روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 1
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز یازدهم
سلام بر استاد جانم و شایسته ترین همراه او مریم خانم شایسته
سلام و درود بیکران بر خانواده بزرگ و صمیمی عباس منشی ام
دوستان خیلی فکر کردم که چطوری میشه شادی که منشأ اش حضور خداوند در قلب ماست بیان کنم، ولی با هیچ کلام و جمله ای قابل وصف نیست.
شاید یه فیلم کمدی رو چندین بار ببینیم و بخندیم و وقتی برای دیگران تعریف می کنیم اونا هم بخندن، یا یه جوک هم همین شرایط رو داره، اما شادی و سرمستی از عشق به خدای مهربان تعریف کردنی و وصف ناپذیر، آخه چطوری می تونیم این رو توضیح بدیم.
یه حال خوب که فقط بین خودتو معبوده ، عشقی بی نظیر که دوست داری توش حل بشی، سراسر وجودت انرژی میشه، و به نظر من همین هاله ای از انرژی خدایی که اطراف جسمت تشکیل میشه باعث میشه همه تو رو آدم سرحال و سرزنده ای می بینن.
شادی ناشی از با خدا بودن دیدنی نیست ، حس کردنیه دوستان
از جان جانان میخوام ، عشق و ثروتی خداگونه در بند بند وجودتون نهادینه بشه
عاشقتونم دوستان💖🌹
دوستتون دارم استاد عزیزم و مریم نازنین 🌺❤️
سلام بر استاد جان و دلم و شایسته ترین همراه او مریم خانم شایسته 🌹❤️
درود بیکران بر خانواده بزرگ و صمیمی ام عباس منشی ها ✋🌹
تا جاییکه یادمه از بچگی همه بهم میگفتن تو چقدر آدم بیخیالی هستی، اما الان متوجه شدم این بی خیالی یعنی در صلح بودن با خودت، یعنی حرص نخوردن، کینه رو تو دلت نداشتن، شاد بودن و شاد کردن اعضا خانواده و دوستان، صبحها با روی خوش از خواب بیدار شدن و عبوس نبودن و خیلی چیزهای دیگه…
دوستان من قبلاً کامنت گذاشتم و بطور خلاصه زندگیمو شرح دادم، الان که دارم این کامنتو می نویسم در حال ورود به سن پنجاه سالگی هستم و از خدا ممنونم که تا الان زندگی بینظیری بمن هدیه داده، درواقع تا همین پنج سال پیش بلحاظ مالی خدارو شکر مشکل خاصی نداشتم ولی الان اگر بطور فیزیکی پول زیادی خلق نمی کنم اما از زمانیکه پول داشتم بهتر زندگی می کنم، چون با خودم در صلح هستم، در پناه خدا هستم، هزینه های زندگیم رو خدا پرداخت می کنه و حسابی هوامو داره، و هر روز دارم با چشمای خودم می بینم که نتایج مالی هم دارن بیشتر و بیشتر میشن، چون همیشه در ذهن خودم مدعی بودم من لیاقت دارم، من لایق بهترین ها هستم اما بی اعتنایی به قوانین باعث بروز مشکلاتی شد که خدا تمام موانع رو برام کنار زد، و من الان در یک مسیر هموار بدون هیچ مانعی دارم میرم به سوی قله های ثروت سعادت خوشبختی و کامیابی و سلامتی، دلیلش هم اینه الان خدا دستمو گذاشته تو دستان دو فرشته، استاد عباس منش و مریم خانوم و چقدر زیبا بما خودکاوی و خداشناسی رو یاد میدن تا در مسیر هدایت پایدار حرکت کنیم.
دوستان عزیزم دوستتون دارم💖
استاد عزیزم و مریم خانوم عاشقتونم ❤️
در پناه خدا پاینده و سربلند باشید 🌹🌺
سلام بر استاد جان و دلم و شایسته ترین همراه او مریم خانم
درود بیکران بر خانواده بزرگ و صمیمی عباس منش
خدارو شاکرم از وقتی با آموزه های استاد آشنا شدم خیلی بیشتر از گذشته با خودم و دنیای اطرافم در صلح هستم، قبلاً یه ایرادهایی به ظاهر خودم می گرفتم برای جلوی سرم که موهاش ریخته بود رفتم پروتز مو گذاشتم، رفتم چربی شکم تراشیدم، و باز هم از خودم راضی نبودم با اینکه سالها از دوست و آشنا و غریبه به شوخی یا جدی بارها و بارها کلمه خوشتیپ رو بمن گفته بودن، اما الان به هیچکدوم از اون افکاری که به ظاهرم تعلق داشت وابسته نیستم و بلحاظ ظاهری با خودم کاملا در صلح هستم، بلحاظ باطنی احساس لیاقت داشتم اما از روی کبر و غرور یعنی خیلی کسی رو قبول نداشتم، گرچه آدم بسیار مهربون و اجتماعی هستم، کمال گرایی من وحشتناک بود یعنی حتما باید همه جوره شرایط یه کاری برام مهیا می شد تا بخوام اقدام کنم و اگر وسط کار مشکلی پیش میومد رهاش می کردم
استاد عزیزم، سپاسگزارم از شما که در همه ابعاد زندگی درسهای بیشماری بما می دید، آموزه هایی که نه در مدرسه نه در دانشگاه و نه در خانواده و نه در اجتماع نمیشه پیدا کرد، خدارو شاکرم بخاطر روح بزرگ شما و دل دریایی مریم خانوم که اینچنین برای تمامی ابعاد زندگی یک انسان از ثروت و سلامتی گرفته تا شادی و کامیابی و سعادت درسهای بسیار آموزنده و راهکارهای راهگشا ارائه می دید.
دست شما نازنینان رو می بوسم.
دوستان عزیزم دوستتون دارم
با عشق رضا💖🌹
سلام بر استاد جان و دلم و شایسته ترین همراه او مریم خانم
درود بر خانواده بزرگم عباس منشی ها
روز هشتم
امروز ۲۵مردادماه ۱۴۰۱ هستش دیروز ابلاغیهای از دادگاه ویژه اقتصادی برام اومد که ظرف ده روز خودم رو معرفی کنم برای اجرای حکم زندان، یه توضیح مختصری بدم دوستان زندگی من فراز و نشیب زیادی داشته که یکی از اون سقوط ها رفتن من به زندان اوین اونم بخاطر هیچی، بخاطر فرکانسهای منفی بخاطر ناسپاسی. این که میگم هیچی واقعا یه سهل انگاری کاری بود و من بلد نبودم نه بگم و گرفتار شدم، حدود صد روز زندان بودم و مجددا باید سه ماه حبس رو تحمل کنم البته بلحاظ اینکه من نیمی از محکومیتم رو تحمل کردم قانون من رو مشمول آزادی مشروط میکنه یا میتونم از پابند الکترونیکی استفاده کنم حتی درخواست عفو دادم. منتهی قانون میگه باید چند روزی بری زندان و از اونجا اقدام کنی برای آزادی مشروط یا پابند الکترونیکی یا عفو، و خب همین چند روز خودش دو تا سه هفته طول می کشه، حالا تصور کنید چه اتفاقی میفته توی این دو سه هفته؟
ورودی های منفی میگن، آبروت میره، تو مدیرعامل یه شرکتی دیگه از کار هم اخراجت می کنن دیگه اجاره خونه ات هم نمی تونی پرداخت کنی و خلاصه خیلی چیزهای دیگه… اگر من رضای قبل از شاگردی استاد بودم
اما توی همین سی و چند روز شاگردی استاد الان که دارم براتون این مطلب رو می نویسم ساعت نزدیک به هفت صبحه و میخوام یکساعت دیگه برم دادگاه پیگیری کنم، اما نمیدونم چرا شوق دارم چرا اینقدر آرومم اصلأ یه حسی بهم میگه برو الخیر فی ما وقع…انگار منتظرم برم ببینم چه میوه ای از این تضادی که برام پیش اومده باید بچینم.
نکته جالب توجه اینه که فایلی که امروز بعنوان نشانه ام برام اومد، یکی از فایلهای زندگی در بهشت بود که استاد و مریم خانم رفته بودن خرید ماهانه اشون رو انجام بدن و حدود ۶۰۰دلار هزینه خریدشون شد(یادم نیست فایل شماره چند بود) و من با اینکه از خدا خواسته بودم که نشانهای برای حل این تضاد بهم بده ولی اولش احساس کردم ارتباطی نداره و یا من متوجه پیام نشانه ام نمی شم، ولی بعد که فکر کردم احساس کردم خدا داره بهم میگه تو نگران نباش در همه چیز فراوانی هست برو کارتو پیگیری کن من هواتو دارم، اینقدر قاعده و قانون می تراشم که دستشون به تو نرسه، منم گفتم خدایا عاشقتم اما میدونی که نمی تونم چیزی ازت پنهان کنم پس راز دلمو میدونی و مطمئن باش اگر تو بخوای من برای رفتن به زندان هیچ اضطراب و استرسی ندارم نگران هیچی نیستم چون میدونم حتما باید اونجا باشم، حتما کسی یا چیزی یا هدایتی برای من توی اون سلول هست، پس من تسلیم فرمان توام
ضمنا از دیروز که ابلاغ برام اومده من همش دارم فراوانی می بینم، دو سه ساعت بعد از ابلاغ نشسته بودم با همسرم صحبت می کردم در مورد افزایش درآمد و باورتون نمیشه منی که ۲۰سال تو کارم سابقه دارم از زبان خانمم نکته ای بیرون اومد که بسادگی می تونه درآمد من رو چند برابر کنه، خیلی ساده و بدیعی، من همش داشتم به راههایی فکر میکردم برای توسعه کارم که خدا توسط دل و زبان همسرم هدایتم کرد، و چقدر زیبا خدای مهربونم ما رو هدایت می کنه، خدایا صد هزار مرتبه شکرت
گرچه ابلاغ دیروز، تضادی که الان دارم، موضوع ردپای روز هشتم با نکته ای که همسرم اشاره کرد و فایل نشانه ام یه خورده منو گیج کرده اما در پناه خدای یکتا هستم و هیچ غصه ای ندارم
این رو هم اضافه کنم که در ردپای روز جمعه ای که گذشت یعنی ۲۱ ام مرداد فایل شماره ۹۶ زندگی در بهشت برام اومد که مریم جان یه جمله گفتن که «بچه ها دیروز یه طوفان شدید اومد و ببینید بعد از طوفان چقدر زیبایی بوجود اومده» و من همین جمله تو ذهنم بولد شد و چشمک میزد و من یقین داشتم طوفانی در زندگی ام شروع میشه ولی بعدش زیبایی ها نمایان خواهد شد، و همونم شد روز شنبه طوفانی اومد و حقوق ام قطع شد اما زیبایی بعدش قرارداد پورسانتی بود که بمن پیشنهاد دادن که چقدر به نفع من تموم شد، طوفان بعدی همین ابلاغیه اجرای احکام هستش که امروز میرم ببینم چی میشه ولی هرچی بشه خدارو شاکرم و عاشق تضادها هستم
در پایان میخوام بگم استاد خیلی دوست دارم مریم خانم دستای شما رو می بوسم، میدونید چرا؟ خب دلایلش خیلی زیاده، اما من می خوام در این لحظه بخاطر اینکه اندازه ام از تضادهام بزرگتر شده ازتون تشکر کنم ، همین ابلاغ و قطع شدن حقوق اگه همین یکماه پیش برام اتفاق میفتاد معلوم نبود چی بلایی سر روح و روانم میومد، اما الان انرژی ام بالاست احساسم خوبه و اندازه من شده ۱۰ و این دوتا مشکل اندازه شون برام خیلی کوچیکه اصن ریز می بینمشون 😁
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که منو با توحیدی ترین بنده ات استاد جانم آشنا کردی
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که دستم رو محکم گرفتی و هوامو داری
انشالله طی روزهای آینده ردپای بعدی رو می نویسم و وقایع رو شرح میدم عزیزانم
در پناه خدای یکتا پیروز و سربلند باشید 💖🌹
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته
درود می فرستم به همه خانواده ام در خانواده بزرگ عباس منش
روز هفتم
دیروز اتفاقات خیلی خوبی توی شرکت برام افتاد و قرار شد درآمدم از حالت حقوق بگیری به درصدی از فروش تغییر کنه و بابت این موضوع خیلی خوشحال و شکرگزار خدای مهربونم هستم. فقط افرادی که با اونها کار می کنم یعنی تصمیم گیرندگان شرکت علیرغم اینکه انسان های خیلی خوبی هستن اما زبان مشترکی بین مون نیست، اونا صنعتگرن و من بیمه گر ، اونا انتظار دارن من که کمتر از یکسال هست که اونجا مشغول شدم درآمد رو از یک ریال برسونم به ده ریال، من از روزی که اومدم توی این شرکت چسبیدم به تهیه یک وبسایت بیمه ای که محصولات بیمه ای رو بصورت آنلاین بفروش برسونیم ولی هیچکس از وبسایت ما باخبر نیست، چون هیچگونه معرفی نداشتیم تبلیغات یا تکنیک سئو رو انجام ندادیم، چون نمیخوان هزینه کنن، من با باورهایی که ساختم توی چندتا سایت رایگان تبلیغ وبسایت رو گذاشتم اما طبیعیه که باید تبلیغات هم بشه یعنی اعتقاد دارم که یکی از پروسه های طبیعی شناساندن یک وبسایت بیمه ای که قراره مردم ازش بیمه نامه بخرن تبلیغات هستش ، با این حال که هزینه نمی کنن من با توکل بخدا و باورسازی میدونم که بالاخره به بی نهایت روش خدا کمک می کنه تا این موضوع حل بشه، اما مرتب فرکانس منفی بسمت من ارسال می کنن، امروز در «مرا به سوی نشانه ام هدایت کن» یکی از فایل های استاد اومد با عنوان« چقدر من خوش شانس هستم» دوبار فایل رو گوش دادم و فکر کردم که کجای این نشانه مربوط به امروز منه، خب اون جایی که استاد میگه بجای هزینه روی دکتر و دادگاه و غیره روی باورهاتون هزینه کنید که همین کارو انجام میدم، ولی انتهای فایل استاد میگن آدمهای اطرافت اونایی که منفی هستن، شهر و شرکتی که داری زندگی و کار میکنی رو رها کن تا تغییرات وارد زندگیت بشه، و بعد استاد میگه چند نفر از شما جرات اینکار رو دارین، و همین چند ثانیه آخر فایل منو بفکر برده، راستش سر دوراهی موندم البته تاکید می کنم حالم خوبه ورودی منفی هم ندارم، اما دارم به این فکر میکنم اینجا بمونم و به حرفهای منفی توجهی نکنم یا محل کارمو تغییر بدم ، چون باور دارم همینجا هم می تونم خیلی رشد کنم اما افراد اطراف ام کسایی هستن که سرمایه گذاری کردن در واقع سرمایه از اوناست و کار از بنده و زبان مشترکی هم نداریم، اونا فقط به عدد و رقم توجه می کنن گزارشهای افزایش درآمد میخوان ، و من چون سالهاست در حوزه بیمه گری فعالیت می کنم میدونم که به اونجا می رسیم اما قدم به قدم، ضمنا قبل از من چند نفر دیگه اومدن و رفتن، از خدا میخوام هدایتم کنه و نشانه ای بیشتر برام بفرسته تا بتونم تصمیم درست تر رو بگیرم ، استاد عزیزم ممنونم که حتی الان که سر دوراهی هستم بمن یا دادی از خدا بخوام خودش راه درست رو بمن نشون بده
انشالله در ردپای بعدی ایمان و باورم رو به هدایت خداوند براتون می نویسم
در پناه خدای یکتا در همه زمینه های زندگیتون پیروز و سربلند باشید 💖 🌹
سلام به عزیزان دلم استاد عباس منش و مریم خانم ✋🌹
روز ششم
واقعا تنها راه ثروتمند شدن تکاملی، هر چقدر هم که عجله کنی متوجه میشی جهان هستی هیچ عجله ای ندارم مثه یه آدم بی خیال نشسته و فقط داره کار خودشو میکنه ، از وقتی با استاد آشنا شدم، زندگیم و باورهام زیر و رو شد، من برای پیشرفت خیلی عجله داشتم تا اینکه جهان روی دیگه ای بهم نشون داد، اما امروز ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ نقطه عطفی در زندگی منه، و من در کمال آرامش و توکل بخدا و تمرکز لیزری بر کارم قدمهای محکمی برداشتم که با هیچ بلدوزری خراب نمیشه، دیگه دنبال قرارداد های بزرگ نیستم چون به اطرافم که نگاه می کنم متوجه میشم سنگفرش هر خیابان از طلاست ، به آسمان نگاه میکنم می بینم از آسمان خدا طلا می باره، این منم که باید ابتدا نشتی هاشو بگیرم و بعد ظرف وجودم رو بزرگ کنم، ولی قدم به قدم و با اقدام به توحید عملی و توکل بی چون و چرا به خداوند
ممنونم از استاد بی نظیرم و مریم نازنین
و سلام گرمم رو نثار شما دوستان همفرکانسی می کنم
در پناه خدای یکتا پیروز و سربلند باشید ❤️
سلام و درود بر استاد عزیزم و شایسته ترین مریم
سلام به تمام دوستان هم کیش ام
روز پنجم شنبه بیست و دوم مردادماه
امروز خدا و شاکرم که فرصتی برای دوباره زیستن بمن بخشید، تا ببینم بشنوم و دوباره هدایت بشم، چند روزیست به مبلغی پول نیاز داشتم و مسلما در تمرین ستاره قطبی نوشتم این خواسته رو، ولی امروز همسرم بمن گفتن با خواهرشون دارن میرن دفتر ریاست جمهوری و بیت رهبری درخواستی دارن، همسرم بمن پیشنهاد داد این مبلغ رو طی درخواستی بدم به ایشون که بدن به مدیر دفتر رییسجمهور و مدیر دفتر رهبر، اما اصلا حس خوبی نداشتم و احساس کردم درحال شرک ورزیدن هستم گرچه در حین نگارش نامه ها فقط و فقط دستان خدا رو در پرداخت این وام دخیل می دیدم ، حتی توی نامه بهیچ عنوان عجز و انابه نکردم مثل خیلی ها، ساده و صادقانه نوشتم مبلغ ۱۵میلیون تومن وام قرضالحسنه تقاضا دارم، حتی ننوشتم نیاز دارم، بهرحال نوشتم دادم دست همسرم و رو کردم به خدا و گفتم خدایا میدونم به بی نهایت روش میتونی این مبلغ رو بدستم برسونی این هم یکی از روشهایی از اون همه روشی بود که به ذهنمون رسید، بهرحال مطمئن ام نیت شرطه این که من فقط و فقط زیر سایه خدا هستم، دوستان عزیز منم مثل خیلی از شما تازه اول راه هستم و هنوز دارم روی ورودی هام کار میکنم گرچه نتایج خیلی بزرگی گرفتم و ۹۵درصد از مواقع آرامش دارم و حالم خوبه منتهی این مسیر همواره باید طی بشه و آرش مواظبت کرد
در پناه خدای یکتا پیروز و سربلند باشید 💖🌺
سلام بر استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و همه دوستان توحیدی ام
روز چهارم
امروز جمعه ۲۱ مردادماه ۱۴۰۱ با باجناق ام رفتیم روی پشت بوم که آنتن تلویزیون رو درست کنیم، یه مقدار کابل چسب برق چاقو و یک چوب لازم داشتم که در بالاترین نقطه قرار بدیم آنتن رو، از همون ابتدا از خدا خواستم هدایت بشم که چطور همین یه کار ساده رو انجام بدیم، من فقط یه پیچ گوشتی و یک انبردست با خودم برده بودم روی پشت بام و قرار بود اندازه بگیرم چقدر کابل آنتن نیاز داریم، اما خدا منو به گوشه ای از پشت بام هدایت کرد که یه تیکه کابل درست به همون اندازه که میخواستم یه حلقه چسب برق و یک نیز بر که همه اینها رو من اصلا ندیده بودم ولی بوقت نیاز خدا چشمم رو باز کرد و دیدم و کارمو انجام دادم، کلی خدارو شکر کردم، رفتم نونوایی نون سنگک بگیرم و اونجا هم با تمرکز بر زیبایی همین نون سنگک کلی شکرگزاری کردم، گفتم راستی بجز ایران کجای دنیا همچین نون تر و تازهای میدن دستت تا یک صبح جمعه در انگیز رو کنار عزیزان خانواده ات داشته باشی و برای داشتن همچین نون بی نظیری شکرگزاری کردم. واقعا خیلی چیزها اطراف مون هست که باید ببینیم و سپاسگزاری کنیم دوستان، انشالله که عینک جهان بینی ما توحیدی و فقط زیبایی ها رو ببینه
دوستتون دارم رفقا💖🌺
سلام بر استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم بی بدیل
برگی از سفرنامه روز سوم
دیروز بهای یکی از علایق ام رو بخاطر عمل به ایمان پرداخت کردم و چقدر حس خوبی داشتم ، گرچه با همسرم مشورت کردم ولی به گونه ای مخالف بود و اونجا بود که یاد حرف استاد افتادم که در مورد خواسته ها و کارهایی که قراره برای بهبود شرایط زندگی مون در آینده انجام بدیم حتی با نزدیکترین افراد خانواده صحبت نکنیم گرچه همسرم همه جوره پایه ست ولی خب این یکیو چون قراره تغییر بزرگی در آینده انشالله در زندگی مون رخ بده خیلی نپسندید، اما من خودم رو سپردم دست خدا و راضیم به رضای او، گاهی اوقات دلم میخواد تو تمرین ستاره قطبی فقط بنویسم خدایا من راضیم به رضای تو، وقتی تو رو دارم دیگه چه چیزی بخوام تو خودت از رگ گردن به من نزدیکتری پس نجواهای خواسته های من رو می شنوی و قطعا در مسیر درست هدایتم می کنی چون خودم هم میخوام در مسیر تو باشم. اما تمرین میگه خواسته هات رو بنویس و خدارو شاکرم که امروز هم در ساحل آرامش نشستم و درحال شروع یک روز بی نظیرم ، خدایا شکرت
درود بر استاد جانم و شایسته ترین همراه او مریم خانم
من از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل و در پی جواب به سوالی که در ذهنم ایجاد شده بود به سایت استاد هدایت شدم و هجرت من آغاز شد، شب آغاز هجرت من شب در خود شکستنم بود، از باورهایی که سالها در قلب و روحم رسوب کرده بود از طریق آموزه های استاد روز به روز فاصله می گیرم و آرامش عجیبی دارم، حس در پناه خدا بودن رو با هیچی عوض نمی کنم، سالها پیش بدون اینکه خودم بدونم با رعایت قوانین به همه چیز رسیدم و سالها لذت بردم اما با فاصله گرفتن از قوانین بازم بدون اینکه خودم بدونم همه چی رو از دست دادم که با آگاهی های امروزم روزی هزار مرتبه خدارو شکر می کنم. الان با آموزش های استاد و رجوع به تجربیات گذشته درحال طی کردن پله های ترقی هستم و خیلی ساده درحال گذار از یک زندگی پر از دغدغه به یک زندگی پر از آرامش صلح و صفا هستم. امیدوارم همه ما عاقبت به خیر باشیم. انشالله
پاینده و پیروز باشید ❤️