روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 268

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جواد گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    برگی از سفرنامه روز دوازدهم

    بنام خدای یکتا سلام و درود به تمامی اعضای این سایت زیبا برای امروز و با توجه به صحبت‌های استاد در مورد وقت گذرانی‌ها خوش گرانی‌ها و هزینه های سنگینی که عده ای می‌کنند در جستجوی ثروت و حال خوب و شانس اما غافل ازینکه حال خوب ربطی به بیرون ندارد و حال خوب از درون شروع می‌شود و بیرون را گلستان می‌کند و این قضیه رو به نظرم ما ایرانی‌ها که بیشتر در معرض مذهب بودیم بهتر درک میکنیم و با ایمان به خدا و بیرون کردن همه چیز از قلب و دادن اون به دست خدا به حس و حالی از درون می‌رسیم که گمشده تمام اون انسانها هست و همه عمرشون به دنبالش…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سیروان کمالی گفته:
    مدت عضویت: 1126 روز

    سلام بر سلطان عشقو ادب

    حاج سید محمد عباسمنش عزیز ❤️

    من یه دو سالی هستش که شمارو میشناسم و من از طریق داییم با شما آشنا شدم و اون زمان داییم روانشانسی 1 رو از سایت خرید و اون زمان یک پراید داشت و تو یک خونه اجاره ای زندگی می‌کرد به لطف خدایه مهربان الان 3تا خونه داره و یکی از خونه هاش که الان توش زندگی میکنه پنتهوس دانشجو مشهد هستش و الان دوتا ماشین داره یک پانومارا و یک سانتافه که ماشین دومشه واقعا دمت گرم بخدا استاد به کار درستی شما ندیدم الانم من 22سالمه درسم تموم شده و میخوام برم خدمت و اینکه پدر بنده نظامی هستش و کلی باور منفی داره و وقتی اینارو هم گوش میکنم خیلی ناراحت میشه و یه جوری بهم نگاه میکنه انگار دیوونه ام و به محض اینکه یه اتفاقی میوفته همش میزنه تو سرم که اینا همش الکیه و فلان اینا کلا خوشش نمیاد مادرمم شمارو دوست داره ولی عملی در مسیر موفقیت بر نمیداره و منم چون زیاد پولی در حال حاظر ندارم رسیدن به صلح درونی رو خریدم و راضی هستم الان گفتین رد پا بزار منم گذاشتم و من خیلی دوست دارم یک تاجر موفق بشم که با یک تلفن مثلا 20میلیون سود بکنم تو ده دقیقه حرف زدن ولی در حال حاظر راننده اسنپ هستم ولی خیلی دوست دارم روزی برسه که بیام و وقتی چند میلیارد تو حسابمه شروع کنم کامنت گذاشتن و گریه کردن بعدش لیوان آب پرتقالمو بردارم بگم نه گریه واسه پوستم خوب نیست بعد لبخند بزنم و دیدگاهمو بفرستم

    همین دیگه سلطان امیدوارم کامنت منو بخونی ❤️💋

    همین دیگه ایشالا به زودی دیدگاه جدیدمو که رسیدم به ثروت رو بفرستم برات

    راستی خیلی خشگل تر شدی وقتی لاغر شدی ستون ولی جیگرتو بخورم که وقتی چاقی و وقتی لاغری تو جفتش دلربایی ❤️❤️❤️

    ارادتمند شما : سیروان کمالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    سلام استاد عزیز

    خدا رو شکر که با شما آشنا شدم

    خدا رو شکر الان فهمیدم که کجای این جهان هستم

    چه می خواهم از این جهان

    همیشه دنبال بزرگ بزرگ بودم و نتیجه کارم رو نگاه می کردم غافل اینکه اگر می خواهم کارهای بزرگ انجام بدم باید به نتایج کوچک زندگی ام اهمیت بدهم و آنها رو ببینم و آن نتایج کوچک را بزرگ ببینم.

    چرا وقتیکه من به نتایج کوچک زندگی خودم اهمیت بدهم نتایج بزرگ برایم راحت تر اتفاق می افتاد

    این اولین درس از شروع زندگی من و گوش دادن به فایل های استاد عزیز است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    سلام بر استاد جان و دلم و شایسته ترین همراه او مریم خانم

    درود بیکران بر خانواده بزرگ و صمیمی عباس منش

    خدارو شاکرم از وقتی با آموزه های استاد آشنا شدم خیلی بیشتر از گذشته با خودم و دنیای اطرافم در صلح هستم، قبلاً یه ایرادهایی به ظاهر خودم می گرفتم برای جلوی سرم که موهاش ریخته بود رفتم پروتز مو گذاشتم، رفتم چربی شکم تراشیدم، و باز هم از خودم راضی نبودم با اینکه سالها از دوست و آشنا و غریبه به شوخی یا جدی بارها و بارها کلمه خوشتیپ رو بمن گفته بودن، اما الان به هیچکدوم از اون افکاری که به ظاهرم تعلق داشت وابسته نیستم و بلحاظ ظاهری با خودم کاملا در صلح هستم، بلحاظ باطنی احساس لیاقت داشتم اما از روی کبر و غرور یعنی خیلی کسی رو قبول نداشتم، گرچه آدم بسیار مهربون و اجتماعی هستم، کمال گرایی من وحشتناک بود یعنی حتما باید همه جوره شرایط یه کاری برام مهیا می شد تا بخوام اقدام کنم و اگر وسط کار مشکلی پیش میومد رهاش می کردم

    استاد عزیزم، سپاسگزارم از شما که در همه ابعاد زندگی درسهای بیشماری بما می دید، آموزه هایی که نه در مدرسه نه در دانشگاه و نه در خانواده و نه در اجتماع نمیشه پیدا کرد، خدارو شاکرم بخاطر روح بزرگ شما و دل دریایی مریم خانوم که اینچنین برای تمامی ابعاد زندگی یک انسان از ثروت و سلامتی گرفته تا شادی و کامیابی و سعادت درسهای بسیار آموزنده و راهکارهای راهگشا ارائه می دید.

    دست شما نازنینان رو می بوسم.

    دوستان عزیزم دوستتون دارم

    با عشق رضا💖🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهره آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    سلام به دوستای هم فرکانسی عزیز سپاسگزارم از استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز….

    من قبل از اینکه با استاد عباس منش اشنا بشم سال ۹۲ وارد مسیر خودشناسی شدم بعد از چند سال استادمون عمرشون رو به شما دادن و خداوند جای ایشون رو خالی نگذاشت و استاد بهتری نصیبم شد من کلی نشونه دریافت کردم تو همه این سالها ….. تکنیک های بسیاری یاد گرفتم برای اینکه بتونم احساس خودم رو خوب نگه دارم…. قوانین رو یاد گرفتم از استاد خودم …. و‌لی نکته ای که وجود داره و استاد عباس منش عزیز هم اشاره کردن این بود که من به اندازه ای که عمل کردم و تمرین داشتم نتیجه گرفتم …تو بعد مالی من هم چنان مشکل دارم و ارتعاشات مالیم نیاز به تغییرات زیادی داره ….استاد عباس منش یه الگوی فوق العاده هستن برای من مخصوصا تو بعد مالی …. دلیل اینکه تمایل پیدا کردم بیام تو سایت و امروز شروع کنم ب گوش دادن فایل ها همین تأثیرگذاری کلام ایشونه …..این رد پا رو میذارم به امید روزی که بتونم قدم ب قدم تکامل خودم رو طی کنم و نتایج عالی ای رو به اشتراک بزارم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    جواد گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    سلام و درود به شما عزیزان

    اهرم رنج و لذت برای ورودیهای ذهن بسیار هیجان انگیزه برام و یک چالش لذت‌بخشه و الان که این مطلبو خوندم متوجه شدم که من قبلا بطور ناآگاهانه از این قانون واسه خودم استفاده کرده بودم مثلا آخرین مورد این بود که هروقت حس و حالم منفی میشد و نشخوارهای ویرانگر ذهنیم هجوم می‌آورد شرط کردم به دستاورد بزرگ زندگیم که سیگار نکشیدن بود فکر کنم و با این کار حسم خوب میشه و از خودم راضی میشم و پاسخ محکمی میدم به ذهن پایین کشندم و خودمو بالا میارم و درواقع یه سیلی محکم بهش میزنم و ازش رها میشم.اهرم رنج و لذتی که الان میخوام بذارم برای ورودیهای ذهنم اینه که چون من محل کارم یک مکان منفی هست یعنی پر از ورودیهای زشت و محدود کنندست و من شرط میذارم برای خودم که برای ورودیهای مثبت میتونم هرروز بعداز تایم کاریم ب مدت یک ساعت به یک طبیعت زیبا مثل پارک یا جنگل یا کوه یا هرجا برم و اگه در طول روز بتونم همش مثبت فکر کنم یه پذیرایی خوبم از خودم بکنم یعنی نگران هزینش نباشم و چون فکرمو کنترل کردم پاداشم یک پذیرایی خوشمزست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    جواد گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    سلام و خسته نباشید به شما خانواده عباسمنش عزیز. در مورد قانون تکامل باید بگم که وقتی می‌خواهیم از سطحی به سطح بالاتر یا از مداری به مدار بالاتر حرکت کنیم باید اول در مدار قبل به پایداری برسیم و اون سطح براحتی برامون قابل دستیابی بشه بعد استارت انتقال به مدار بالاترو بزنیم من خودم بطورمثال وقتی داشتم مدارهای افزایش درآمدم رو طی میکردم به درآمد 17 تومن رسیده بودم و بدون اینکه این درآمدتو تکرار کنم و برام آسون بشه ب سمت هدف بعدی که درآمد پنجاه میلیونی بود حرکت کردم و متاسفانه شکست خوردم الان بعد از یک سال دوباره حرکتمو شروع کردم و این بار حتما باید هر سطحی رو 6 ماه تکرارش کنم بعد برم به مدار بعدی آمین ای پروردگار جهانیان میدونم خودت هوامو داری و داری هدایتم میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    رضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    سلام بر استاد جان و دلم و شایسته ترین همراه او مریم خانم

    درود بر خانواده بزرگم عباس منشی ها

    روز هشتم

    امروز ۲۵مردادماه ۱۴۰۱ هستش دیروز ابلاغیه‌ای از دادگاه ویژه اقتصادی برام اومد که ظرف ده روز خودم رو معرفی کنم برای اجرای حکم زندان، یه توضیح مختصری بدم دوستان زندگی من فراز و نشیب زیادی داشته که یکی از اون سقوط ها رفتن من به زندان اوین اونم بخاطر هیچی، بخاطر فرکانسهای منفی بخاطر ناسپاسی. این که میگم هیچی واقعا یه سهل انگاری کاری بود و من بلد نبودم نه بگم و گرفتار شدم، حدود صد روز زندان بودم و مجددا باید سه ماه حبس رو تحمل کنم البته بلحاظ اینکه من نیمی از محکومیتم رو تحمل کردم قانون من رو مشمول آزادی مشروط می‌کنه یا میتونم از پابند الکترونیکی استفاده کنم حتی درخواست عفو دادم. منتهی قانون میگه باید چند روزی بری زندان و از اونجا اقدام کنی برای آزادی مشروط یا پابند الکترونیکی یا عفو، و خب همین چند روز خودش دو تا سه هفته طول می کشه، حالا تصور کنید چه اتفاقی میفته توی این دو سه هفته؟

    ورودی های منفی میگن، آبروت میره، تو مدیرعامل یه شرکتی دیگه از کار هم اخراجت می کنن دیگه اجاره خونه ات هم نمی تونی پرداخت کنی و خلاصه خیلی چیزهای دیگه… اگر من رضای قبل از شاگردی استاد بودم

    اما توی همین سی و چند روز شاگردی استاد الان که دارم براتون این مطلب رو می نویسم ساعت نزدیک به هفت صبحه و میخوام یکساعت دیگه برم دادگاه پیگیری کنم، اما نمی‌دونم چرا شوق دارم چرا اینقدر آرومم اصلأ یه حسی بهم میگه برو الخیر فی ما وقع…انگار منتظرم برم ببینم چه میوه ای از این تضادی که برام پیش اومده باید بچینم.

    نکته جالب توجه اینه که فایلی که امروز بعنوان نشانه ام برام اومد، یکی از فایلهای زندگی در بهشت بود که استاد و مریم خانم رفته بودن خرید ماهانه اشون رو انجام بدن و حدود ۶۰۰دلار هزینه خریدشون شد(یادم نیست فایل شماره چند بود) و من با اینکه از خدا خواسته بودم که نشانه‌ای برای حل این تضاد بهم بده ولی اولش احساس کردم ارتباطی نداره و یا من متوجه پیام نشانه ام نمی شم، ولی بعد که فکر کردم احساس کردم خدا داره بهم میگه تو نگران نباش در همه چیز فراوانی هست برو کارتو پیگیری کن من هواتو دارم، اینقدر قاعده و قانون می تراشم که دستشون به تو نرسه، منم گفتم خدایا عاشقتم اما میدونی که نمی تونم چیزی ازت پنهان کنم پس راز دلمو میدونی و مطمئن باش اگر تو بخوای من برای رفتن به زندان هیچ اضطراب و استرسی ندارم نگران هیچی نیستم چون میدونم حتما باید اونجا باشم، حتما کسی یا چیزی یا هدایتی برای من توی اون سلول هست، پس من تسلیم فرمان توام

    ضمنا از دیروز که ابلاغ برام اومده من همش دارم فراوانی می بینم، دو سه ساعت بعد از ابلاغ نشسته بودم با همسرم صحبت می کردم در مورد افزایش درآمد و باورتون نمیشه منی که ۲۰سال تو کارم سابقه دارم از زبان خانمم نکته ای بیرون اومد که بسادگی می تونه درآمد من رو چند برابر کنه، خیلی ساده و بدیعی، من همش داشتم به راه‌هایی فکر میکردم برای توسعه کارم که خدا توسط دل و زبان همسرم هدایتم کرد، و چقدر زیبا خدای مهربونم ما رو هدایت می کنه، خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    گرچه ابلاغ دیروز، تضادی که الان دارم، موضوع ردپای روز هشتم با نکته ای که همسرم اشاره کرد و فایل نشانه ام یه خورده منو گیج کرده اما در پناه خدای یکتا هستم و هیچ غصه ای ندارم

    این رو هم اضافه کنم که در ردپای روز جمعه ای که گذشت یعنی ۲۱ ام مرداد فایل شماره ۹۶ زندگی در بهشت برام اومد که مریم جان یه جمله گفتن که «بچه ها دیروز یه طوفان شدید اومد و ببینید بعد از طوفان چقدر زیبایی بوجود اومده» و من همین جمله تو ذهنم بولد شد و چشمک میزد و من یقین داشتم طوفانی در زندگی ام شروع میشه ولی بعدش زیبایی ها نمایان خواهد شد، و همونم شد روز شنبه طوفانی اومد و حقوق ام قطع شد اما زیبایی بعدش قرارداد پورسانتی بود که بمن پیشنهاد دادن که چقدر به نفع من تموم شد، طوفان بعدی همین ابلاغیه اجرای احکام هستش که امروز میرم ببینم چی میشه ولی هرچی بشه خدارو شاکرم و عاشق تضادها هستم

    در پایان می‌خوام بگم استاد خیلی دوست دارم مریم خانم دستای شما رو می بوسم، میدونید چرا؟ خب دلایلش خیلی زیاده، اما من می خوام در این لحظه بخاطر اینکه اندازه ام از تضادهام بزرگتر شده ازتون تشکر کنم ، همین ابلاغ و قطع شدن حقوق اگه همین یکماه پیش برام اتفاق میفتاد معلوم نبود چی بلایی سر روح و روانم میومد، اما الان انرژی ام بالاست احساسم خوبه و اندازه من شده ۱۰ و این دوتا مشکل اندازه شون برام خیلی کوچیکه اصن ریز می بینمشون 😁

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که منو با توحیدی ترین بنده ات استاد جانم آشنا کردی

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که دستم رو محکم گرفتی و هوامو داری

    انشالله طی روزهای آینده ردپای بعدی رو می نویسم و وقایع رو شرح میدم عزیزانم

    در پناه خدای یکتا پیروز و سربلند باشید 💖🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حمید محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3559 روز

    به نام خدا، نمیدونم چند هزار روزه که عضو سایت شدم، تو این چند هزار روز هزاران راه رفتم، ده‌ها روانشناس و استاد و استادنما و معلم و معلم‌نما رو تجربه کردم، حتی روزهایی خودم هم استاد شدم و به بقیه درس دادم!

    پیش اساتیدی که همین الان میلیونی طرفدار و فالور دارن هم شونه به شونه و از نزدیک‌ترین فاصلهٔ ممکن کار کردم، همایش برگزار کردیم و جلسه برگزار کردیم، شاید باورتون نشه، خیلی از دوره‌هایی که روی سایتشون هست هم طراحی کردم، اما باز هم راضی نبودم، چرا که اکثرا یک خصوصیت مشترک داشتن:

    «به چیزی که میگفتن عمل نمیکردن»

    خلاصهٔ نشستن پای منبر تمام این اساتید و دوره‌ها از من اقیانوسی ساخت به عمق یک متر، از همه چیز یکم می‌دونستم.

    مدت‌ها بود که دنبال دکمه ری‌استارت میگشتم، دکمه‌ای که منو برگردونه به تنظیمات کارخونه، جایی که هنوز هیچ اطلاعات و آگاهی نداشته باشم و مثل دانش‌آموز کلاس اول بشینم سر کلاس درس، گاهی حتی غبطه میخوردم به کسانی که تازه وارد این مسیر میشدن.

    اما باید انتخاب میکردم، جسته گریخته سایت‌ها رو چک میکردم، دنبال دوره اولی میگشتم، دوره ای که از صفر شروع شه، بقول استاد عباس‌منش تصمیم گرفتم جای اینکه اقیانوسی باشم به عمق یک متر، چاهی باشم به عمق یک کیلومتر.

    دکمه ری‌استارتمو پیدا کردم، همین جا، همین سایت، جایی که ازینجا، یعنی همون چند هزار روز قبل شروع کرده بودم.

    و چی بهتر از یه روز شمار که باهاش گام به گام پیش برم، آهسته آهسته با کسی که به گفته‌هاش عمل میکنه. این بهترین راهه

    ممنونم از کسی که چنین ایده و برنامه‌ و مسیری رو طراحی کرد، کاملا درک میکنم چقدر عشق و علاقه میخواد دریافت چنین ایده‌ای و اجرای این ایده بی‌نظیر

    دمتون گرم، با عشق آغاز کردیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    جواد گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    سلام و درود بی انتهای خدا بر شما خانواده دوست داشتنی عباسمنش به عنوان دومین نظرم در این سایت به سوال بسیار هیجان انگیز و سرنوشت سازی باید پاسخ بدم. تغییری که الان باید در زندگیم بدم اینه که درآمدم بیشتر بشه و بتونم به هدف درآمدی پنجاه میلیون درماه برسم و برای این هدف اول باید باورسازی کنم که لیاقت درآمد پنجاه میلیونی رو دارم بعد با ساخت جملات تاکیدی و با تصویرسازی کردن خودم درحال خرج کردن پنجاه میلیون بعدش که باورام درست شد باید ظرفمو بزرگ کنم و برای بزرگ شدن ظرفیتم هیچ راهکار و ایده ای ندارم چون قبلا هم این اتفاق افتاده برام درآمدم تا بیست تومن پیش رفته اما به یکباره به ورشکستگی و از دست دادن سرمایه صد میلیونیم شده حالا این بار میدونم باید درآمد بیست تومن برام عادی بشه یعنی چند ماه بتونم تکرارش کنم یعنی پایدار بشه و تنها ایدم برای افزایش ظرفم برای درآمد پنجاه میلیونی همینه حالا اگه کسی از دوستان چیزی میدونه لطفا کمکم کنه چیکار کنم اول درآمدم پایدار بشه بعد رو به افزایش سطح بعدی درآمدم حرکت کنم بدون برگشت به عقب ممنون میشم.هدف دیگم روابطم هست که باتوجه به اینکه آدم درونگرایی هستم روابط سردی با همه اطرافیانم دارم و این با اون عشقی که من دنبالشم باید به جهان داشته باشم منافات داره و به نظرم روابطم بسیار باید صمیمی تر و پرعشق تر باشه چه خانواده چه بقیه مردم و هرآنچه در زمین هست.اینم اگه کسی راهکاری داره کمکم کنه برای یک آدم درون‌گرا که دلش میخواد روابط گرم‌تر و صمیمی تری داشته باشه باید چیکار کنه. ممنونم از لطف و محبتتون و خدارو شکر میکنم که اینجا حضور دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: