میتونم بابتش سپاسگذار باشم ،اگر الان احساسم بده باید دکتره خودم باشم ‌‌نگاه کنم ببینم الان یا چند ساعت قبل تمرکزم رو چی بود که الان احساسم بد شد ?اگر خوشبختی واقعی میخوام باید احساسم رو‌کنترل کنم ‌وبه این باور برسم که تمام اتفاقات زندگیم رو‌خودم خلق میکنم -سپاسگذار خداوندی هستم که اینقدر عدالت داره و اختیار زندگی من رو داده دست خودم و فرکانس هام و هیچکس هیچ قدرتی در زندگی من چه به سمت خیر و چه به سمت شر ندارد …حامد عزیزم کاری به زندکی ات بکن که در همین دنیا بهشت راتجربه کنی زندگی پر از سلامتی ،عشق،ثروت ،دوستای عالی اتفاقات عالی ،هدایت و حمایت خداوند رحمن و رحیم ،حامد عزیزم تو در هر لحظه میتونی فضای عالی رو‌برای خودت ایجاد کنی ،،نکته آخر:جهانی که من به انتخاب خودم بهش اومدم دارای قانون و سنت های بدون تغییر الای است این قانون رو یاد بگیر و ازش استفاده کن و بدون که جهان مثل یک‌آیینه رفتار میکنه ،چی داری به این آیینه نشون میدی ؟بهت همون رو‌نشون خواهد داد ،احساسم عاااالیه خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    زهرا دشتی گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    بسم الله رحمان رحیم.

    چقد عالی که یهمچین فایل بی نظیری شروع کردم

    استاد شما چقد عالی گفتید ک گفتید

    وقت بذار بزرگتر کردن ظرف وجودیت

    واقعا زنجیره شگفت انگیزی

    آگاهی بره بالا ظرفیت بزرگتر میشه دریافتی هات بیشتر میشه و ایمانت بیشتر میشه و ایمانی ک استمرار در عمل می آورد و عمل کردنی ک نتایج فوق العاده و روبه رشدی حاصل می‌شود.

    خدارا هزاران مرتبه شکرگزاری برای روز زیبایی مثل امروز و فایل زیباتری مثل این فایل با آگاهی های فوق العاده کاربردی در زندگی ام

    خود من دوسال ک شروع کردم در مسیر رشد و خودسازی خودم قدم برداشتن و راضی ام از خودم و ممنونم از خدای خوبم

    و ممنونم به خاطر اساتید حرفه ای ک در مسیر رشدم باهاشون برخورد گردم و سپاسگزارم از وجودشون در زندگی ام.

    خود من نسبت به دوسال پیش خیلی خیلی خیلی عوض شدم چقد احساسات خوبم برام اولویته چقد آرامش دارم چقد رابطم با خدای خودم زیباترشده و عاشقانه چقدر مسئولیت پذیر تر شدم تو زندگیم.

    و کلی نتایج دیگه که گنجانده نمیشه در این متن

    خداراهزاران هزاران هزاران مرتبه سپاسگزارم

    بابت مسیری ک اومدم و رشدی که کردم و افراد فوق العاده مهربون و خیری ک تو مسیرم اومدن تا به من آگاهی و علم بدن.

    دوستان عزیزم مسیر خودسازی خیلی زیباست

    و من خوشحالم ک اینجا تو جمع افرادی هستم ک در این مسیر زیبا همراه من هستند .

    خدایاشکرت برای سایت فوق العاده

    خدایاشکرت برای استاد عزیزم

    خدایا شکرت برای این آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: