روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2284 روز

    بنام خدا بخشنده بخشایشگر

    .

    .

    سلام به استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی ام 😍

    💢 روز بیست و سوم سفرنامه 💢 ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

    توجه به نکات مثبت (توحید عملی/قسمت اول)

    توحید، اعتقاد به یکتایی و یگانگی خدا، اقرار به خالقیت و ربوبیت مطلق و انحصاری او، پرستش و ستایش خالصانه و دور از شرک است.

    این قسمت از سفر نامه تعلق داره به توحید و یکتاپرستی خداوند که مثبت ترین نکته در زندگی همه ما انسان ها هستش👌

    انگار من هرجا پا میذارم همه جا حرف از توحید هستش و خداوند داره میگه تنها قدرت زمین و آسمانها در دستان منه.

    به کسی قدرت نده در ذهنت

    به نظر من خداوند تک تک ما انسان ها رو آفرید تا به ما توحید و یکتاپرستی رو بشناسونه و از طریق ما در این جهان ترویج بده و بگه تنها منبع رزق و ثروت و سلامتی و شادی و خوشبختی و ….

    همه چی در دستان منه

    واقعا چقدر قشنگ گفتی استاد :👏👏

    اگه یکی فکر میکنه خدارو پیدا کرده ولی ثروت و سلامتی و روابط و عشق و شادی و…. پیدا نکرده در اصل باوراش نسبت به خدا درست نیست و خدا رو درست پیدا نکرده .

    میخوام توی این سفر نامه باور های توحیدی در آیات قرآن رو بنویسم که اینها رو تکرار کنیم تا خدارو ۱۰۰% باور کنیم

    🌹سوره ابراهیم آیه ۵۲

    هَٰذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِیُنْذَرُوا بِهِ وَلِیَعْلَمُوٓا أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ

    این پیامی برای مردم است، برای آنکه به وسیله آن هشدارشان دهند، و بدانند که او معبودی یگانه و یکتاست، و تا خردمندان، متذکّر شوند.

    🌹سوره مائده آیه ۱۱۷

    مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَآ أَمَرْتَنِی بِهِٓ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ ۚ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

    من به آنان جز آنچه که به من دستور دادی نگفتم، خدایی را بپرستید که پروردگار من و شماست. و تا زمانی که میان آنان بودم گواهشان بودم، و چون مرا برگرفتی، خود نگاهبانشان بودی؛ و تو بر همه چیز گواهی.

    🌹سوره اعراف آیه ۱۷۲

    وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِیٓ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰٓ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَآ ۛ أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِینَ

    و هنگامی که پروردگارت از صلب بنی‌آدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را بر خودشان گواه گرفت، آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی دادیم. تا روز قیامت نگویید: ما از این بی‌خبر بودیم.

    🌹سوره انعام آیه ۷۸

    فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَٰذَا رَبِّی هَٰذَآ أَکْبَرُ ۖ فَلَمَّآ أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیٓءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ

    وقتی خورشید را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی‌تردید من از آنچه شریک خدا قرار می‌دهید بیزارم.

    🌹سوره اعراف آیه ۱۵۸

    قُلْ یَآ أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

    بگو: ای مردم! یقیناً من فرستاده خدا به سوی همه شمایم؛ خدایی که مالکیّت و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین منحصراً در سیطره اوست، جز او معبودی نیست، زنده می‌کند و می‌میراند، پس به خدا و رسول او پیامبر درس نخوانده که به خدا و تمام سخنان او ایمان دارد ایمان بیاورید، و از او پیروی کنید تا هدایت یابید.

    سوره یونس آیه ۳۴

    قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَآئِکُمْ مَنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ۚ قُلِ اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ

    بگو: آیا از معبودهای شما کسی هست که جهان آفرینش را ایجاد نماید و سپس آن را بازگرداند؟ بگو: فقط خداست که جهان آفرینش را می‌آفریند سپس آن را بازمی‌گرداند، پس چگونه شما را برمی‌گردانند؟

    🌹سوره اعراف آیه ۶۵

    وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۗ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُٓ ۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ

    و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست، آیانمی‌پرهیزید؟

    🌹سوره الاسراء آیه ۴۲

    قُلْ لَوْ کَانَ مَعَهُٓ آلِهَهٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا

    بگو: اگر آن گونه که می‌گویند: باخدا خدایانی بود، در آن هنگام به سوی صاحب عرش راهی می‌جستند .

    🌹سوره الزمر آیه ۲

    إِنَّآ أَنْزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ

    بی‌تردید ما این کتاب را به حقّ به سوی تو نازل کردیم، پس خدا را در حالی که اعتقاد و ایمان را برای او خالص می‌کنی بپرست.

    🌹سوره آل عمران آیه ۶۴

    قُلْ یَآ أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَآءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

    بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است و آن اینکه جز خدای یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی را اربابانی به جای‌ خدا نگیرد. پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما تسلیم هستیم.

    📌البته تعداد آیات توحیدی خیلی زیاده در قرآن و اگه بخواییم به قول استاد کتاب قرآن رو در یه کلمه بگیم اون توحید و یکتا پرستی هستش👌👆👆

    پرودگارا سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم

    سپاسگزارم از تمام دوستان و استاد عباسمنش که وقت گذاشتید بیست و سومین روز سفرنامه من را خواندید🙏

    با من همراه باشید تا ردپای بعدی ام😍

    👣

    👣

    👣

    ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2334 روز

      سلام بر میلاد آمای عزیزم 🌼

      سپاسگزارم برای نوشته ی قرآنی زیبات و یادآوری و مرور آیات توحیدی قرآن که بی شمار ند و انگار در تمام صفحات قرآن نمونه ای ازشون هست .🌸🙏

      خوشحالم که همراه شما در ردپاهای سفر پر برکت تون همراه شدم و در آگاهی تون شریک شدم 🌸🙏

      خدا رو شکر می کنم که کتاب ارزشمندی چون قرآن رو در اختیار مون قرار داده که می تونیم چنین حجمی از آگاهی نسبت به قوانین کیهانی رو در اون درک کنیم .

      خدا رو شکر می کنم که در این خانواده ی صمیمی و آگاه حضور دارم که در اون عزیزانم آگاهی های ناب و خالص ازل و ابد رو مرور می کنن🌸🙏

      سپاسگزارم برادر نازنین عباس منشی ام 🌼🙏

      دوستتان دارم⁦❤️⁩

      خداوند عاشق شماست⁦❤️⁩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    معصومه ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 2233 روز

    سلااااااااام سلاااااااام سلاااااااااام

    سلام به استادِ عزیزم.سلام به خانم شایسته ی عزیزم.سلام به همه ی دوستانِ هم فرکانسی😍😍😍

    استادِ عزیزم امروز یه روزِ جدید برام بود.چون تونستم رویِ یکی از ضعفایِ بزرگم پا بزارم و بتونم با دو تا دخترایِ ناااازم برم بیرون.کاریکه یادم نمیاد آخرین بار کِی انجامش دادم😔

    امروز قبل از اینکه تصمیم بگیرم که برم بیرون،آبجیام که اندازه ی دنیا دوستشون دارم داشتن مثلِ خیلی از روزهایِ دیگه میرفتن بیرون.که دوباره برایِ هزارمین بار شیطانِ ذهنم شروع کرد به حرف زدن و بافتن….

    ببین معصومه بازم به تو یه تعارف نزدن که بیا بادهم بریم بیرون.ببین معصومه هیچوقت به تو نمیگن.

    حتما یه چیزیت هست که به تو هیچوقت نمیگن.

    مگه تو خواهرشون نیستی؟

    مگه تو دوستشون نداری؟

    مگه تو جونت واسشون در نمیره؟

    و…….

    همینجوری داشت میبافت که یادِ استاد افتادم که وقتیکه چیزی یا نجوایی حالم رو خراب میکنه حتما از سمتِ شیطانه.

    به خودم گفتم اصلا چه لزومی داره که بخوان به تو توضیح بدن که کجا میرن یا بخوان تو هم همراهشون بشی.به خودم گفتم چرا خودت رو مظلوم و ذلیل نشون میدی؟درحالیکه من مطمئنم که خواهرام من رو از خودم بیشتر دوست دارن.و واسه بچه هایِ من مثلِ مادر بودن.اینجا بود که گفته هایِ استاد یادم اومد که به جایِ اینکه منفی ببافی خوبیهایِ اون اشخاص رو مرور کن.

    شاید….شاید

    اولش یه کم ناراحت شدم اما بلند شدم و لباسامو پوشیدم و آرایش کردم و با دخترام رفتیم بیرون.

    استادِ عزیزم من امروز به خودم افتخار میکنم که تونستم برایِ اولین بار حالم رو خوب نگه دارم و ذهنم رو ساکت کنم.

    استاد امروز فکر کنم اولین بار بود که من با دخترام تنهایی بیرون رفتم.حداقل آخرین بار یادم نمیاد که کِی بوده.

    خیلی برام سخت بود.اولش انگاری چشمام جایی رو نمیدید.وقتیکه رفتم پاساژ گیج شده بودم و می لرزیدم.داشت از خودم بدم میومد که باز هم سعی کردم که آروم باشم.به خودم گفتم که تو اولین نفری نیستی که اعتمادِ به نفسش زیرِ صفره.به خودم گفتم معصومه تو میتونی.به خودم گفتم معصومه خودتو جمع کن.الان باید اعتمادِ به نفس و عزتِ نفست رو به خودت و خدایِ درونت نشون بدی.معصومه ی عزیزم تو قدم بردار خدا کمکت میکنه.

    خیلی آروم شدم و دستِ دخترام رو گرفتم و با هم ساعتها چرخیدیم.

    امروز برخلافِ چیزهایی که دیده بودم،اجازه دادم که دخترِ کوچیکم که هنوز ۴ سالش نشده خودش لباسش رو انتخاب کنه و من هیچ دخالتی نکردم و کارت رو بهش دادم که خودش پولِ لباس رو حساب کنه.

    واقعا امروز حالم خوب بود.خداروشششششکر

    استادِ عزیزم ازت یه دنیا ممنونم.فقط میتونم ازت تشکر کنم و براتون آرزویِ بهترین هارو در دنیا و آخرت داشته باشم.

    روزِ دوم متوجه شدم که باید مسئولیتِ تمااااامِ اشتباهاتِ خودم رو بپذیرم.اگرجایی و زمانی فکر کردم که حقم ضایع شده بدونم که فقط و فقط خودم مقصرم و خودم خواستم.

    خانمِ شایسته ی عزیزم چه گل گفتی که:

    تغییرِ آنچه که فکر میکنی تو نقشی در ایجادش نداشته ای،تقریبا غیرِ ممکن است.

    درهمین یه جمله هزااااااراااااان درس نهفته که باید در مدارش بود تا به فهم و درکش رسید.

    خیلییییی خیلیییی ازتون ممنونم که وقت میزارین و دیدگاهِ من رو میخونین.

    سپااااااااس❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 2033 روز

      به نام رب تنها مالک و فرمانروای دنیاااا..

      سلام عزیز دلمممم..

      با خوندن دیدگاهتون،اشک تو چشمام جمع شد و بغض کردم..

      چقدر این کمبود عزت نفستتون برام آشناست..

      چقدر منم از تنهااایی بیرون رفتن همش گریزونم و همش دوست دارم کسی باهام باشه،

      واای عزیززمم چقددر خوووب که برااموون نوشتی این دیدگاه قشنگتووو و نحوه ی برخورد باهاشوو..

      خیلی براممم نشونه بووود..

      دوستتت دارمممم عزیززممممم..

      در پناه خودش به بهترین ها برسی عزیز دلممم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        معصومه ملک زاده گفته:
        مدت عضویت: 2233 روز

        سلااااااااااااام عزیزمممممممممممم

        مهربونممممممم ازت یه دنیاااااا ممنونممممممم که باااااازم دیدگاهم رو با عشششششق خوندی و برام کامنت گذاشتی.

        خداروشششششکر میکنم که تونستم تاثیرگذار باشم گلم.

        😍😍😍😍😍

        😘😘😘😘😘

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2334 روز

      سلام خواهر نازنین عباس منشی ام 🌼

      معصومه ملک زاده ی عزیزم 🌸

      تحسین ت می کنم که اینقدر خالصانه و صمیمی داستان یک روزت رو شرح دادی ، داستانی که در جهان بیرون ت و در جهان درونت کلی ماجرا دربر داشته .

      خدا رو شکر می کنم که در این جمع صمیمی ام هیچ روزی معمولی نیست و هیچ تجربه ای.🙏🌸

      همه چیز شگفت انگیز ه و پر از درس و رشد .

      خدا رو شکر می کنم 🙏🌸

      فک کنم شما خواهر آرزو جان هستید که امروز دو تا از نوشته های ایشون رو تا این لحظه در این صفحه خوندم و پاسخ دادم و اگه اینطور باشه چقدر براتون خوشحالم که در کنار هم در این مسیر شگفت انگیز ساخت دوباره و آگاهانه ی بنیاد باورهای ذهن قدم برمی دارید و چقدر این اتفاق زیبا و خوشایند ه .

      خدا رو شکر می کنم 🙏🌸

      تحسین ت می کنم عزیزم که تونستی احساس بد ت رو به احساس خوب تغییر بدی و این یه اتفاق بزرگ و مهم ه.

      چرا که تمام قانون این هست که ما بتونیم به هراتفاق جوری نگاه کنیم که احساسی یک درجه بهتر از احساس بد قبل رو تجربه کنیم و این تجربه اگر به مهارت تبدیل بشه معجزه ها ست که در زندگی مون رقم می خوره .

      تحسین ت می کنم چرا که می خوام خودم هم این مهارت رو بدست بیارم که به هر اتفاق جوری نگاه کنم که من رو به احساس خوب برسونه و خیر رو در هر اتفاقی ببینم .

      و این خیر دیدن حتا یه تجربه ی ناخوشایند خودش نشان دهنده ی تسلیم در برابر هدایت الله هست .

      باز هم صحبت استاد که در هر احساس بد دقیق میشی، وقتی به ریشه ی باوری اون احساس نگاه می کنی ، می بینی که« عزت نفس » بزرگ ترین و قوی ترین و کاراترین درخت این مزرعه است که اگر خوب پرورانده بشه و مراقبت بشه بسیاری از باورهای محدودکننده ی دیگه رو هم ضعیف و کمرنگ و بی تاثیر می کنه .

      سپاسگزارم نازنینم برای این نوشته ی زیبا و ارزشمند ت و یادآوری این صحبت که :

      « خانمِ شایسته ی عزیزم چه گل گفتی که:

      تغییرِ آنچه که فکر میکنی تو نقشی در ایجادش نداشته ای،تقریبا غیرِ ممکن است.

      درهمین یه جمله هزااااااراااااان درس نهفته که باید در مدارش بود تا به فهم و درکش رسید.»

      از خداوند میخوام که من رو به درک و اجرای هرچه بهتر این آگاهی و تمام آگاهی های ناب این سرزمین شگفتی هدایت کنه .

      خدایا شکرت 🙏🌸

      عزیزدل خدا !

      دوستت دارم⁦❤️⁩

      خداوند عاشق توست⁦❤️⁩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        معصومه ملک زاده گفته:
        مدت عضویت: 2233 روز

        سلااااااااامِ دوباره به نرگس جااااانِ عزیزمممممممممم

        آره گلم درست حدس زدی.آرزو جان خواهرِ عزیزمه.

        گلمممممم بااااازم ازت یک دنیاااااااا ممنونممممممم که با عشققققققق خوووووندی و کامنت گذاشتی.

        😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      معصومه ملک زاده گفته:
      مدت عضویت: 2233 روز

      وااااااااای خداااااایِ من😍😍😍

      خدایااااااا هزاران مرتبه شششششششکرت که مهرِ تایید زیرِ امتحانم زده شد.توسطِ استادِ عزیزمممممم😘😘😘

      صبح آبجیِ عزیزم اومد و منو سفت بغل گرفت و بوسید و این خبرِ عااااااالی رو بهم داد.

      یه دنیااااا ممنونمممممم

      😘😘😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    الهام خانم گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    روز هفتم سفرنامه پربرکت

    سلام خدمت استاد بینظیر در زندگیم و تک تک دوستان هم فرکانسی و هم سفرم

    دقیقااا همینطوره و کاملا منطقی همونطور که همه ما مراقب خوراکی ها و ورودی ها به جسممون هستیم هرچیزی رو نخوریم.

    ما تا از پاکی و سالم بودنش مطمئن نباشیم نمیخوریمش

    باااید هم اینطور باشه که مراقب ورودی هایی که به ذهنمون میخورانیمم هم باشیم

    علت اینم که ناخوداگاه مراقب خوراک جسممون بودیم همیشه این بوده که سریع متوجه نتیجه اش میشدیم

    حتی گاهی تا به دهان بردن متوجه نامناسب بودن اون غذا میشدیم یا حداکثر بعد از چند ساعت به واسطه مشکلات جسمی که برامون پیش می امده مثل دل درد و یا …

    اما

    نکته اینجاست که ما قبل از اشنایی با قوانین کیهانی اصلا مراقب ورودی های ذهنمون نبودیم( اگر الان مراقبیم آگاهانه است)

    چرا چون نتیجه اش مث خوردن غذای نامناسب به زودی مشخص نمیشده و مانمی فهمیدیم که این اتفاقات نامناسبی که الان داریم تجربه میکنیم بخاطر خوراندن اگاهانه یا ناآگاهانه ورودی نامناسب (گوش دادن به اخبار.دیدین سریال های تلویزیون که به نظر من همگی باورهای نامناسب میسازن) به ذهنمون بوده که سبب تمرکز و توجه به نکات نازیبا و نادلخواه شده درنتیجه فرکانس ارسالی ما نادلخواه شده و جهان شرایط همسنگ و همفرکانس با اون فرکانس ارسالی رو برا ما رقم زده

    این پروسه زمانبر هست و ما از اون بیخبر بودیم

    و همه چیز رو به شانس بد ربط میدایم و یا در کل عوامل بیرونی

    خداروشاکرم که بالای ۶ ۷ ساله اصلا هیچ سریالی ندیدم نه بخاطر قوانین (چون خبر نداشتم از قوانین ) چون تایمشو نداشتم دنبال تحصیل و دانشگاه بودم

    هیچ وقت دنبال اخبار نبودم و نیستم

    خداروشکر حالاکه از قوانین کیهانی اطلاع پیداکردم و سعیمو میکنم اگاهانه مراقب ورودی های ذهنم باشم

    تایمهایی که منزل هستم اکثر تایم استراحتم و تفریحم شده چرخیدن توی سایت استاد و فایل های استاد رو گوش کردن

    و برنامه روزانه ام مطالعه فایلهایی که به سمتش هدایت میشم “نشانه امروزم را نشانم بده”

    و مطالعه و بررسی بخش “سفرنامه پربرکت” و کامنت گذاشتن روزانه در همین بخش

    بچه ها من با استاد زندگی میکنم ماه هاست و روزی نشده “حداقل ” دوفایل از استاد گوش ندم و باز هم خداراهزاران بار شکر میکنم ک همسرم هم مث خودم به استاد علاقمنده و همراهم هست توی این مسیر و با هم شبها سریال میبینیم

    البته “سریال زندگی دربهشت” رو میزاریم روی تلویزیون و خانوادگی نگاه میکنیم 😊😊😊😊😊

    و هیچ سریالی برامون اینقد لدت بخش نبوده. که تمام مدت تمرکز بر زیبایی های این سریاله

    من اینجوری مراقب ورودی های ذهنم هستم

    وباز هم خداروشکر همین چند روز اخیر ایده هایی به ذهنم رسیده که برم دنبالش و از تایم های اخر هفته برای اموزش روی اون مساله و ادامه دادن مسیرش و مسیر کسب ثروت جدیدی برام بشه

    و به زودی دوره ۱۲ قدم استاد که به سمتش هدایت شدم رو توی برنامه ام دارم بخرمش و یک برنامه یکساله تمرین روی خودم با برنامه ی منظمتر از اکنون(هرچند الانم سعیم بر برقراری نظم روی مطالعاتم داشتم) برقرار کنم

    و برنامه روزانه و قدم به قدم پیشرفتمو با دوره ۱۲ قدم استادم پیش برم و کاملا وقتم رو با ورودی های مناسب دادن به ذهنم پرکنم

    حتما ان شاءالله بعد از خرید دوره میام کامنت میزارم که خریدمش و نتایج پیشرفت مو هم خواهم گذاشت

    خداروشکر که به این سایت هدایت شدم

    خداروشکر که استاد رو افریدی

    خداروشکر که اینقد زیبا هدایت شد به مسیر صحیح و رسالتش رو این گداشت که ردپا بزاره برای امثال من که تمام تلاشمون این باشه که پا جای پای اون بزاریم

    و بدونیم مسیرمون همون صراط مستقیم هست

    اهدانا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین (دعای هرروزم در پایان سپاسگزاری روزانه)

    سپاسگزارتم پیامبر زمانه ام سید جان❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آرزو ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 2313 روز

    🌷🌼به نامِ پروردگارِ هدایتگرِ یکتا🌼🌷

    سلام به دوستانِ عزیزم.🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    سلام به استادِ عزیییزم.🌷

    سلام به مریمِ ناااز و شایسته م🌷

    الهی هههر کجای این عالَم که هستین،در پناهِ اللهِ یکتا

    شااااد….🤣🤣🤣

    ساااالم🏃‍♂️🏃‍♀️💪💪

    ثروتمند💲💱💱💲

    و سعاادتمند😊

    باشید….

    روزِ پانزدهمِ سفرنامه در این کلاسِ عااالی و فففوق العاده.خداروشششکررررر بابتِ این کلاس و استادش و شاگردانش.خداروشششکر بابتِ این لباسِ شاگردی.بابتِ این فضا ،این میزِ دانش آموزی که به من داده شد.

    خدایاشششکررررت.

    با اجازه ی استادِ گرامی ردِّ پای امروزم رو کنفرانس کنم:

    این فایل رو چندماهِ پیش ،یکی دو بار توو سایت دیده بودم و احساساتی شده بودم و کلّی خدارو شششکررر کردم که استاد به این نقطه از زندگیشون رسیدن و تونستن رویاهاشون رو زندگی کنن

    اما

    با هدایت به این فایل برای روزِ پانزدهمِ سفرنامه که این فایل رو دیدم تازه امروز میفهممش و کلی چیز دستگیرم شد.چون نگاهی که امروز دارم با چندماهِ پیشم کلی فرق کرده.

    خداروششکررر.

    این فایل واااقعا برای من که همچین شرایطی رو با تمامِ وجود لمس کرده بودم،دیوارِ اتاقِ سیمانی…،خونه ای که ظاهرش اصلا شبیهِ خونه نیست…

    برام مثلِ یک نَوید بود…

    یک سَنَدِ ممممعتبر و مممممحکم بَر تماااامِ آموزه های استاد.

    بَر تمااامِ گفته های استاد به من که:

    آرزو..

    ببین!

    من از کجاشروع کردم! ببین کجابودم! ببین الآن کجاهستم!

    *

    با این فایل انگار استاد داره با من حرف میزنه که آرزو من تونستم تو هم میتونی.فففففقط کافیه پا جای پای من بزاری.فقط کافیه کاری که من کردم رو تو هم با تمااامِ وجود انجام بدی.کافیه مثلِ من باور کنی.

    من باااور کردم آرزو.تو هم باید مثلِ من باور کنی.

    تحقیق کن توو فایل هام ببین من چیکار کردم تو هم مثلِ من عمل کن.

    ❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    استاد.با تمااااامِ وجود آهی که لابلای حرف هاتون میکشین رو درک و احساس میکنم.

    و خداروشششکرررر میکنم که اییینقدر مممهربونین که این فایلهارو برای مُریدانی مثلِ من به اشتراک میزارین.

    خداروشششکر که باز هم این فایل رو دیدم .وااااقعا که این فایل مُهرِ تاییدی قققدرتمند و پپپرررررنگ بود برای من.

    چچچقدر این فایل به باور کردنِ من کمک میکنه.

    امروز احساس کردم چچچقدر ذهنم ساکت میشه با دیدنِ این فایل.

    چچچقدر جَسور تر شدم امروز.

    اینکه میبینم انسانی از دلِ یک تضادِ ووووحشتناک یک بذری رو کاشت.بذرِ امید و آرزو.اون هم درشرایطی سسسخت که کارِ هههرکسی نیست.واااااقعا دلِ شیر میخواد.

    وااااقعا اراده ی پولادین میخواد.

    اینها همه به حرف آسون میاد اما اینکه همچین شرایطی زندگیت باشه اوضاع فرق میکنه.اینکه باید منتظر باشی نوبت برسه بهت بری حموم بری سرویس بهداشتی،غذا پختنِ نوبتی…اینا به حرف آسونه…وااای خدای من شششکررررت.کی میدونه جزئیاتِش رو….

    الآن اگر کسی یه ساعت آب نیاد توو حموم کلی قاطی میکنه اینقدر که آدم ها ناشُکری میکنن.من خودمو بگم.

    مگه چچچند نفر هستن که حالشون رو توو هههرشرایطی خوب نگه دارن؟؟؟اما این مقایسه خیلی حقیره…خداروشششکرررررر.

    واقعا این فایل ارزشِ هزاااران بار نگاه کردن رو داره…

    دیدنِ این فایل چچچقدر به منِ آرزو کمک میکنه.

    دیگه سفر به دورِ آمریکا و سریالِ زندگی در بهشت برات بیشتر معنا پیدامیکنه.

    باید تمامِ سلول های بدنت بشه تمرکز بر نکاتِ مثبت.

    انگار دارم میبینمتون استاد، شما رو از بالاترین نقطه ی کره ی زمین…نقطه ی شروعِ شما و آغازِ حرکتی عظیم و قدررررتممممممند و کنارِ ساحل راه رفتن ها و نتایجی که آرااام آرام پدیدارشدن.

    بدونِ داشتنِ ههههیچ الگویی که بخواین فایلی از اون الگو رو هزااارااان بار ببینین تا باورسازی براتون بشه.

    خدای من از کجا به کجا…

    خدایاشششکررررت.

    از اعماقِ دردها و رنج ها شادی رو بیرون کشیدن و حفط کردنِ حالِ خوب.

    اینکه انتخاب کنین زندگیتون رو عااالی خلق کنین.

    اینکه انتخاب کنین پدری بشین که برای فرزندتون الگو بشین و به قولِ خودمون که میگیم قبول نکردین شرمنده ی زن و بچه از لحاظِ مالی نباشین.خداروشششکرررررر.

    احسنت به این انتخاب.

    انسانِ بزرگی که انتخاب کرد این راز رو با دیگران مممهربانانه و صمییییمی در میون بزاره و نخواد که این رازِ فراموش شده ی بشریّت رو همچنان راز نگه داره.

    درمیون بگذاره با آرزو که این پیغام رو به منِ آرزو بده که من رو ببین.از کجاشروع کردم؟؟؟

    من جدی نگرفتم شرایطی که داشتم رو و بهش بیتفاوت بودم.

    استاد شما توو این فایل داری با من حرف میزنی که:

    من در اجاقِ اون خونه ی سیمانی،اِیر فِرایِر رو مممیییدیدم که با یک دکمه ،۳ سوت برای خودم تخمه کَدو و پسته ی بوداده درست کنم.💪🤜

    من در تلویزیونِ اندازه ی کفِ دستِ اون اتاق،تلویزیونِ ۷۵ اینچی رو ممممییییدیییدم که با پسرم ایکس باکس بازی میکنیم و واسه هم کُری میخونیم.💪🤜

    من توو سقفِ چوبیِ در لفظ داغونِ اونجا،کلبه ی زیییبای چوبیِ رویایی رو وسطِ دریاچه ی پَرِدایس ممممییییددییییدممممم.💪🤜

    من در حمامِ اون خونه ی سیمانی،دریاچه ی پَرِدایس رو مممیییییدیدم.که باعشق و هیجان و رهاااایِ رهاااا بپرّم توو آب و واسه خودم شنا کنم.دریاچه ای که سه روز طول میکشه از این سَرش شنا کنی بری تا اون سَرش.💪🤜

    من توو پیکانِ دنده آرژانتینیم،بنز و آر-وی و سانتافه رو مممییییدییییدممممم.💪🤜

    من توو استکانهای داخلِ سینی،لیوانِ خاطره انگیزِ آبشارِ زییییبااااای نیاگارا رو مممممیدیدم.💪🤜

    من توو تَک اتاقِ سیمانیِ بندرعبّاس،خونه زیییبای (۸) اُتاقه ی منطقه ی زیییبای فلوریدای آمریکارو مممیییدیییدم.💪🤜

    ممن خونه ی آپارتمانیِ آسمان خراشِ تَمپا رو مممیییدیدم.💪🤜

    من توو کتونیِ جاییزه م که اووونقدر راه رفته بودم که کَفِ پاهام داغیِ آسفالت رو حس میکرد و کفِ کتونیم صااااف شده بود،کتونی های مااارک و اصل رو مممممممییییدیدم💪🤜

    بماند که این هایی که دارم

    ❤فراااتر از رویاهای من هستند❤

    اینها نتایجِ انسانیه که فراتر از رویاهاش رفته و رویاهاش رو داره زندگی میکنه.

    اوووه خدااااای مممن….استااااد…این فایل واااقعا مثلِ رَصَد کردنِ زندگیِ شما از نقطه ی شروع تا نقطه ی الآن هست و بهش رسیدین.

    این فایل چچچچقدر صداش بلنده.

    این فایل پپپر از باااااااوره.

    پپپر از مدده برای باورسازیِ من.

    که آرزووووو

    بااااور داشته باش.من خلق کردم تو هههم مممممیتونی.

    داره فففریااااد میزنه این فایل …چچچقدر داره به من کمک میکنه.چچچچقدررررر.

    پیام های عاااالی که شرایطِ تو هههههرچی که هست

    ،مهم نیست.

    باااور کن آرزو که تغییر میکنه این شرایطط اگر تو تغییر کنی.

    باور داشته باش.

    🛑🛑✔✔✔به رویاهات باور داشته باش🛑🛑

    برای من شده برای تو هم میشه.باور داشته باش.

    این باورِ من بود که آغازِ راهم شد.

    باورِ من بود که چنان قدرتی رو به پاهام داد برای حرکت…

    به ذهنم…به قلبم…هههمچین قدرتی داد که بتونم این زندگی رو خلق کنم…

    من آموخته هایی که توو فایلِ روزِ چهاردهم بهت گفتم رو باااور کردم.

    میگن یه شبه نمیشه به خواسته هات برسی نمیشه رهِ صدساله رو طی کنی ولی از اون نقطه به این نقطه رسیدن برای من که یک شَبه رسیدنه وگرنه بخوای با عقلِ ناقص حساب کنی چچچچقدر باید کار کنی یا چچچندساااال طول میکشید و یا چچچجوری یک انسان میتونه با حسابِ خودش تا بدست بیاریش.

    ببین اییییمان رو …ببین توحید رو….ایمانی که عمل آورد…

    رسیدنی که تمااااامِ حسای کتاب ها و معادلاتِ ریاضی رو بِهم ریخته.

    خداروششششکررر.

    چچچچقدر با دیدنِ این فایل براتون ذوق کردم.بااارها چشمام از ذوق پُر از اشک شد.خداروشششکرررر.

    باید مثلِ شما عمل کنم.شرایطِ الآنم دروغه…جدی نیست…گولشون رو نخورم..اینها نتایجِ فرکانس های قبلیه….

    خداایااشششکرررت.

    خدااای من….چچچقدر این فایل برام خبرِ خوووووبیه…😍😍😍

    اینکه شرایطِ الآنم نیز بگذرد….

    فقط کافیه از درون احساسِ شادی رو ایجادکنم…حالم رو خوب نگه دارم…ایمانم رو به خداوند حفظ کنم…

    امیدم رو حفظ کنم…دَووم بیارم….صبر کنم…

    یادآوری کنم که اللهُ مَعَ الصّابرین…این صبر،پاداشی بزرگ برام داره.این صبر،من رو سرشاااار از شووور و شوق خواهد کرد…من رو ممممیرسونه به این جمله ی استاد که بگم:

    منِ آرزو از رویاهام فرااااتر رفتم…..

    برای صابرین….

    باور کنم که من خلق میکنم با کانونِ توجهم….

    اینکه شرایطِ الآنم و تضادها به من کمک میکنه تا خواسته هام رو بببهتر بشناسم….

    خداروششششکررررر بابتِ اییینهمه آگاهی.

    استادِ عزیزم سپاسگزارم.

    خدای ممممهربانم سپاااااسگزارم.

    رااااستیییی من امروز تصمیم گرفتم یه کارِ جدید کنم و خودم رو تحسین کردم و اون کار،گذاشتنِ عکس توو پروفایلم بود.

    من یک عباسمنشی ام💪🤜👏👏👏

    آرزومندِ آرزوهاتون آرزو….👋👋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2814 روز

    سلام. امروز زور اول است که می خواهم چله ام را شروع کنم. جمعه دوم آبان ۱۳۹۹. استاد جایی گفتند که ببین اگر چرخ دنده های زندگیت روغن کاری شده اند و کارهایت خوب رو راحت پیش می روند باور کن که در مسیر درست هستی. واقعا احساس می کنم چرخ دنده های زندگیم روغن کاری شده اند و برای انجام امور زندگیم لازم نیست مثل سابق زحمت بکشم. قبلا زحمت زیاد می کشیدم و نتیجه کم می گرفتم و اکنون با اینکه میزان زحمتم کمتر نشده اما نتایجم بهتر شده. و البته یک فرق بزرگ که حالم خوب است. سال قبل همین موقع ها بود که از خدا خواستم کمکم کند وقتی از خواب بیدار می شوم مثل پر سبک و رها باشم. آن روزها درگیر مسایل زیای بودم که بسیار آزار دهنده بود و هر روز صبح با کوله باری از دلتنگی بیدار می شدم. امسال بخش بسیار عمده آن مسائل حل شده و مابقی هم یقین دارم در زمان مناسب حل خواهد شد اما مهم این است که به آن آرزویم ودرخواستم رسیدم. مثل پر سبک از خواب بیدار می شوم. خدای مهربان را برای این موهبت شکر می کنم.

    جای دیگر هم استاد گفتند اگر در مسیر درست باشی هرچقدر هم زندگی مردم تلخ و سخت باشد زندگی تو ربطی به شرایط پیرامونت ندارد. من امسال از ابدای سال واقعا این حقیقت را تجربه کردم. واقعا خدارو شکر می کنم. وقتی مردم از کمبود مایحتاج زندگی روزانه می نالند هرگز نمی فهمم. نه اینکه نیست که احبار و شبکه های اجتماعی پر از این موارد است اما به لطف خداوند وهاب حقیقت زندگی من چیز دیگری است. از خداوند می خواهم یاریم کند این چله نوشتن شرایط خوب و زندگی خوب را با موفقیت به پایان برسانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    محمد حامد همایی گفته:
    مدت عضویت: 2380 روز

    سلام،

    من مدتی هست که با استاد آشنا هستم و بسیار زیاد فایل‌هاشون رو گوش میدم. هر از چندگاهی هم کامنت در سایت میذارم.

    من وقتی اولین حقوقم رو در آلمان گرفتم، اولین فایل استاد رو به نام عزت نفس خریدم. خیلی خیلی گوش میکردم و تاثیر داشت.

    ولی الان فهمیدم اگر تاثیر جدی جدی بخوام، باید به قول استاد لیزری تمرکز کنم.

    مدتی هست در یک شرکت کار برنامه نویسی انجام میدم.

    زبان برنامه نویسی که بلد بودم بسیار هوادار در آلمان داشت. ولی شرکتی که من رو گرفته با زبان دیگه‌ای کار میکنه که حرفه‌ای تر هم هست. ولی مسئله این هست که خیلی بهم ریتخه و بی نظرم باید از وسط شروع کنم به یاد گرفتن تا بتونم پروژه‌ای که بهم دادن رو حل کنم. این روش رو اصن دوست ندارم و لذتی برام نداره.

    میخوام شجاعت به خرج بدم و به حرف دلم گوش کنم.

    دیگه کمتر ساعت کاری میزنم تا زمانی که این زبان برنامه نویسی رو از بیس همونجور که دوست دارم یاد بگیرم.

    و مهم‌تر از اون اینکه، میخوام جدی روی صحبت‌های استاد و باورهام کار کنم.

    از همین کامنت شروع میکنم و ردپا میگذرام.

    استاد درست میگن. پسرخاله‌ام و دخترعموی مادرم گواه ادعاهای استاد هستن. این دو نفر خیلی علاقه به درس و مطالعه‌شون داشتن. علاقه به کاری که میکنن. جفتشون با عزت و احترام به امریکا رفتن و در دوره‌ی ترامپ که اوضاع تا حدی برای ایرانی‌ها سخت‌تر بود،‌ گرین کارد گرفتن. و بسیار از زندگی راضی هستن.

    ترس رو کنار میذارم و تنها از خدا همه چیز رو میخوام و به حرف دلم گوش میکنم. برای علاقه‌م وقت میذارم.

    انشالله خدا یاور و هدایتگر هممون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2616 روز

    با سلام

    روز سی ام از سفرم

    خداروشکر میکنم که سی روز رو با موفقیت پشت سر گذاشتم. البته این دوره سی روزه برای من بیشتر از سی روز شد و من احتیاج داشتم که در مدت زمان بیشتری این فایل ها رو گوش بدم و به دستاوردهای این دوره برسم. خدارو شاکرم چون در این لحظه آرامش دارم از نظر سلامت جسمی صد در صد در سلامتی کامل هستم. در طی سال گذشته خانه خریدم. برند خودم رو که ایده اش را داشتم راه اندازی کردم و محصولاتم تا یکی دو ماه دیگه ارایه میشه برای فروش. خدارو شکر که طراحی هایم رو به فروش رساندم و از طریق هنرم توانستم کسب درآمد کنم. خدارو شکر که با همسرم در آرامش هستم.

    من روز به روز ثروتمند تر میشم و این تازه شروع کار هست.

    خدایا کمکم کن و بهم بیشتر و بیشتر آرامش بده. دستم توی دستات هست.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمدحسین پیش بین گفته:
    مدت عضویت: 3973 روز

    با سلام و درود به استاد عزیز و خانم شایسته همیشه همراه، الان که دارم این متن رو می نویسم، از زمانی که با سایت آشنا شدم هفت سال می گذره، و خیلی اتفاقات بزرگ و کوچکی در زندگی من افتاده، من توی یک شرکت خوبی مشغول به فعالیت هستم اما مدتی هست که شرایط کارمندی راضی ام نمی کنه و احساس می کنم به این که شرایطی داشته باشم که توانمندی هام رو بتونم به شکل بهتری ارائه کنم نیاز هست از این فضای کاری که شاید به نظر خیلی ها وضعیت مناسبی هست رها بشم، دیروز این فایل رو دیدم اما فرصت نشد بنویسم اما امروز گفتم باید ردپایی به جا بگذارم و در این مسیر با دوستانم و اعضای این خانواده و مهم تر با تصویری که از خودم دارم همراه بشم فارغ از این که این تصویر الان مورد رضایتم هست یا نه، باز امروز این فایل رو گوش دادم. این جملات که از زبان تو جاری می شه چقدر با من صحبت می کنه و من رو و خواسته هام رو به من یادآوری می کنه : “بچه ها، من بارها گفتم، آدم ها برای یه لقمه نون، برای اینکه خرج زندگی شون رو دربیارند، روزی ۱۰ ساعت کار می کنند، روزی دو سه ساعت تو ترافیک می رند و می آند، ولی برای اینکه باورهاشون رو درست کنند که می تونه زندگی شون رو در تمام ابعاد به صورت کلی متحول کنه، روزی ده دقیقه نمی خواهند وقت بگذارند، شما جزء اون افراد نباشید، شما جزء اون عموم مردم که به این شکل فکر می کنند نباشید، شما بیایید اره تون رو تیز بکنید…” آره و این حکایت خیلی از ماهاست ، احساس کردم چقدر شبیه وضعیت الان من هست و راهی که نشون می دی چقدر شبیه خواسته من، نمی دونستم چی کار باید کنم اما فکر کردم به حرفت گوش کنم و توی اینجا بنویسم، اینجا که مثل زندگی و مرگم مالکش نیستم اما خونه ی من که هست و جایی هست که بین اومدن و رفتنم می تونم توی اون حس امنیت و آرامش کنم و افرادی رو ببینم که نمی خواند رویاهاشون رو فراموش کنند و در جستجوی حال بهتر و زندگی تو بهشتند. در این سفر همراه تون هستم سلام و درود به روی ماه همه تون ، منم امروز سوار شدم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2498 روز

    رد پای روز هفدهم

    سلام خدمت خانم شایسته عزیز و استاد بزرگوار و همه همسفران عزیز

    این چند روز روی متعهد شدن در مورد قولهایی که به خودم دادم متمرکز بودم و دارم سعی میکنم به قول شما تعهد غیرقابل مذاکره به خودم بدم.

    این باعث میشه هی به خودم انگ نزنم که من کاری رو به انتها نمیرسونم یا پشتکارم ضعیفه و آهسته آهسته شخصیتم تغییر کنه و نوشته شما چقدر حالمو خوب کرد.

    اره مثل یه بازی و سرگرمی بهش نگاه کنم و در نهایت شخصیتم تغییر کنه و باورهام ساخته بشه.

    منم وقتی به خودم نگاه میکنم هیچوقت به کلیشه های زنان جامعه پایبند نبودم.نهایت آرایش کردن من یه ضد آفتاب و یه رژ زدن بوده.همیشه دنبال یادگیری و مطالعه و پیشرفت بودم و جالب اینجاست که آدم جسوری هم بودم توی زمینه های مختلف

    اما یه پاشنه آشیل بزرگ داشتم که دارم روش کار میکنم و اون هم اینه که همسرم توی ذهن من خیلی خیلی بزرگ بود و از همون ناحیه هم ضربات وحشتناکی بهم رسید.

    با فایل استاد داشتم فکر میکردم که اگه حسابم خالیه مال اینه که خدا رو به اندازه کافی ندارم.

    امروز باید بشینم با خودم فکر کنم و بنویسم که چه ترمزها و گیرهایی دارم و چطوری دست خدا رو بستم که ثروت وارد زندگیم نشده.

    چه آگاهی های نابی رو در اختیارمون قرار میدید.

    برکت باد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به استاد عزیزم که چراغ راهم را روشن کرد وسلام به مریم جونم که انقد با دیدینش به وجد میایم

    من امومد که از خودم یه رد پا بزارم که بعدا وقتی بهش نگاه میکنم بدونم کجا بودم والان به کجاها رسیدم

    من حدود ۱۰سالی میشه ازدواج کردم دوتا فرزند دارم وقتی تازه عقد کرده بودم باتمام وجود باور داشتم که ما بهترین زندگی رو خواهیم داشتم ولی بعدا کمکم وقتی دیدم که همسرم اون جوری که من تصور می‌کنم نیست کارش با این چیزی که من تصور می‌کردم همخوانی نداره کم کم دل سرد شدم همش فکر میکردم همسرم باید یه کاری کنه که من خوشبخت بشم اگه همسرم تلاش برا بهترشدن شرایط خونه زندگیمون نکنه ما تا خر عمر تو این روستا  میمونیم با بدبختی زندگی می‌کنیم همش دعوا همش ناراحتی همش ناشکری .یه روز که به شدت باهم دعوا کرده بودیم باخودم گفتم خوب زینب همینه  که هست تو خودت اینو انتخاب کردی پس تسلیم شو زیاد نجنگ.تاکی میخوای باهاش دعوا کنی تو باید باین شرایط کنار بیای.ولی مگه میشد نجگید تواین بدبختی دست وپا نزد .همه اون آرزو ها همه اون رویاهای دوران دانشجوی به باد رفته بود.

    تو یه روستایی دور افتاد که هیچ امکانات نداشت چیکار میتونستم کنم بعضی وقت ها به خود کشی یا حتی رفتن های بی صدای شبانه فکر میکردم

    بازم مثل همیشه سر نداشتن پول اوضاع بد زندگیمون افتادم به جونش که اگه توان نگه داری زن وبچه رو نداشتی آخه اصلا چرا ازدواج کردی؟ چرا بچه داری شدی؟

    انقد گفتم گفتم تا این که عصبانی شد زد تو گوشم گفت همینی که هست اگه دوست نداری خوش گلدین.

    منم با عصبانیت چمدونم بستم به مامانم زنگ زدم که بیاد منو ببره ولی اونم گفت گه بابا پاش شکسته ونمیدونم  رانندگی کنه. تصمیم گرفتم خودم برم. شب بود گفتم بزار صبح بشه بعد ش میرم.

    تاصبح هزار جور فکر میومد به سرم که چرا اینو انتخاب کردم چرا اومدم اینجا بعد یهو این سوال پیش اومد که زینب اگه الان برگردی خونه مامانت حالت خوب میشه؟؟ این سوال تمام وجودم گرفت که واقعا علت ناراحتی من این شرایطه؟

    اگه من تو خونه مامانم باشم یا اصلا برم یه شهر دیگه حالم خوبه؟ من که فکر میکنم باید همسرم یه کاری کنه که شرایط ما بهتر شه اونجا کی باید شرایط منو خوب کنه

    همش تو این فکر بودم صبح شد پاشدم برم. پسرم گفت مامان کجا میخوای بری ؟ چیکار میخوای بکنی؟ منم با تمام توانم گفتم من میتونم زندگیمو بسازم من میتونم از پس مشکلات بر بیام من باید بتونم چون من خیلی رویا داشتم من باید بهشون برسم. یهو پسرم که فقط ۷سالشه برگشت گفت مگه تو نمیگی میتونم بسازم خوب اگه تو توانشو داری اینجا هم میتونی خودت زندگیتو بسازی پس چرا میخوای منو تنها بزاری؟

    یهو انگار یه جرقه ای به سرم خورد اگه من ایمان دادم که میشه ومن توانش دارم پس رفتن چرا

    آخه کجارو دارم که برم .بچه هام چی پس؟

    خوب اگه من میتونم ؟اینجاهم میشه… با تمام وجودم تصمیم گرفتم که خودم زینب میرزاده زندگیمو می‌سازم اون طور که دوست دارم از همینجا هم شروع میکنم مثل یه نیلوفری که از دل مرداب میزنه بیرون.

    چند روز بعدش من شروع کردم روی عزت نفسم کار کردن بایه دوره رایگان یه خانمی.

    بعد اونجا ازم پرسیدن اگه قرا باشه با یکی الان حرف بزنی که حالتو خوب کنه میدونی که اگه بهش زنگ بزنی باهاش حرف بزنی حالت خیلی خوب میشه حرفاش آرومت میکنه اون کیه؟ منم گفتم جاریم …

    بعد یه مدت که داشتم باهاش حرف میزدم انقد باهاش حالم خوب شد که شروع کردم بهش گفتم که تو یه دوره ای شرکت کردم اونجا یه همچین سوالی ازم پرسیدن ومن همچین جوابی بهشون دادم گفت آره منم همین حس بهت دارم خیلی خوشحالم داری روخودت کار میکنی .بعدش یهو برگشت بهم گفت من یه دوره ای گرفتم خیلی میتونه بهت کمک کنه اونجا گفتن میتونین این دوره رو به خانواده خودتون بدین توهم که عین خواهر منی. من این دوره رو میفرستم تو گوش کن

    دوره دوزاد قدم من شروع کردم ولی باورتون نمیشه من هر وقت فایل شروع می‌شد اون تیکه اول که می‌گفت من هیچ رضایتی ندارم استاد وگوش نمی‌کردم  میزدم میرفت همش تو این فکر بودم نکنه رضایت نداشته باشه ومن نتیجه نگیرم

    راستش من تا قدم ۷ رفتم. درسته خیلی حالم خوب شده بود منی که مدام احساس کمر درد وپا درد وناراحتی قلبی داشتم دیگه سالم سالم شده بودم

    منی که هر روز خدا از صبح تاشب سر درد داشتم الان خوب خوب بود. ازین که فهمیده بودم چی به چی؟ واینکه خود ما هستیم که خالق زندگی خودمان هستیم به شدت منو خوشحال کرده بود من اون موقع ها یه پیج لباس داشتم با کلی لباسای شیک ما یه تولیدی خوب، ولی به خاطر باور های غلط هیچ درامدی ازش نداشتم.

    کلا گذاشتمش کنار

    گفتم تاوقتی که من رو خودم کار نکنم هر جای دنیا هم که باشم اوضاع همینه.  من با وجود همچین دوره ای اون نتیجه ای که باید از دوره میگرفتم ونگرفتم

    خودمم میدونم که این باور  من که نکنه استاد راضی نباشه مانع شد که من نتیجه ی دلخواهمو بگیرم.

    بعش یه روز به خودم گفتم من میخوام خودم باشم دوست نداشتم پشت عکس جاریم قائم بشم دوست داشتم خودم زندگیمو بسازم

    برهمین امروز با اسم خودم با عکس خودم وارد سایت شدم ومیخوام از دوره های رایگان شروع کنم انشالله میام وموفقیت هامو هم ثبت میکنم به زودی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      هما خاکپور گفته:
      مدت عضویت: 2421 روز

      ممنون دوست عزیزم واسه نوشتن این کامنتت اشکامو جاری کرد

      منم دقیقا همین فکرو میکردم من باید برم منم باید برم ی جای دیگه تا حالم بهتر بشه ولی مدتی به خاطر کاری از خونه جدا شدم رفتم بیرون و. همون نتایج خونه رو. گرفتم دوست عزیزم مرسی واسه نوشتن ابن کامنتت نمیدونی چ حالی بهم داد

      اونجا که گفتی من زینب زندگیمو میسازم مثل نیلوفر تو دل مرداب

      این اتفاقی که دارم میگم بهت مدتی پیش افتاد و صد نه هزار درصد بهم ثابت شد

      که هما تو باید عوض بشی تفکراتت توو تو باید عوض بشی نه مکان نه ادما هیچی چون ب چشم دیدم هر جا برم بازم همینه پس قطعی تصمیم گرفتم کار کنم روی خودم از فایلای رایگان شروع کردم و الان رسیدم ب دوازده قدم خدا رو. شکر مبکنم که دوستانی هستند که نطرات و نتایجشون رو مبنویسن همین باعث شد کن دیگع تصمیم بگیرم به جای وقت هدر دادن توی هر جای دیگه بیام و بازم هم روی کامنت ها تمرکز کنم بازم ممنونم از نوشتن نظرت

      این روزا منم به شدت روی خودم کار میکنم تا خودمو تغییر بدم همیشه ابنو به خودم یاداوری میکنم طبق سوال و جوابی که توی عقل کنم سرچ کردم تغییر فیزبکی اخرین مرحله است اول تو باید تغییر کنی چقدر حس خوبیه ساختن زندگی با دستای خودت با فرکانس خودت

      این ردپا رو میزارم تا به خودم بگم یک اول خودت باید درست بشی واخرین مرحله تغییر فیزیکیه چون به چشم دیدم نتابج همون نتایجه

      دو کامنتا قدرت کامنت کذاشتن و کامنت خوندن و نباید دست کم گرفت

      برات بهترین ها رو میخوام از خداوند دوست عزیزم امیدوارم بازم بیای و از نتایج خ خفنت بگی زینب جان موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زینب گفته:
      مدت عضویت: 1281 روز

      سلام دوست وهمسفر عزیزم سپاسگزارم که وقت گذاشتی و کامنتم با عشق خوندی چقد خوشحالم مسیر درست رو پیدا کردیم، برات بهترینارو آرزو میکنم .

      این روزا که داشتم کامنتم بچه هارو میخوندم با خودم گفتم چقد خوبه که این مسیر انقد زیباست،

      این همون مسیر هموار در دل جنگله که آواز خوانان وبا دوچرخه سواری خوش گذارانی ولذت بردن وعشق به اون نعمت های وسط جنگل هدایت می‌شویم

      الان وقتش رسید که با تمام وجوم بتونم حرفای استاد باور کنم که واقعا همچین جاده ای هم وجود داره وهمه می‌تواند اگر بخواهند از این مسیر رویای برای رسیدن به خواسته هاشون استفاده کنن

      عاشقتم که انقد دل مهربانی داری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: