روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیرم…عزیزه دل استاد ?
بارها برام سوال شده بود که خانم شایسته عزیز با این درک عظیم و عمیق از آگاهی ها الان تو چه شرایطی و کجا زندگی میکنن!وقتی نوشته های شما رو میخوندم و مقاله ها رو مطالعه میکردم با خودم میگفتم این آدم چقدر عالی قانون رو درک کرده و چقدر زیبا از زوایای مختلف بررسیش کرده…
و همیشه میگفتم قطعا تو این سطح از درک قانون اون مدار عالی باید باشه..
و چقدر خوشحالم که فهمیدم واقعا این حد از درک قانون جایگاهی نداره جز کنار استاد عباس منش .
استاد واقعا تبریک میگم ….
و ممنونم ازتون خانوم شایسته عزیز که بحق شایسته ای…
نوشته های شما و گفته های استاد بقددی عمیقن که نیاز به بارها خوندن و گوش کردن داره تا فقط بتونی درست بشنوی و درست بخونی…
و انشالله تو مسیر بمونیم تا درک کنیم و عمل کنیم و درنهایت نتایج پدیدار بشن.
استاد واقعا همینطوره…باید حرکت کنیم…باید بنویسیم.تا تکامل ما تو درک قانون زودتر طی بشه.
منم سعی میکنم بیشتر بنویسم و رد پای خودم رو تو سایت ثبت کنم و ان شالله در اینده که بهش نگاه میکنم افتخار کنم به سیر صعودی رشدم تو این مسیر…
واقعا استاد تمام نوشته ها و فایلهای این سایت خودشون به خودی خود اپدیت میشن..
و جالبه با توجه به ظرف وجودی هر کسی و جایگاهش این اپدیت انجام میشه و چقدر این قانون بی نظیره که ذره ای درک این اگاهی ها چنان قدرتی بهت میده که دیگه نگرانی برات مفهمومی نداره..
تو اوج تاریکی ها همیشه یه سو سوی نور امیدی هست که نمیذاره از مسیر منحرف بشی..
وقتی روی قانون کار میکنی..
نگاهت قشنگ تر میشه..
درونت جلا میگیره..
زیبا تر میشنوی..
و خدا گونه تر عمل میکنی..
خدایا کمک کن تو مسیر خدا گونه شدن بمونیم و هر لحظه تو برامون همه چیز باشی و لاغیر.
???????
سلام استاد عزیز و مریم عزیزدل
من با تمام وجودم تو این سفر همراهتون هستم و همسفرم با شما و میدونم این سفر من به اصل خودم میرسونه
چند روز پیش یه تمرینی انجام دادم
دوتا برگه برداشتم و خط کشی کردم یکی نوشتم اگه به مسیر قبلی برگردم:
جدول کشیدم و مزایا و معایبش نوشتم
توی یه برگه دیگه نوشتم اگه تو مسیر راه راست بمونم و همراه با استاد عباس منش باشم چی میشه :
مزایا و معایبش نوشتم
واقعا تمرین خوبیه و با تونجه به مزایای بالای موندن با استاد و ترک کامل مسیر قبلی عقلانی که تو مسیر راه راست بمونم چون به نفعمه ????
اصلن یه وضعی شداااااااا
یه جورایی تمرینه شد اهرم رنج و لذت البته اینجوری که ز نوشته های من مشخصه اهرم بهشت و جهنمه
پس منم هستممممممم خاااااااانوم شایستههههههه منم سفرررررر?
متعهد میشم هر روز از خودم رد پا جا بذارم
دوستتون دارم استادو خانوم شایسته
استاد انتخاب شایسته ای داشتینا آفرین به شما اینقد باهوووووشی
خانوم شایسته به شماهم تبریک میگم
سفرنامه روز 12 ام
13971127
بنام خداوند مهربان
امروز هم روزی عالی بود با اینکه فکر میکردم که باور شانس و قرعه برای کسب ثروت یهویی و یا همراهی با یک دوست یا همکار یا همسر را کنار گذاشته ام و قتی که عمیق تر نگاه کردم اون زیرا باز یه دلخوشی هست که میگه اگه بشه چی میشه، تو یه برنامه ای برنده بشی یا تو قرعه کشی برنده بشی خیلی از مسائل ام حل میشه و فهمیدم که این باورهای محدود کننده خیلی به کار کردن نیاز دارن و امروز خیلی آگاه تر شدم امروز هم روز خوبی بود دیشب به یک تضادی برخورد کردم که باورهای محدود کننده من بر اساس تحریک عصبی عوامل اطرافم بخاطر بدهی های که به بار اومده و عدم تحصیل نتیجه مالی که موجب شد برم پشت بوم و قدم بزنم و با خدا صحبت کنم و ازش بخوام هدایتم کنه و کلی سپاسگزاری کردم و نعمتهایی که به من داده را شمردم و آروم شدم و بعد ازینکه یکم سپاسگزاری کردم بهم الهام شد اول لبخند بزن و پرانرژی باش و برو و با بچه هات بازی کن و کلی با دوتا پسر نازنینم بازی کردیم و کلی احساسم خوب شد ولی همچنان منتظر الهام شدم تا اینکه خوابم برد و خوابی عجیب دیدم من تو کوچه پس کوچه ها قدم میزدم و سر گردان بودم که به هر کوچه ای که میرسیم بن بست بود تا اینکه به یک مکان بزرگ رسیدم که چندین اتاق بزرگ آنجا بود و در هر اتاقی چند نفری به یک شغلی مشغول بودند نجاری، جوشکاری، سنگ کاری بنایی و در هر اتاقی یک شغلی دایر بود یه اتاق بود شبیه گلخانه و یه اتاق را هم داشتند موکت میکردند انگار میخواستند تو این اتاق ها فیلم بسازند و برای سکانس های مختلف فیلم آماده میکردند تا اینکه به غربی ترین اتاق این اتاق رفتم که یکی بود که حیوانات عجیب و غریبی مثل تمساح کروکودیل و مارمولک های بزرگ و مار نگه میداشت و یک حیاط خلوتی داشت که گل و لایی غلیض در حال جوشیدن بود و این حیوانات با عجله خودشون را تو این باتلاق می انداختند ویک جرثقیل در کنار باتلاق داشت سعی می کرد این حیوانات را نجات بدهد من که هاج و واج بودم و خیلی پریشان شدم و ترسیدم و خواستم از آن محیط فرار بکنم که تا از اون اتاق حیوانات پریدم بیرون با 40 پنجاه نفر مواج شدم که نشسته بودند و داشتند مراقبه دسته جمعی می کردند اما بطرف قبله نبودند و پشت به قبله بودند و این بار دوم است که من با جماعتی در خواب همراه می شوم که پشت به قبله می شوند و عبادت میکنند و با دیدن اونها قلبم یک باره آرام گرفت و تا خواستم به آنها ملحق بشوم از خواب پریدم امروز صبح کلی نشستم فکر کردم
و آخر به این نتیجه رسیدم که جهتی که من قبلا بسویش عبادت می کردم گل و لای و حیوانات خونخوار وحشی در حال خودکشی هستند و در طررف مقابل آن انسانهای آرامی بودند که در حال عبادت بودند و این خواب را تاییدی بر جدا شدنم از عقاید و باورهای غلط قبلی دانستم و از خدا خواستم که واضح تر و روشنتر هدایتم کند و یک نکته مثبت دیگری هم این بود که یک الهام عجیب غیر منطقی در مورد یک تصمیم کاری بهم شد که موجب جنجالی در ذهن من شد و یه حس میگفت فلان کار را انجام بده و نجوا میگفت مگه دیوونه شدی نکن همه زحماتت هیچ میشه خلاصه من بین این دوتا مونده بودم و چون نجوا میخواد منو بترسونه و نذاره به الهامم عمل کنم منم به الهام درونی ام اعتماد کردم و عمل کردم و ظرف یک ساعت یک نتیجه عالی گرفتم و عالی بود خیلی حسم خوب شد بچه ها امروز هم هوا بارانی بود ولی من بر خلاف باورهای قبلی که تو هوای بارانی بازار خرابه فروش فوق العادهای کردم و همه اینها لطف خداوند بود که از راههای مختلف به هدایت و حمایت من شتافت من فقط روی خدا حساب میکنم شما هم فقط روی خدا حساب کنید باور کنید میشه اتفاق می افته فقط کافیه بخواهید
در پایان از خانم شایسته عزیز و استاد گرامی ام تشکر میکنم که نوشته های ما را در هر غالبی که هست یا نیست منتشر می کنند
ثروتمند و سلامت و سعادتمند باشید
فایل روز شمار تحول زندگی من ☘️
اول بگم این فایل خیلی انرژی مثبت داشت به خاطر این همه نعمتفراوانی واین همه زیبایی که خداوند نقاشی کرده چه طبیعت قشنگی واقعا آدم این آسمان زیبا واین ابرها رو میبنه متحیر میشه از این همه زیبایی چقدر دریاچه زیباست درختان رو میبین که عکسشون تو آب افتاده واین قشنگی رو چند برابر کرده بچهایی رو میبنی که خوشحالند ودارن بازی میکنن وازهمه قشنگتر وجود استاد نازنین که دستی از دستان خداوند شد که مرا هدایت کند
دیدگاه من برای این فایل☘️
اول اینکه خدارو سپاسگزارم برای نعمتهای زیادی که به ماداده تالذت ببریم تجربه کنیم بعد خلق کنیم
من فهمیدم به اندازه ای که روی خودمون کار کنیم آگاهیمون ودرکمون بیشتر میشه. باید تمرین کنیم فایلها رو چندین بار ببینیم بنویسیم تمرکز کنیم باهر بار گوش دادن چیزهای جدیدی یاد میگیریم به اندازه ای بهتر میشویم که قوانین رودرک کنیم اونوقت نتایج در زنگی مابیشتر میشودبعد آگاهی رو بیشتر دریافت میکنیم بیشتر اتفاقات خوب تجربه میکنیم به این ترتیب تا ابد ادامه میدهیم❤️
وقتی تعهد ببندیم به درک خداوند وعمل کردنشون هرروز زندگی ما بهتر میشود درک میکنیم عمل میکنیم اتفاقات خوبی رخ میدهد اعتماد به نفسمون بالا میره شرایط بهتر میشه ☘️
وبعد قدم به قدم میبینیم چقدر تغییر کردیم برای اینکه باورهایی که از گذشته داشتیم وغلط بوده واینقدر سخت میگرفتیم درست کنیم باید روی خودمون وباورهامون کارکنیم وقت بزاریم اگر باورهامون درست باشه لازم نیست بدویم نعمتها رزق ثروت شادی به سراغ ما می آیند
تمام اتفاقاتی که در زندگی ما میفته به خاطر باورها وفرکانس ماست به خاطر افکارماست چون ماخالق شرایط خودمان هستیم ورودی های خوب به ذهنمون بدیم وبا افکارمون میتوانیم به هر آنچه که میخواهیم برسیمماباید خوب زندگی کنیم مثل دیگران فکر نکنیم مااگر متفاوت فکر کنیم متفاوت نتیجه میبینیم ترمزهاراروی خودمون برداریم ایرادها راروی خودمون برداریم این مسایلی که مردم این روزها درگیرش هستیم وما نداشته باشیم به جاش ثروت وشادی وارد زندگیمان بکنیم
انرژی در حال حرکت است اگر من بااین مطالب تاثیری توی زندگی شما بگذارم قطعا اون انرژی اول به خودم برمیگرده
جهان اینجوریه که از هردستی بدی از همان دست میگیری اگر افکار مثبت داشته باشیم چیزهای مثبت هم وارد زنگی مامیشود یا برعکسش
قانون زندگی همان قانون فرکانس که مشخص میکنه که ماهر لحظه چه چیزی رو درزنگیمون جذب میکنیم ما باید خودمون رو وقف یادگیری کنیم یادگیری به قوانین ثابت الهی ومهمتر از یادگیری عمل کردن به این قوانین ونبودن در شرایط ناخوشایند بیرونی
باید ذهنمون روطوری پرورش دهیم که رفتارامون با قانون هماهنگ بشه وباید عمل بشه قانون رو درک کنیم وولش نکنیم
چطور خودمون رو باقانون هماهنگ کنیم؟هرچیزی رو که دوست داشته باشیم به سمتمون بیاد بهش توجه کنیم واز نظر فرکانسی هماهنگ باشیم ورودی های ذهنمون روکنترل کنیم وقتی ما فرکانسمون خوب باشه آدمهای خوبی هم وارد زندگی ما میود
هنر اینه زمانی که ما احساس خوب نداریم آگاهانه ذهنمون رو به سمت احساسات خوب هدایت کنیم احساس خوب مساوی بااتفاقات خوب همیشه سلامت شاد در صلح با خودمان باشیم اینقدر ثروتمند میشویم که در هرزمان وهر مکانی نامحدود باشیم نه غمی از گذشته داشته باشیم ونه ترسی از آینده
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند وسعادتنمد در دنیا وآخرت باشین
۱۴۰۱/۸/۳ روز سه شنبه☘️
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم، خانم شایسته و همه دوستان.
من مدتی میشه که سفرنامه رو شروع کردم. اوایل فقط روزی یه دونه گوش میدادم و جلو میرفتم تا اینکه نشانه من رو زدم و یه قسمتی از سریال زندگی در بهشت اومد که مریم جان داشتن خونه رو تمیز میکردن و توضیح دادن که باور اول که فایلای محصولات رو میشنون برای اینکه بهتر درکش کنند دونه به دونه مینویسن مطالب رو. من این هدایتو دریافت کردم و گفتم فایلای رایگان هم باید مثل محصولات بسیار جدی بگیری تا به نتیجه برسی و شروع کردم به نوشتن تمام فایلا از اول یدونه و هم جا ننداختم. چون بعضی وقتا شما بین همون حرفای به ظاهر کم اهمیت نکته میگید.
حالا راجع به یه تجربهی نازیبا تو این چند وقت اخیر براتون بگم و بگم که چطور شد که این اتفاق افتاد.
من تصمیم گرفتم که خونه جدا بگیرم و مستقل زندگی کنم و قرار بود اینکارو با دو نفر آدمی که تازه باهاشون آشنا شده بودم بگیرم. ما یه خونه تو یه نقطهی خیلی خوب شهر با امکانات خیلی عالی و هزینهی خیلی خوب پیدا کردیم. من خونه رو فوری قولنامه کردم و فرداش با یکی از همون دو نفر رفتیم که خونه رو تمیز کنیم انرژی به شدت منفی رو اونجا احساس میکردم. احساس خفگی اصلا حسم خوب نبود. چون ورودی خونه با ورودی خونه صاحب خونه یکی بود اون روز که ما رفتیم اونا کلا اونجا بودن و یه سری اتفاقات ناخوشایند افتاد که دیگه اصلا نتونستم تحمل کنم. سریع از اونجا زدیم بیرون. اگر همون آدم قبل بودم قطعا خودم رو محکوم به شرایط میدونستم و میموندم اونجا تحمل میکردم. اما از استاد یاد گرفتم که هر گز شرایط بد رو تحمل نکن. وقتی از اونجا زدم بیرون حس کردم دوباره هوا به ریه هام وارد شد دوباره زنده شدم. خلاصه اون آقا بابت حق فسخ حدود 3 ملیون از ما کم کرد و قرارداد رو فسخ کردیم. من تا مدتها به این فک کردم که چرا این اتفاق برام افتاد کجای راهو اشتباه رفتم که اون شرایط نابسامان رو تجربه کردم، چون قبلش معجزه وار اتفاقات خوب افتاده بود، (و الانم میافته)، تا به این نتایج رسیدم.
1. من با اون دونفری که میخواستم خونه بگیرم از نظر شخصیتی زمین تا آسمون فاصله داشتم و مسلما جهان اجازه نمیداد کنار هم باشیم در اون حد. (چیزی که اون موقع خیلی خوب درکش نمیکردم.)
2. تو فایلی که استاد راجع به قسط و وام صحبت میکنند یه نکتهی طلایی میگن: « قرآن میگه وای بر کسانی که حساب میکنند.» تا وقتیکه که اون فایل دونه دونه خط به خط ننوشتم متوجه این جمله نشده بودم با اینکه 2,3 بار قبلش گوش داده بودم. من برای اجاره اون خونه رو پول اون دو عزیز حساب کرده بودم، چون فک میکردم خودم به تنهایی با تکیه بر خدای خودم نمیتونم از پسش بربیام. شرک خفی داشتم. واقعا شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچهی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.
3. کار خطرناک دیگه ای که میخواستم انجام بدم و خداروشکر خدا نزاشت این بود که برای پول پیش خونه میخواستم مقداری پول از پولی که پدرم به امانت پیش من گذاشته بود بردارم و به خودم میگفتم که تو ماه اول برمیگردونم. اصلا احساس خوبی نسبت به اینکار نداشتم ولی بهش توجه نمیکردم. احساسات ما همواره هدایت گر ما هستند.
4. کار اشتباه دیگهای که انجام دادم این بود که به فراوانی اعتقاد نداشتم. وقتی این خونه رو با این شرایط و امکانات و محله و این مبلغ پیدا کردیم من فک کردم فقط همینه و دیگه نیست و باید دو دستی بچسبمش، تو روز معامله خیلی سعی میکردم با نرمش و سازش با صاحب خونه صحبت کنم که خونه رو بهمون بدن.
5. کار اشتباه دیگه طی نکردن تکاملم بود و تصمیم از روی هیجان. یادمه انقدر هیجان زده شده بودم از اینکه این خونه رو گرفتیم که حس می کردم مغزم الان میپوکه. و همش میخواستم به بقیه بگم که من این خونه رو گرفتم (تایید شدن از طرف دیگران، کمبود عزت نفس.
خدارو صد هزار بار شکر میکنم که به راه درست هدایتم کرد و همون اول منو از اون محیط کشوند بیرون. و دوباره خداوند رو شکر میکنم که بهم یاد داد کجا رو اشتباه رفتم و چرا این اتفاق افتاد.
یه مسئلهی دیگه هم هست اولین باری که من از شما شنیدم که پول قرض نگیرید و قرض ندید، من خوب تو زندگیم یادم نمیاد پول قرض گرفته باشم فقط دو سه بار وام گرفتم اونم به اسم
پدر و مادرم که اونا قسطاش پرداخت میکردن. اما خیلی ضعف داشتم تو نه گفتن. وقتی یه نفر ازم پول میخواست نمیتونستم نه بگم. ولی بعد از شنیدن این فایل برای اولین بار در جواب کسی که گفت پول قرض میدی گفتم نه. اون لحظه. خیلی به خودم افتخار کردم اما یه چند وقت بد چند تا از اعضای خانوادم تو شرایط بسیار نامساعدی بودند و خب برای مبلغی ازم درخواست پول کردند. اونجا نتونستم نه بگم. اما الان اینجا میخوام چند تا تعهد بدم. به قول تونی رابینز وقتی جلوی بقیه تعهد میدیم کمک میکنه بیشتر پاش بایستیم.
1. اول اینکه تا به اوضاع مالی خیلی خوب نرسیدم هرگز به کسی پول قرض ندم و مدام به خودم یادآوری کنم که هر کس تو هر شرایطی هست خودش به وجودش آورده و اگه از خداوند درخواست کمک کنه، خداوند حتما راهی رو براش باز میکنه و به من ربطی نداره که بشم فرشته نجات بقیه. فقط وقتی به کسی پول بدم که در قالب ببخش باشه و فقط برای کمک به خودم.
2. تعهد میدم که به الگوهای تکرار شونده آدما نگاه کنم و اگر کسی الگوی نامناسبی داره اجازه ندم اون الگو به من آسیب برسونه. ( یکی از اعضای فامیل از من درخواست کرد موبایلشو ببرم اونجایی که آشنا هستن با من و کارشون خوبه و بدم تعمیرش کنن، من رو حساب احترام پذیرفتم با اینکه مادرم بهم گفت اینکارو نکن چون اون آدم از نظر مالی آدم بد حسابیه، ولی من هدایت رو دریافت نکردم الان چند وقته میگذره و ایشون هنوز پول موبایل رو پرداخت نکردن و من کلا رو ندارم از اون سمت رد بشم.)
3. تعهد میدم که هر روز صبح که بیدار میشم روزهی تمرکز بر نکات مثبت بگیرم و فقط دهنم وقتی باز کنم که میخوام حرف درستی بزنم. انشاالله که به یاری الله از پسش بر میام.
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم بابت تحولاتی که با آموزشای شما در زندگی من رخ داد و واقعا منو از قعر چاه کشیدین بیرون. نتایج من هر روز داره شگفت انگیز تر میشه وقتی به جاییکه مد نظرم هست رسید میام همه چیزو براتون میگم.
الان اول صبحه و من قبل از ستاره قطبیم اومدم تو سایت کامنت بزارم. الان برای ستاره قطبیم همینجا از خداوند سپاسگزارم که ایمان و تعهدی بهم میده که بتونم فوقالعاده به قوانین عمل کنم حتی بهتر از شما و مریم جان.
عاشقتونم. دست خداوند وهاب به همراهتون
به نام خدای بخشنده و مهربان
روز اول سفر
من رحیم اصلانی هستم و باز سپاسگزار خداوند هستم که منو به این مسیر و سفر زیبا هدایتم کرد و 3ساله افتخار شاگردی استاد عباس منش عزیز رو دارم .
بعد از 3سال که توی سایت بودم امروز تصمیم گرفتم و به خودم متعهد شدم که از امروز فایلهای سفرنامه رو شروع کنم به ترتیب ببینم و بشنوم و درکش کنم و کامنت بخونم و کامنت بنویسم
و از خودم ردپا بزارم برای بعدها که بدونم از کجا به کجا رسیدم و متوجه تغییراتم بشم
چون تغییرات به آرامی اتفاق میفته و یادمون میره که چه نعمت ها و خواسته هایی که قبلا برامون آرزو و خیال بوده الان داریم باهاش زندگی میکنیم.
خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم بابت این ابرهای سفید و خوشگل و این دریاچه تمیز و خوشرنگ.
و خدایابینهایت شکرت بابت این فایل زیبا و آهنگ دلنشین و استاد عزیز و خانوم مریم شایسته که انقدر برامون زحمت میکشند و فایل ضبط میکنند.
خدایا بینهایت شکرت .
و خدایا ازت بی نهایت سپاسگزارم بابت این سایت الهی و کامنت هایی عالی که بچه های این سایت با جون و دل براش وقت میزارند و آگاهی هاشون را با ما با اشتراک میزارند تا همگی رشد کنیم.من که هر روز کلی وقت میزارم و کامنت میخونم کامنت های عقل کل کامنت های دوره ها و کامنت های فایلهای دانلودی
خدایا چقدر دارم لذت میبرم ازاین آگاهی ها و به کاربردنشون تو زندگیم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد دارم ارم رو تیز میکنم برای خودم خیلی وقت میزارم
وقت میزارم برای ترمزهام
وقت میزارم برای بزرگ کردن ظرفم
وقت میزارم برای سوراخهای ظرفم رو پیدا کنم و بپوشونم.
فقط برای خودم دیگه وقت میزارم.
کل روز رو تنهام و دارم هرلحظه از وقتم رو صرف خودم میکنم
خدایا شکرت
سلام دوست خوبم
من هم امروز شروع کردم روز شمار تحول زندگی من رو ،و امروز روز اولمه
خدای من اسمشم قشنگههههه اخه،چقدر استاد و خانم شایسته خوش سلیقه ان اخهه خدای من، این روز شمار تحول زندگی من به من حس شور و شوق میدههههه ،ک هر روز منتظر خوبیای بیشتری باشم خدایا شکرتتتتت
استاااد ما عاشقتونیم زیااااد
تحسینتون میکنم دوست خوبم برای زیبابین بودنتون ،تشکر میکنم ک تو این مسیر الهی هستید
تغییرات به آرامی اتفاق میفته و یادمون میره که چه نعمت ها و خواسته هایی که قبلا برامون آرزو و خیال بوده الان داریم باهاش زندگی میکنیم
دقیقاااا همینطوره
استاد دارم ارم رو تیز میکنم برای خودم خیلی وقت میزارم،وقت میزارم برای ترمزهام،وقت میزارم برای بزرگ کردن ظرفم،وقت میزارم برای سوراخهای ظرفم رو پیدا کنم و بپوشونم،فقط برای خودم دیگه وقت میزارم،کل روز رو تنهام و دارم هرلحظه از وقتم رو صرف خودم میکنم
خدایا شکرت ک زمان ما رو ازاد کردی تا رو خودمون کار کنیم و بهترین ها رو به لطف تو خلق کنیم
خدایا شکرت برای این دوستان الهی
شکرت برای آگاهی
شکررررر برای حال خووووبِ بی انتها
شکر شکر شکر
ثابت قدم بمونید در این مسیر الهی و زیبا :)
خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام دختر خدا
چقدر عالی که شما هم پا تو این مسیر زیبا و الهی گذاشتید و از خودتون ردپایی گذاشتید تا بعدها یادمون باشه که از کجا شروع کردیم و به کجا رسیدیم و ازاینکه وقت گذاشتید و کامنت بنده رو مطالعه کردید ممنون و سپاسگزارم
و از اینکه کامنت بنده براتون مفید بوده خیلی خوشحالم و خدارو شکر میکنم یک ساعت پیش از خدا سوالی پرسیدم و خدا از طریق شما و آقا رضا بهم جواب داد و اون جواب این بود که باید تو مسیرمون
شور و اشتیاق داشته باشیم تا به جاهای بهتر هدایت بشیم.
تایید و تحسینتون میکنم و براتون آرزوی بهترینها رو در مکان و زمان مناسب دارم
در پناه الله
سلام و درود و خداقوت
من به لطف خدا با استفاده از آگاهی های این فایل ارزشمند امروز توجه ام رو گذاشتم رو زیبایی ها و سعی کردم از موارد ناجالب سخن نگم و مراقبت داشتم از کلامم
و توجهم رو آوردم به موارد مثبت در اطرافم و هر موقع که ذهنم میخواست توجه ام رو ببره سمت موارد ناجالب به خودم میومدم و سریع حواسم رو جلب موارد دلخواه میکردم.
مثلا به برگ های زیبای پاییزی و تعداد فراوان درختان و برگ های متنوعشون توجه میکردم
سپاس فراوان از تمام کسانی که برای تهیه این آگاهی های ارزشمند تلاش میکنند.
درود به استاد عزیزم درود ب مریم جون دوست داشتنی درود به همه دوستان عزیزی ک مثل من تصمیم گرفتن زندگی رو از اول بسازن با عشق زندگی با ثروت سلامتی قشنگی زیبایی با زندگی با مسافرت های رویایی همه دنیا و قشنگی هاشو ببینیم از نزدیک با حال دل عالی با تن سلامت به همراه عزیزای دلمون و عشقمون
خب من از بچه های دوازده قدم هم هستم استاد عزیزم در قعر تاریکی بودم ک با فایلاتون اشنا شدم و دیگه هر شب با صدای شما خواب میرفتم و اروم میشدم دیگه خبری از غم و غصه و بی خوابی نبود فایلای رایگان رو گوش میدادم و هنوز نمیدونستم قضییه چیه اما میدیدم اتفاق های عجیبی داره میفته ک قبلا نمیفتاده من اون موقع ها توی یزد بودم یه زیر زمین تاریککککککک زندگی میکردم صبح تا شبم کار میکردم طبقه بالای خونه ای ک اجاره کرده بودمم یه پیر مرد داشتن ک صبح تاشب راه میرفت و حرفای ترسناک میزد اصن استاد یه وضعیتی بود نگم ک چقد من منفی بودم
خلاصه من فایل ها ارومم میکرد اون موقع ها کلاس ارایشگری میرفتم و توی یه سالن کار میکردم یدفه دیدم یه کامیون وایساد و یه دوست عزیزی ک کلا کات کرده بودیم و از زندگیم رفته بود برام تجهیزات ارایشگاه رو کلا خریده اورده دم در خالی کرده گفت میخام کمکت کنم ک سالن بزنی و..دیگه محل زندگیمم تغییر کرد رفتم با یکی دوتا از دوستام همخونه شدم و کمی اوضاع بهتر شد خیلی کم و نرم پیش میرفت اما من ک نمیدونستم اصلا چرا اینا داره میشه نگو ک من احساسم بهتر شده بوده
استاد این متن از سفرنامه رو ک خوندم متوجه شدم در مورد عزت نفس و باور احساس لیاقت هست راستش من پاشنه اشیلم عدم احساس لیاقته چون من انگشتای دست چپم یکیش رو ندارم و همین طور پای چپمم انگشتاش مادرزادی مشکل داره همین موضوع و بودن در یک خانواده منفی هم باعث شده بود ک من کلااااا هیچ احساس لیاقتی نداشتم مثلا پارتنری داشتم ک خیلی خوشتیپ بود وقتی از دور نگاش میکردم میگفتم این چرا اخه باید بامن ازدواج کنه میتونه بجای من با یه دختر ک انگشتاش مشکلی نداره ازدواج کنه در صورتی ک من از نظر زیبایی هر کسی منو میدید میگفت تو شبیه هنرپیشه های خارجی هستی مثل انا دی ارماس ولی اصلا من باور نمیکردم فکر میکردم از سر دلداری و دلسوزی میگن نمیتونستم بپذیرم دارم حسابی اعتراف میکنم ک بگم من مثلا 3سال پیش چه افکاری داشتم رد پام بمونه توی سایت
همین باعث میشه همیشه تا یک قدمی ازدواج میرم اما کلا نمیشه میفهمم خودم احساس لیاقت ندارم مقایسه میکنم سریع ک این اومده خاستگاری من میتونه بجاش یکیو بگیره ک بهتر باشه در صورتیکه برای مثلا فلان خاستگارم خیلی زیبا و عالی هستم اما مشکل درون خودمه الان 31سالمه و هنوز ازدواج نکردم
نادیا عزیزم میخام ازت معذرت بخام بخاطر افکار اشتباهی ک از سر نااگاهی داشتم میخام بیشتر قدرتو بدونم من دارم روز ب روز بهتر میشم مندیگه تو اینه خودمو میبینم ذوق میکنم لپ خودمو میکشم میگم دختر تواین چشای رنگی رو ببین اخه تو این موهای خوش حالت و مژه های بلند و قد بلند و اندام عالیت رو ببین اخه مگه میتونن دوستت نداشته باشن انقد شیرینی اصلا خودم بجای همه دوست دارم دختر عالی
خودم کمک میکنم ب خودم ک احساس لیاقتم رو بهتر کنم همشم توی دوره دوازده قدم ک بودم حسم باهام حرف میزد میگفت برو دوره احساس لیاقت رو تهیه کن اما عقلم بهم گفت ن اینو تموم کن بعد برو سراغ احساس لیاقت الانم منتظرم ماشینم از صافکاری بگیرم بعد در اولین فرصت ک پولم اوکی میشه بزودی دوره احساس لیاقت رو بگیرم و رو خودم کار کنم خدا جونم کمکم کن مثل همیشه زودتر بگیرمش اون دوره مال منه نادیا خانم خوشکل تو لایق بهترین ازدواجی مگه یکم رو خودت کار نکردی تونستی برا خودت 206بخری مگه نتونستی مدارک کارت رو بگیری ببین قشنگم الان تو توی کارت افتادی سر زبونا همه شوق دارن بیان موهاشونو خوشکل کنی براشون تو انقدر زیبایی ک هر کاری میکنی اون مد میشه من موهامو مدل ابروهامو هر مدلی توی ارایشگاه درست میکنم خانم ها میگن ما هم دقیقا مثل خودت میخایم حتی اگر من واقعا از سر بی حوصلگی ابروهامو برندارم خانما میگن ابروهامون مثل خودت نچرال درست کن البته ک نادیا تو ازدواج عالی خواهی کرد استاد من بعد دوازده قدم الان دیگه تنها تو یزد زندگی نمیکنم الان روستای خودمو پیش خانوادمم همینجا ارایشگاه کوچیکی زدم و شروعی جدید دارم طوری شده همین ک از خونه میرم بیرون یکی منو میبینه و خلاصه خاطر خواه میشه اما من حد و مرز برای خودم تعیین کردم من میتم روزها میشینم تو ارایشگاه وقتایی ک کسی نیست همش فایل گوش میدم استاد کلی دوست دارم خیلی تغییر کردم دیگه افکارم ب شدت قبل نیست کامل حل نشده ام خیلی بهتر شده وقتی یکی ازم تعریف میکنه میپذیرم میگم درست میگه من لایقم من زیبام و کارم عالیه من اخلاقم خوبه من جذاب و دوست داشتنی ام این ادمها دارن راستشو میگن خدا جونم کنارم باش همرام باشم هدایتم کن ب زندگی ک لیاقتشو دارم ب عشقی پاک من خودم پاکم و لیاقتشو دارم من صداقت دارم و لایق ادم صادقم من زیبا هستم و لایق ادم زیبا هستم کنارم و قدرت دست تو هست تو فرمانروایی و تو ارامش منی و همه چیز را برایم درستش میکنی من اعتماد دارم خدا جونم مگه تو تولد پارسالم منو نفرستادی گرجستان مگه تو ماشین برام نخریدی مگه بابام بعد جند سال پول ندادن پول زیادی نریخت حسابم خدایا اون همه سفر با هتل های خوبی ک رفتم کار خودت بود من یه ازدواج عالی و یه خونه عالی و عشق عالی ازت میخام اینام بهم بده الان دیگه امادگیشو دارم تو در حد یه بشکن زدنه برات خدا جونم استاد فایل شما رو ک دیدم اولش قلبم باز شد فهمیدم ک یه ارتعاش عالی فرستادم ب جهان و این ارتعاش رو هر روز ادامه میدم و من امروز اینده ی قشنگی و اتفاق قشنگی رو رقم زدم خدیا شکرت بخاطر همه چی
سلام استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته ی گل.
استاد عزیزم اومدم از دختر 3 ساله ی خودم برای شما تعریف کنم .
من و همسرم سعید 4 ماهی میشه فایل های شما و دوره هاتون رو داریم کار میکنیم . ما ازوقتی با شما آشنا شدیم دیگه تلوزیون نگاه نمیکنیم و دیگه تو هیچ صفحه ی مجازی نیستیم جز تلگرام اونم به خاطر صفحه ی شما.
ما تو ماشین مدام به فایلهای شما گوش میکنیم یا تو خونه از تلوزیون فقط فایلهای شما رو نگاه میکنیم. یعنی مدام در حال کار کردن روی باورهامون هستیم و ورودی هامون رو کنترل میکنیم که نتیجه هامون عالی بوده عالی و ممنون از شما. تو خونه یا تو ماشین همراه ما دختر 3 سالم الینا هم هست که ما همیشه فکر می کردیم وقتی در حال گوش کردن فایلی هستیم الینا مشغول بازی هست و اصلا براش جذابیت نداره تو این سن این مباحث رو گوش کنه و فکر میکردیم اصلا حواسش نیست. ولی خیلی جالبه خیلی وقتها که مشغول بازی هست و ما داریم فایلی رو گوش میدیم یکدفعه میاد و از صحبتهاتون سوالات جالبی میپرسه یا تمرکز رو نکات مثبت رو میشینه با ما نگاه میکنه مثلا یه فایلی داشتیم گوش میکردیم دقیقا یادم نیست کدوم فایل بود ولی بحث ارزش گذاشتن به خود بود. (فکر کنم عزت نفس بود که اگر تنها هم باشیم تو کره ی زمین آیا لباس شیک میپوشیم و آرایش میکنیم یا نه؟ آیا تو خونه فقط لباس شیک میپوشید یا بیرون به خاطر مردم این مباحث بود ) از اون به بعد دخترم تو خونه هم لباس مهمونیهاش رو میپوشه میگه همیشه باید این لباس خوشگلها رو بپوشم چون خوشگل میشم عباس منش گفته وقتی این جور گفت من شاخ در آوردم و کلی خندیدم. یا مثلا دیروز داشتیم دوره ی ثروت جلسه ی تئوری سطل آب رو می دیدیم امروز داشت بارون میومد دخترم بارون رو دید سریع گفت مامان داره بارون میاد سطل من خیلی بزرگه همه ی بارونها میاد توش بازم من و پدرش کلی خندیدیم و تشویقش کردیم همسرم گفت 2 سال دیگه الینا باید برای ما تدریس کنه.(خنده)
بعضی وقتها که ما هواسمون نیست یا مشغول کاری هستیم میاد میگه مامان گوشی رو آوردم با این (اسپیکر بولوتوثی) بیا عباس منش گوش کن منم کلی خوشحال که مرسی یادم انداختی و کلی اتفاقات جالب دیگه که الان یادم نیست این 3 مورد چون خیلی جالب بود برام گفتم برای شما هم تعریف کنم.
برام جالبه بدونم الینا هدفش چیه و چرا ما رو به عنوان پدر و مادر انتخاب کرده و دوست داره به کجا برسه تو آینده.
ولی من و پدرش باور داریم انسان بزرگی خواهد شد و این احساس رو از دوران بارداری نسبت به دخترم داشتم نمیدونم چرا و الان با رفتارهای متفاوتش این باور ما رو قوی تر میکنه که انسان بزرگی خواهد شد.
ممنون از شما استاد عزیزم که ما رو به الله و رب خودمون نزدیک کردی و از الله خودم ممنون که شما دستی هستی از دستان خودش برای راهنمایی ما برای رسیدن به جایگاه عالی.
سعادتمند باشید در دنیا و آخرت.
سلام
چه عالی منم با پسر ۴ سالم گوش میدم یه دفعه شب برمیگرده میگه ” مامان سپاسگذار هات رو انجام دادی ؟
کلی ذوق میکنم یا هر کی میپرسه خدا کجاست میگه تو ذهن ماست
منم دقیقا موافقم که باهامون رو از همان سن کم با قوانین اشنا کنیم تا تجربه های ما رو نداشته باشن
من برای ثابت کردن قانون به پسرم وقتی میخواستیم ماشین رو عوض کنیم چون مدل ماشینها رو میدونه دقیقا همون مدلی که دوست داشت رو خریدیم با همون رنگ .بعدش بهم گفت مامان من به این مدل خیلی فک کردم خریدیم تو به مدلی که میخواستی فک نکردی نشد بخری .?و واقعا تو این سن قانون رو یه جورایی با ور کرده .موفق باشید
خیلی عالیههههه. خیلی خوشحالممم
سلام خدمت استاد عزیز و تمام دوستان خوبم
من به مدت هشت ماه که عضو این سایت هستم، تو این هشت ماه هر روز با فایلهای استاد خوبم همراه بودم همه رو چندین بار گوش دادم و مطالب رو با دقت خواندم، می تونم بگم این هشت ماه بهترین روزها رو داشتم، خیلی خیلی از این بابت خوشحالم و خداوند رو بی نهایت شاکرم که با این سایت آشنا شدم. تغییرات بسیار چشم گیری تو زندگیم و روحیه ام اتفاق افتاده از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم برای به اشتراک گذاشتن این همه آگاهی. این فایل من رو ترغیب کرد تا از پیشرفت های خودم بگم اینکه در همان اوایل آشنایی با این سایت من نقل مکان کردم به شهری که دوستش دارم و کار پیدا کردم، کاری که خیلی برام لذت بخشه. نا خودآگاه از آدم های منفی دور شدم، دوستان خیلی خوبی پیدا کردم. هدیه ها و کادو های زیادی گرفتم، روحیه ام فوق العاده عالیه. فراوانی رو تمام اطرافم مشاهده میکنم هر روز با افراد شاد و پر انرژی در ارتباطم و کلی اتفاقات به ظاهر کوچک خوشایند روزمره که نشانه های از وفور نعمت و فروانی است. خدایا جونم خیلی دوست دارم???