روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای خوبی ها به نام خدای زیبایی ها
امروز 2 خرداد 1402سومین روز از روزشمار تحول زندگی من هست.
من هرروز صبح یک ساعت زودتر میرسم محل کارم که این تایم جزو ساعت کارم حساب نمیشه و به محض اینکه میرسم وارد سایت میشم و به فایلهایی که انتخاب میکنم گوش میدم. توی مدت کمی که عضو سایت شدم این کار هر روزم هست. حس میکنم چیزی توی این صحبتها و این فایلها میکشه من رو سمت خودش.. یه صدایی میگه هیچ تایمی رو دیگه نباید به بطالت بگذرونی. وقتی این هدایتها رو گوش میدم حس میکنم چیزی درونم غوغا میکنه ….
فایلی که برای روز سوم از روز شمار تحول زندگی گوش کردم ” اعتماد به رب” پیام حضرت ابراهیم بود. تمام لحظاتی که استاد با حس خوب و بیان شیوا داشتن صحبت میکردن من فقط بغض کرده بودم و گوش میکردم. ناخداگاه درحالی که به پهنای صورتم اشک میریزم دارم این نشونه رو از خودم به جا میذارم. چقدر پیام داشت برای من این صحبتها، چقدر ناب بود، چقدر نیاز داشتم به شنیدنش. چقدر قوی تر کرد من رو برای رفتن و رفتن و نترسیدن از آینده ..
اعتماد به رب، چه واژه پر معنایی.. چرا هیچ وقت این عبارت رو اینطوری نشنیده بودم .. چرا هیچ جمله و عبارتی اینطوری من رو منقلب نکرده بود. چه نیرویی داشت که اینطور توی وجودم نفوذ کرد.. من هیچوقت ادم بی دین و ایمانی نبودم.. ولی هیچوقت هم به خدا اینطوری نگاه نکرده بودم..
یه صدایی توی گوشم نجوا میکنه … چرا با اینکه هر روز این همه درخواست ریز و درشت از خدا داشتم و دارم، هر روز کلی ازش هدایت میخوام، کلی باهاش راز و نیاز میکنم، پس چرا هیچوقت این قدر مطلق و بدون چون و چرا بهش اعتماد نکردم.. چرا وقت ناراحتی و غصه و مشکل به زمین و زمان و دنیا و همه بد و بیراه گفتم … چرا اینقدر تسلیم نبودم …
من که به زبون میگم فقط و فقط روی خدا حساب باز کردم، پس چرا بدون چون و چرا، بدون اگر و اما، با ایمانی کامل و دلی قرص و محکم چرا تسلیم محض نیستم…
خدا را هزاران بار شکر که امروز با این هدایت الهی یه بار دیگه بیدار شدم.. روحم بیدار شد … روحی که خدا از وجود خودش به بنده هاش هدیه داده … شکر که الان هوشیار ترم .. شکر که هر روز قوی تر و مصمم تر میشم برای اینکه از قدرت الهی که بهم داده بهتر و بیشتر برای ساختن دنیا و آخرت خودم استفاده کنم..
باید ایمانم قوی تر باشه.. باید گوش دل بسپارم به هدایت های الهی .. باید نه فقط به زبون که در عمل به خدا، به توحید، ایمان داشته باشم و اعتماد کنم به مهربونیش .. به حمایتش .. به هدایتش …
خدایا سپاس برای این همه حس خوب..
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم.
میخوام از وضعیتم در مدارهای مختلف بنویسم و در شروع این سفرنامه یه ردپایی گذاشته باشم. از لحاظ آرامش، کنترل خشم و حس خوب در وضعیت خوبی هستم اغلب اوقات حس خوبی دارم عصبانی شدنها و زود جوش آوردنها خیییلی کم شده قبلا با هر حرف نامربوطی سریع واکنش نشون میدادم و .. الان ناخودآگاه مسلط هستم بدون اینکه تلاشی کنم. درباره آگاهی و کنترل افکار به نسبت چند ماه پیش خیلی خوب شدهام اما شده که گاهی کنترل از دستم در میره حتی چند روز در حال تلاش برای کنترل هستم اما اینکه کاملاً آگاهم به افکارم و اینکه حواست باشد در حال ارسال فرکانس هستی هر روز در حال گوش کردن به فایلها هستم دوره عشق و مودت و جهان بینی توحیدی رو گوش میکنم و در کنارش فایلهای رایگان. در خصوص روابط بگم وابستگی زیادی به همسرم داشتم اینکه از او سرکوفت و دائم سرزنش میشنیدم اما به خاطر کمبود عزت نفسم بهش وابسته بودم که میتونم بگم در این خصوص عالی شدم چند ماه طول کشید تا از درون راضی به جدایی بشم ترسهامو کنار بزارم و با خودم روراست باشم اما بالاخره تصمیمم رو گرفتم چند تا از ترمزهام رو در خصوص دلایل به تعویق افتادن این تصمیم شناسایی کردم که میترسیدم به تنهایی از پس مخارج خانه و بچه برنیایم اینکه به فرزندم با طلاق ظلم کرده باشم اینکه به همسرم ظلم کرده باشم اینکه ممکنه به سختی بیفتم و… همش کار کردم الان رفع شده. تصمیم دارم دوره عزت نفس رو هم تهیه کنم در روابط خیلی بهتر شدم نشانههای خدا و اتفاقات خوب رو به محض حال خوب میبینم هرچند کم.
در حال حاضر دوست دارم درخواست کردن از خدا درباره هر مسئله کوچیک و حرف زدن در هر لحظه باهاش رو پررنگتر کنم و این جز مواردی است که باید جدیتر کار کنم یکی از هنرهای مورد علاقهام رو آموزش دیدم در شروع کار هستم عجلهای ندارم یه کار هم همزمان در حوزه تحصیلم شروع کردم تا ببینم واقعاً به کدوم علاقه دارم.از دیگر مواردی که باید روشون کار کنم
تقویت توحید و اینکه خودم خالق زندگیم هستم.کار روی باور احساس لیاقت و ارزشمندی.کار روی باور فراوانی.بهبود ارتباطاتم.
خداروشکر میکنم برای آشنایی با سایت و این مسیر نورانی که همه آرامش و تغییراتم از نتایج حضور در این سایته. که اونم خیلی منظم نبودم و می دونم با اراده و تعهد ،می تونم نتایج پربارتری بگیرم به امید الله.
بنام الله یکتا رب هدایتگرم
من مدتیه ک درمورد این سفرنامه زیاد دیدم تو کامنت های دوستان
وامشب هم ب طور مستقیم حس کردم این سفرو باید انجام بدم
پس تصمیم گرفتم از همین امشب شروع کنم دیگه عمل کنم بسه هرچه اطلاعات جمع کردم
میخوام آگاهانه رد پا بزارم چون حسم میگه این مسیر خییلی ب رشدم کمک میکنه
پس ب توکل نام اعظمت
بسم الله الرحمن الرحیم
من میخوام اره مو تیز کنم برای بریدن درختهای ک نماد باورهای محدود کننده در ذهن من هست
و ب جاش باورهای قدرتمند کننده بکارم
من میخوام نتایج عالی بگیرم باید براش تمرینات و انجام بدم
متعهد باشم
ک خوب زندگی کنم
ک خالق زندگی خودم باشم
باید وقت بزارم ظرفمو بزرگ کنم
باید رو خودم کار کنم رو باورهام
رو دیدگاه هم رو افکارم و..
من امروز صبح از خدا درخواست کردم ک هدایتم کنه درمورد کارم
(کارم خیاطی هست)ک بتونم پروژه جدیدم ک تاحالا انجام نداده بودم و عالی انجام بدم
تاحالا خیلی پیش اومده آموزش ی مدل جدید و ندیده بودم ولی هدایت شدم همیشه
چون باخودم تکرار میکنم ک من فقط باید قسمتی رو ک بلدم انجام بدم مرحله ی بعد بهم گفته میشه
و خداروشکر این بار هم جوابمو گرفتم و کارم خیلی خوب شد
و قشنگ مراحل تو ذهنم نقش میبست و اینبار انگار بهتر درک کردم الهاماتم رو
چرا چون با وجود اینکه میدونم خدا هدایتم میکنه وکارم خوب درمیاد
ولی باورهای محدودکننده درمورد کارم دارم:
اینکه خیاطی کار فیزیکی هست و باید خییلی کار کنم تا بتونم پول دربیارم ازش نمیشه راحت ازش پول ساخت
و اینکه من تو روستا زندگی میکنم و جا برای پیشرفت ندارم
تو این محیطی ک هستم نمیشه کاری کرد
بخاطر همین افکار مدتی کار نکردم
مدتیه ک متوجه شدم باید رو باورهام کار کنم
کمتر کار میکنم
ولی امروز خیلی قشنگ و واضح متوجه هدایت الله شدم ک چطور مرحله ب مرحله بهم گفت چیکار کنم
امروز متوجه شدم من مسئول 100%تمام شرایط زندگیم هستم
امروز نشانه ها رو دریافت کردم در مورد ازدواجم
امروز روابطم با خانواده بهتر بود خداروشکر
صبح ک از خواب بیدار شدم ومادر و دیدم ک آروم خوابیده و داره نفس میکشه خداروشکر کردم بابت حضورش تو زندگیم وپدر هم همین طور
وقتی رفتم تو باقچه مون تاآب بدم باقچه رو ی نسیم خنکی پوستم و نوازش کرد
ک حس کردم خداست ک داره نوازشم میکنه چقد حس خوبی گرفتم از این تجسم
و صدای زیبای بلبل و گنجیشک ها چقد روح نواز بود
الهی صدهزاربارشکرت بابت ابن همه زیبایی
عاشقتممم
پس آگاهانه میخوام بهترین زندگی رو برای خودم بسازم با کمک الله یکتا
و امشب اولین قدمو برداشتم
ب لطف الله
از خدا هدایت میخوام ک تواین مسیرثابت قدم باشم
به نام خدایی که خالق زیبایی هاست
سلام به همگی
خیلی خیلی هدایتی به این جا اومدم با اینکه در دیدن فایل های دانلود قبلا به این قسمت اومده بودم اصلا نمی دونستم داستان چیه اما با دیدن جملاتی که بعضی ها در ابتدای بعضی فایل های دانلودی قرار می دادن می گفتن مثلا روز 20 تعهد من یا روز 11 سفرنامه ی من و برام جالب بود که داستان این اعداد چیه که بعضی نه همه در ابتدا بعضی فایل های دانلود میذاشتن اوایل فکر میکردم ربطی به شماره فایل داره و در بالای صفحه هیچی نبود واسع همین من اومدم از یکی از بچه ها پرسیدم و
ایشون هم یعنی خانم مریم دیناشی خیلی عالی برام توضیح دادن که داستان این قضیه چیه و وقتی اومدم به این صفحه سایت فوق العاده بود .
چون حالا یه برنامه کامل دارم یه برنامه که می تونم با تعهد بهش باور هامو زیر و رو کنم همون چیزی که بهش نیاز داشتم تا در مسیر باقی بمونم خب من هنوز فایلی خرید نکردم به جز کتاب ها و می گفتم همیشه این برنامه رو داشتم که اگر فلان دور رو بگیرم این کار رو می کنم این جوری کار می کنم و میرم جلو پس منتظر بودم دوره بخرم
اما الان یه برنامه عالی دارم که می تونم با انجامش برم جلو و حتی اگر دوره ای هم بخرم می خوام به تعهد عمل کنم اولین تعهدمم یه تعهد 30 روز است چون نمی خوام خیلی دور رو برم پس برنامه رو برای این سی روز می نویسم و امروز رو اولین روز این تعهد قرار می دم
1- شکر گذاری روزانه و شبانه قبل از خوام
2- حالا که خانواده فکرشون با من متفاوته و از صبح شروع به غر زدن می کنن صبح ساعت 6 پا می شم و 2 ساعت روی خودم کار می کنم
3- نوشتن آنچه استاد در فایل های روزانه بیان میکنه
4- خواندن کامنت و گذاشت کامنت در سایت
5- خواندن هر روز یک کتاب از کتاب های استاد
6- اعراض از ناخواسته ها
7- وقتی بیرون می رم فقط تحسین می کنم آدما رو ثروت ها رو ماشین ، خونه کسب و کار
8- دین فایل هایی که استاد برروی سایت قرار می دهند و کامنت گذاشتن
9- مرور مداوم باورهای یادداشت شده در دفتر با نگاه به آینه
10- انجام تمام کار های بالا به صورت مداوم با کیفیت بالا و عمل به ایده های جدید برای بهبود زندگی ام
و در آخر
اینجانب محمد تعهد می دهم تمام موارد بالا را عمل کنم و تمام تلاش خودم رو برای بهبود زندگی ام انجام بدهم
دوست دارم شاد وپیروز وسربلند باشید
سلام به همه دوستان عباسمنشی
31مرداد1402
امروز روز چهارم ،تحول زندگیه منه
خدا رو هزاران بار شاکر و سپاسگزارم،از تعهدی که امروز روز چهارمش است
حال دلم خیلی بهتر از قبله،چون دایم تو فکر نداشته هام نیستم،فارغ از نداشته هامو این چن روز زندگی کردم، نا گفته نمون نجواهای شیطان بیکار نبود و ذهنمو درگیر میکرد اما سریع به خودم میومدم و فکرم و عوض می کردم
یه خبر از موفقیت اقدام تو حیطه کاری خودم شنیدم، این دفعه اصلا حسادت نکردم و برای شروع به کارش ارزوی موفقیت کردم،اصلا این حال درونی غیر قابل وصف بود
خدارو سپاسگزارم که درکش ،حس کردنش تو همه لحظاتم،یکی هست که همیشه همراهمه،مراقبمه
این حس ارامشی به من داد که موفقیت دیگران ذره ای از موفقیت منو کم نمیکنه،فراوانی در جهان هستی موج میزنه
خدایا شکرت که فکرای مزخرف قبل به ذهنم کمتر رسوخ میکنه و بیشتر یاداوری نعمتها به سراغم میاد
از خدای عزیزم یاری میخام برای اولین بار 30روز تعهدم و انجام بدم
خدایا به امید یاری تو
به نام خدا،سلام استاد عزیزم و دوستای عزیزم ،من مریم احدی هستم وامروز سیصد وشصت وپنج مین روز هدایتم به این مسیر زیباست،درواقع امروز تولدمه،تولد دوباره من ،میخام روزشمار تحول زندگیمو براتون بگم،زندگی من بعد ازورودم به این مسیر به دوبخش تقسیم شد،قبل ازکارکرد قوانین وقدمهاوبعداز کار کردن ،امروز خودمو متعهد تر کردم به عمل کردن به دانسته ها،خدارو بی نهایت سپاسگذارم وهیچ جمله وکلمه وحرفی پیدا نمیکنم دروصف سپاسگذاریش،،️️این آگاهی ها خیلییییییییی نابه،ومن نظیرشو جایی ندیدم من بیش ازبیست ساله دارم روی خودم شخصیتم ،رفتارم،زندگیم کار کردم ولی هیچ وقت روی باورام کار نکرده بودم باوری که مال خودم نبود ونتیجه هزاران هزار تفکر از دیگران بود ومن ناآگاهانه پیرو ودنباله رو مسیر اشتباه دیگران بودم،استاد عاشقتم ️ خدا روبابت وجودت سپاسگذارم،من سال گذشته وارد سایت شدم وبعد شروع کردم به گوش دادن فایلها اون روزها برام بعید ودور بود خریدن قدمها، من ازدل سیاه ترین روزها به حس آرامش رسیدم،به عشق رسیدم،مریمی که دیگه خسته شده بود،به شادی درونی،صلح درونی رسید،اینو هم بگم من هیچ اعتماد و اعتقاد ی به هیچ ویدیوی انگیزشی وروان شناسی وموفقیت نداشتم که بااستاد آشنا شدم ولی حرفهای استاد ازعمق وجودش بود وحرفهاش حرفهای خدا بود،الان ساعت 3صبح ومن بهم الهام شده بیام وبگم رد پا بذارم تشکر کنم اززحمات استاد ،وداره بارون میاد،ازخواب بیدارشدم حس کردم دوست دارم ازتحولم بگم به کسانی که مثل من پا درمسیر هدایت گذاشتن یادمه بیشتر فایلهای استااد توش بارون میاد الانم بارون داره بامن همراهی میکنه،تشکر ویژه دارم ازمریم عزیزم که الگوی من توزندگیمه،کامنت تک تک دوستان که تایید بیشتر حرفهای استاده،من به مسیرم ایمان دارم وباورام زیرورو شده ،ومن نه مقطعی یا برای رسیدن به خواسته ای تواین مسیرم،زندگی من سراسر شادی وعشقه،ویکی دیگه ازدلایلم برای بودن تواین مسیر اینه استاد هرگز کسی رومجبور به ادامه دادن نکرده وکاملا باعشق مارو به این مسیر هدایت میکنه چون من به شدت ازاینکه کسی یه راهی رو حتی اگه درسته روبهم تحمیل کنه بیزارم،زندگیم هیچ ربطی به گذشته نداره واین نویدی بود که استاد ازابتدا بهم گفته بود،باید بگم من تا یه جایی از راه رو رفتم بعد حس کردم باید عمیق تر بیندیشم ودیگه اون حس خوب رو کم کم کمرنگ میدیدم،برگشتم ازاول گوش دادم درس گرفتم درک کردم نوشتم ادامه دادم باتعهد بیشتر این رو هم استاد پیش بینی میکرد که ما به روند تغییر شرایط عادت میکنیم ویادمون میره ازکجا به کجا رسیدیم،احساس خوشبختی یکی دیگه ازحسای عالی درمنه که اصلأ درگذشته وجودنداشت،توامندی،اعتماد به نفس،عشق،آرامش،آگاهی،شهامت تغییرکردن،چون معتقدم تغییر دادن شرایط نیازمند شهامته وجهان ازآنه شجاعانه،نه برای افرادی که فقط فکر میکنند،ایمان قوی منو به عمل وادار کرد با هرفایلی که گوش دادم باورام تغییر کرد،خلق کردم و قدم به قدم جلو اومدم نمیشه گفت همیشه همه چیز بدون نقص بود من هم با تکرار وتمرین یاد گرفتم وحالا درقدم دهم ازدوازده قدم در بهترین حس دنیا غرقم،ونمیزارم نجواهای ذهنم منو ازادامه راه منصرف کنه چون دیگه من هزاران دلیل دارم که بامنطق به ذهنم فکت بدم که من میتونم هربار بعد نوشتن کامنت به چیزی که گفتم امتحان شدم که ادعام درسته یانه؟امروز این لحظه میگم هراتفاقی به ظاهر ناخوشایند به نفع منه،وبهش ایمان دارم ،امروز احساس خوشبختی،ولیاقت درمن بی نهایت زیاد شده حتی بااینکه توی مسیر باید تجربه های زیادی کسب کنم ولی مهم اینه نمیترسم،خدا روشاکرم که زنده ام باشما دوستای گلم دراین جاده زیبا داریم به بهبود زندگیمون درتمام زمینه هامثل عشق ،شادی،ثروت،ارامش میرسیم،نگاه توحیدی رو من ازاستاد یادگرفتم توی تک تک حرفهای استاد،توی زندگیش دیدم ،بارون رحمت خدا داره میباره ومن به شهودم عمل کردم اومدم نوشتم تا به همه حقانیت این مسیر ثابت بشه گرچه برای همه واضح وروشنه ،منم خواستم رد پا بزارم بگم خیییلی خوشحالم که هستم ودرمسیر وجریان هدایت جلو میرم،برای همه تون عشق زیاد،شادی روزافزون،آرامش ماندگار،وثروت بی انتها آرزو میکنم اینم روز شمار تحول زندگی من درروز تولدم در این راه روشن️
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
16. روز شانزدهم_ به رویاهایت باور داشته باش قسمت 2
abasmanesh.com
^ اگر فردی عادی مثل من، از رانندگی با تاکسی و زندگی در بدترین محله بندرعباس، در یک اتاق سیمانی اجاره ای که حمام و آشپزخانه اش با 3 خانواده دیگر مشترک بود، توانسته با ساختن باورهای قدرتمندکننده، تمام جنبه های زندگی اش را دچار تحولی اساسی نماید، پــس مــن هم مـی تـوانـم.
^ فقط این شرایط را به عنوان سرنوشت ات نپذیر و همان باورهایی را بساز درباره جهان ثروتمند خداوند و توانایی هایی که به تو برای تجربه آن ثروتها بخشیده، برای هر فردی که مانند من در جستجوی زندگی در نهایت رفاه و آسایش است.
^ زندگی در نهایت ثروت، سلامتی و آرامش، طبیـــعی تــرین شیــوه زنـــدگی است که برای تجربه اش به این جهان آمده ایم و با به یاد آوردن حمایت خداوند از تو، این ایمان و انگیزه را در دلت رشد می دهد که به رویــــاهـایـت بــاور داشته باشی.
=================================
میخوام باور داشته باشم به رویاهایـم.
میخوام تردیدها رو از سر راهم بزنم کنار و با تمام وجود رویاهام رو بخوام که محقق بشن.
میخوام رویاهایی داشته باشم رویایی.
میخوام زندگی خلق کنم که امید و انگیزه رو هم در ذهن بقیه ایجاد کنه و بشه معنوی ترین کاری که میتونستم انجام بدم. یعنی ایمان و امید رو در دل آدم ها شعله ور کنم. این معنوی هست و منم عاشق کارهای معنوی ام. هنوز شاد معنوی بودن پول رو نتونستم قبول کنم و این ترمز منه و باید ببینم استاد با ثروتمند شدنش، با این همه خونه و ماشین و راحتی در زندگی از اون اتاق سیمانی تا اینجایی که هست معنوی ترین کار رو کرده.با چی این همه رو ساخته با پول. با پول دار شدن و اینا رو خلق کردن پس پولدارشدن هم معنویه. من اینو فهمیدم که ارتباط و منطق معنوی بودن پول هنوز تو ذهنم کمرنگه. هنوز این ترمز رو دارم…
خدایا کمکم کنم تا آسان بشم برای برداشتن ترمزهایی که سد راه من شده برای رسیدن به خواسته ها و رویاهام. خدایا راه نشانم بده که سخت محتاج هدایت ها و نشانه ها و حمایت های توام. خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها تو را میپرستم که شایسته این همه ایی.
جایی که راه نیست خداوند راه میگشاید…
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب احترام سلام…
====================================
17. روز هفدهم_ فقط روی خدا حساب کن
abasmanesh.com
این سفر را آغاز کردم تا یک بار دیگر اصولی را مرور کنم که زندگیام را به معنای واقعی کلمه متحول نموده است.
میتوانستم خواستههایم را فراموش کنم، آنها را زیاده خواهی یا حتی غیرممکن و مال از ما بهتران بدانم و دست از دنبال کردنشان بردارم و در بهترین حالت، فقط خانم خانهداری باشم که مهمترین دغدغه زندگیاش، پرداختن به برنامه شام میهمانی فرد، تهیه یک لباس متفاوت برای میهمانی هفته آینده یا تغییر مبلمان برای کور کردن چشم این و آن باشد.
اما روحم همیشه فراتر از اینها را خواسته است. روح من نتوانسته در همان کلیشههایی متوقف شود که 95٪ زنهای جهان متوقف شدهاند و این لطف الهی بود تا آن روزها با اینکه قوانین را نمیدانستم، ناخودآگاه سکّان را به قلبم سپردم تا راهنمایم باشد. راهنمایی که مرا به اینجا هدایت نموده و گاهی خواستههایم را به محض واضح شدن، محقق میکند و اگر اغراق نکنم گاهی حتی زودتر از وضوح.
مسیری که برخواستن در صبح هر روز از آن، مرا ذوق زده میکند، تا شور و اشتیاقم را در مسیر یک خواستهی دیگر ادامه دهم.
من یادگرفتهام که هدفهای بزرگ را با قدمهای کوچک اما مستدام بردارم.
من یادگرفتهام که باورهای قدرتمند کننده، حاصل یادآوری و تکرار نکات کوچکی است که هر روز درباره قوانین زندگی میآموزیم.
فقط راهش ادامه دادن است. راهش تکرار آنچه است که آموختهایم.
در این سفر ما چیزی نمیآموزیم، ما فقط هر روز یک نکتهی کوچک دیگر را به خود یادآور میشویم. زیرا «یادآوری»، کل قانون است.
اگر میخواهی همسفر خوبی باشی، نیاز نیست همه قوانین را بلد باشی. نیاز نیست باورهایت را یکشبه تغییر دهی. فقط کافی است از هر فایل از هر روز این سفر، یک نکته بیاموزی و تنها راه آموختنش این است که:
هر فایل را که گوش میکنی، درباره یک نکته از آن که در نظرت مهم آمده، یک متن (کوتاه یا طولانی هم فرقی نمیکند) بنویس
============================
متن بالا بخشی از ردپای خانم شایسته عزیزم هست، که دلم گفت بیا اینو اینجا مرور کن.
باورت میشه فهیمه این سفر به علت های مختلف درست یا غلط امشب زود رفته بود توی رختخواب، امشب قبل انجام یکسری کارای روتینش میخواست بخوابه تا صبح. اما نتونست بیدار شد و الان با همین گوشی هانور6 نازنینش اومد تا تعهدش که نوشتن و یادگرفتن و نکته برداری هست رو لااقل ثبت کنه.
خدایا شکرت که وقتی فقط روی تو حساب میکنی، برام همه چی میشه، تو برام کافی هستی تا درست ترین باشم در مسیر رسیدن به خواسته هام
مـــن میخوام گفتارم با رفتارم یکی بشه، میخوام توحیدی عمل کنم و این کامنت هم چیزی است که برایم کافی است. چون این تعهد غیرقابل مذاکره، این انرژی واحد، این منبع به من گفت بیدارشو و فقط انجام بده…
خدایا شکرت که همه چیز میشوی
انرژی برای بیدارشدن
انگیزه برای متعهد به انجام کار درست بودن
ایده برای نوشتن
همه چیز می شوی…
تو برایم کافی ترینــی خدای وهابم
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب و احترام سلام…
====================================
22. روز بیست و دوم_ آیا من خوش شانس هستم؟
abasmanesh.com
عجب فایلی بود و چه زمان جالبی برام اونم چهارشنبه صبح دیدم. در یک ویلا دوست عزیزی که در اختیارمون گذاشتن. بعد عروسی شب قبل اونجا خوابیدیم.اون عروسی برام خیلی درس داشت. اصلا واقعا آدم ها چقدر اصل رو بردن تو حاشیه و به فرع چسبیدن. اصلا برای اینکه به یک اصل برسن چقدر چسبیدن به فرع یا از یک عامل بیرونی کمک میگیرن و هی عوامل بیرونی زیاد شده هی زیاد شده و اصل قضیه لابه لای این همه فرعیات و حاشیه ها گم شده.چقدر هزینه،چقدر چشم و هم چشمی، یعنی 8 تا دیجی بود، بیشتر از 8 نفر هم گروه فیلمبرداری و عکس برداری از مجلس و عروس و داماد،… مثلا عروسی و جشن عروسی اصلا برای چی ایجاد شده؟ اصلا برگردیم به عقب تر دونفر چرا تصمیم میگیرن با هم زندگی کنن و برن زیر یک سقف؟… و یک همچین سوال هایی تو ذهنم تو عروسی میومد و جواب های خوبی هم ذهنم بهم میداد. اصلا دیدگاهم به همه چی یکجوری تغییر کرده که خودم میگم عجب فکرای خفنی میاد تو ذهنم.
جالبه توی یک عروسی در یکی از شهرهای مازندران من سر میز با خانمی نشستم که اهل مشهد بودن و صحبت های جالبی باهاشون داشتم و از مرگ عجیب و جالب و پر از درس پسرنخبه 23 ساله شون برام گفت و چقدر خودمو به یاد آوردم.
جالب بود توی اون عروسی اصلا جوری این دی جی ها جو میداد، سروصدا میکردن، نور پردازی و رقص نور بود که اصل شادی کردن با این حاشیه ها گم شده بود. اصل با هم بودن و شاد بودن بنظرم تو فرعیات دیگه ایی گم شده بود. خلاصه شب جالبی بود و کلی برام درس داشت و کلی شادی کردم و لذت بردم.
حالا میخوام از تجربه ی دیدن و گوش کردن این فایل در صبح چهارشنبه بگم.
از اینکه استاد جان از دیدگاه بعضی از دوستان و اطرافیان شون گفتن که “بعضی ها فکر میکنن استاد خوش شانس هست که زندگیش اینه، یا به این موفقیت ها و پیشرفت ها رسیده.” اما استاد جان چقدر قشنگ دیدگاه خوبشون رو با اشاره به قانون و درک درست از قانون به ما یاد میدن.
^ اینکه باید همیشه اینو به یاد بیاریم: ” تمام اتفاقات زندگی ما حاصل باورهای خودمان است”
^ اینکه استاد سال های خیلی قبل(قبل از آشنایی با قانون و عمل به اون) کلی هزینه داشتن در زندگی شون. ایشون هزینه می کردن به خاطر بیماریهای مختلف یا اینکه استاد اون زمان مجبور بودن گیربکس پیکان دنده آرژانتینی را تعمیر کنن تا دوباره بتوانن با آن مسافر کشی کنن.
^ یا اینکه مجبور بودن به خاطر بلاهای جور واجور هزینه کنن
از خرابی لوله فاضلاب خانه، شکستن وسایل و… که اونم فقط بخاطر باورهای محدود کننده و افکار بیمارگونه،جذب زندگیایشون میشد.
چقدر این فایل قشنگ بود و چقدر استاد جان هم مقاله قشنگی از محتوای این فایل نوشتن:
^ نگاهی به اطرافیانم انداختم و دیدم آنها هم هزینه میکنند:
آنها هم بخاطر بیماری، درد سر، ورشکستگی های شغلی، کلاهبرداری هایی که طمعشان آنها را قربانی کرده، وام های بانکیای که برای پرداخت قسط یک وام دیگر گرفتهاند، قسط پولهای نزولی که برای رفع موقتی مشکلاتشان گرفته اند، اجاره خانه، چشم و هم چشمی با دیگران و … در حال هزینه کردن هستند.
بعد نگاهی به زندگی ثروتمندان انداختم. متوجه شدم آنها نیز مانند من در حال پول خرج کردن هستند:
آنها پولشان را برای لذت بیشتر هزینه میکردند و من برای رنجِ کمتر.
آنها پولشان را برای خرید ملک هزینه میکردند و من به زور پولی برای پرداخت اجاره خانهام جور میکردم، آنهم بعد از اینکه روزهای طولانی به خاطر عقب افتادن اجاره، مجبور بودم طوری وارد خانه شوم که با صاحب خانه روبرو نشوم.
آنها پولشان را برای توسعه کسب و کار هزینه میکردند و من برای ضرر و زیان ناشی از رفتن از این شغل به آن شغل
آنها درآمدشان را برای مسافرت به جاهای زیبای دنیا مثل سفرهای آمریکا، اروپا، جزایر قناری، هاوایی، ماچوپیچو و … هزینه میکردند و من پولم را برای تعمیر گیربکس تاکسی پیکان دنده آرژانتینیام که هر روز به نوعی وسط خیابان خاموش میشد.
آنها برای خرید قایقهای تفریحی مجلل هزینه میکردند و من برای تعمیر ماشین لباسشویی یا بلاهای متعددی که بخاطر بودن در فرکانس و مدار نامناسب مرتب به آن برخورد میکردم.
آنها برای خرید هدیههای گرانبها برای مادر و همسر و فرزند و خانوادهشان هزینه میکردند و من آرزو داشتم که بتوانم یک گرم طلا به مادرم هدیه دهم یا همسرم را با هدیهای خوشحال کنم.
آنها برای خوردن بهترین غذا در بهترین رستورانها هزینه میکردند و من برای بیماریای که ناشی از خوردن یک غذای نامناسب و ارزان بود.
آنها زمانشان را برای بازی گلف، تنیس و … هزینه میکردند و من برای انتظار در صف اتوبوس، مترو، دکترهای جور واجور، بستری در بیمارستان و ..
زمان آنها برای ایدهپردازی برای گسترش کسب و کارشان هزینه میشد و زمان من برای گله و شکایت از اوضاع مملکت
آنها قهرمانِ زندگی فرزندان و فامیلشان بودند و من شرمندهی خانوادهام.
و به این اصل رسیدم که در هر صورت همه ی ما در حال هزینه کردن هستیم. اما مسئله این بود که من نمیخواستم برای اصل و اساسی هزینه کنم که منشأ اینهمه هزینهها (در حقیقت من نمیدانستم که منشأ مشکلاتی که همیشه در حال هزینه کردن برای آنها هستم،) باورهایم است. به همین دلیل برای همه چیز هزینه میکردم الا باورهایم.
^ تلاشهای من فقط صورت مسئله را پاک میکرد اما منبع مشکلات که باورهایم بود، مثل یک آتشفشان غیر فعال به کارش ادامه میداد و هر بار مشکلی بر مشکلات قبلیام میافزود تا برایش هزینه کنم.
برای همین با اینکه در طی سالها پول زیادی میساختم اما نه لذتی از آن پول میبردم و نه پساندازی داشتم. بلکه تمام درآمد من صرف هزینههایی میشد که نتیجه باورهای محدود کنندهام بود.
این مقایسه به من کمک کرد تا درباره هزینه کردن، تصمیمی جدی بگیرم و داستان دیگری برای هزینههای زندگیام بسازم؛
به همین دلیل تصمیم گرفتم مهمترین سرمایه گذاری زندگیام را با هزینه کردن برای ساختن باورهایم و تغییر برنامه ریزی ذهنم شروع کنم.
چون داستان باورها را فهمیده بودم و نمیخواستم بیش از این، هزینه خرابکاریهای آن باورهای محدودکننده را متقبل شوم.
یادم میآید حاضر بودم لقمه نان خشکی بخورم اما با آن کتابی بخرم. آن روزهایی که دوستانم زمانشان را برای حاشیههای بی منفعت صرف میکردند، من به شدت در حال هزینه کردن روی باورهایم و ساختن باورهای قدرتمند کننده جدید بودم
زندگی کنونی من حاصل همان سرمایهگذاریاست که برای باورهایم انجام دادم.
زندگی کنونی من در تمام جنبهها عالی است نه برای اینکه من شانس آوردهام، برای اینکه هزینه این زندگی را پرداخت کردم. برای همین به شما توصیه میکنم نگران هزینه کردن برای ساختن باورهایت نباش. زیرا این سودآورترین سرمایه گذاری زندگیات است.
و اگر الان این هزینه را نکنید، مجبوری هزینههای گزافی برای اتفاقاتی در زندگیتان بپردازی که حاصل همین باورهای محدود کننده است. از ورشکستگی و کلاهبرداری گرفته تا بیماری و …
=====================================================
هیچ شانسی در کار نیست، همه چی باوره، باور، باور…
باید به این اصل بیشتر بپردازم.
به باور ساختن بیشتر اهمیت بدم باور ساختن رو جدی تر یاد بگیرم متعهدتر عمل کنم.
باید بدونم دارم زمان و انرژی ام رو چطور هزینه میکنم؟ چقدر متمرکز روی هدفم روی خودم روی باورهام…
میدونم که همه چی تکامل میخواد اما پشتکار هم میخواد تعهد و توکل هم میخواد. خدایا همه آن چیزهایی که میخواد رو خودت به من بده، قدرت درک و عمل کردن رو هم بهم بده من مخوام فقط بندگی کنم و بقیه اش با خودت…نمیدونم چطوری من میخوام فقط بندگی کنم همینو بــس…
به نام خدا
روز سوم سفرنامه
سلام به همه.
فایل توکل به خدا و ایمان به خدا.قربانی کردن فرزند.اعتماد به رب…
چطور میشه حضرت ابراهیم خدا رو اینقدر باور داره بهش اعتماد داره و وقتی بهش وحی میشه برو و میره و وقتی بهش وحی میشه برو بچه ات رو قربانی کن و میره انجام میده؟
واقعا دل بزرگ و روح بزرگی میخواد تا خدار رو اینطوری اطاعت کنی.
واقعا خدا رو باور کرده و ایمان قلبی و یقین داره بهش که خدا راه رو بهش نشون میده و هدایتش میکنه و کمکش میکنه.
فرقی که ما با حضرت ابراهیم داریم خودم رو میگم شناخت خدا و اعتماد و اعتقاد به خدا و باور به خدا هستش.
من خیلی جاها شاید فراموش کردم خدارو .
واقعا چطوری به این حد از ایمان به خدا برسی بچه ات رو تنها بزاری و بری و به خدا توکل کنی و به خدا بسپاری و همه چی رو از خدا بخواهی.
چقدر ایمان میخواهد وقتی بچه رو تنها بزاری و بعد بری و نگران نباشی و خودت رو کنترل کنی.
واقعا هرچقدر به خدا باور داشته باشی که رب العالمینه و نجات دهنده هستش و روزی دهنده همون قدر هم کمکت میکنه و نجاتت میده و حافظت هستش.
خدایا کمکمون کن تا مثل حضرت ابراهیم بهت باور داشته باشیم بهت ایمان داشته باشیم و ازت یاری بخواهیم .
موفق وسلامت و پیروز باشید.
بنام خدای مهربان
سلام بر مریم خانم و استاد عزیزم
درود ها بر شما عزیزان دلم از اینکه بسیار خوبید و سعی میکنید که کیفیت کارها بالاتر برود ،
من قبلا یکبار این دوره ی عالی روز شمار رو تا انتها رفتم ، اون موقه 4 فصل بود ، تا انتهای فصل 4 معجزات بسیاری برای من رخ داد و کلی اتفاق عالی واسم رخ داد ، اونقدر تغییرات زیاد بود که همون فصل 1 اول ماهم با آخر ماهم قابل مقایسه نبود ، ولی فصل 5 و 6 رو هنوز کار نکردم برای همین و با توجه به محتوای دقیق فایل مقدمه ای که در مورد اهمیت تکرار فایلها گفتید قصد دارم به مدد الله با جدیت زیاد مجدد شروع کنم و خیلی عمیق گوش بدم و روش تفکر کنم ، از فردا از فصل 1 شروع میکنم هدفم اینه که روزی یک فایل رو کامل گوش بدم و همراه ان کامنت هم بنویسم .
من دفعه ی قبلی ام که این دوره رو کار کردم در انتهای فصل 4 به دوره ی عالیه 12 قدم رسیدم ، و بعد از یکسال بازم دارم 12 قدم رو کار میکنم و میخوام این دوره رو هم همزمان با 12 قدم پیش ببرم انشاالله .
دوستان عزیزم که این کامنت رو میخونید ،
این دوره ی روز شمار رو با دقت و جدیت زیاد کار کنید ، خیلی موثر هست و تغییرات زیادی رو براتون رقم میزنه .
خدایا ازت سپاسگزارم ک منو هدایتم کردی به این راهه عالی و زیبا .
خدایا شکرت برای نعمت هدایت که واقعا خاص هست و یک گنج بزرگه این نعمت .
الهی شکرت
پیش به سوی کلی اتفاق عالی و زیبا در این سفر .
خدایا به من در این مسیر زیبا کمک کن تا من راحت و اسان و با کیفیت خیلی بالا تا انتهاش برم .